مدیریت کسبوکار با رویکرد انسانی
نویسنده: باربارا هین
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail. com
بخش اول
از قرنها پیش رفتارهای جدی و مردانهای همچون تصمیمگیریهای مقتدرانه و خشن بودن در عرصه رقابت به عنوان رفتارهای استاندارد و پذیرفته شده در دنیای مدیریت و کسبوکار شناخته میشده و میشود. در مصاحبههای شغلی یکی از ملاکهای انتخاب داوطلبان، داشتن اقتدار و صلابت لازم در اتخاذ تصمیم و اجرای دقیق و بیچون و چرای آن است.
نویسنده: باربارا هین
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail.com
بخش اول
از قرنها پیش رفتارهای جدی و مردانهای همچون تصمیمگیریهای مقتدرانه و خشن بودن در عرصه رقابت به عنوان رفتارهای استاندارد و پذیرفته شده در دنیای مدیریت و کسبوکار شناخته میشده و میشود. در مصاحبههای شغلی یکی از ملاکهای انتخاب داوطلبان، داشتن اقتدار و صلابت لازم در اتخاذ تصمیم و اجرای دقیق و بیچون و چرای آن است. علاوهبر این، یکی از امتیازات و اولویتها در ارزیابی عملکرد کارکنان و مدیران به جدی و تا حدی خشن بودن آنها در محیط کار و عدم دلسوزی آنها مربوط میشود. در این ساختار سنتی، مدیری که در صورت لزوم «مشت روی میز میکوبد» و دیگران را تحت تاثیر خود قرار میدهد، مدیر مقتدر و موفقی به حساب میآید و مدیری که عواطف و احساساتش را در کار دخالت میدهد فردی ضعیف و احساساتی تلقی میشود.
با این همه، دگرگونیهای گسترده و شگفتانگیزی که در دهههای اخیر در جهان به وقوع پیوسته، موجب شده رویکردهای سنتی و قدیمی مدیریتی، دیگر خاصیت خود را از دست بدهند و جای خود را به الگوهایی همچون مدیریت ارزشی و رهبری کردن افراد با محور قرار دادن مفاهیمی همچون گرم و صمیمی بودن با کارکنان، اثرگذاری بر زیردستان و توجه به احساسات و عواطف اعضای تیم، بدهند. در سالهای اخیر ثابت شده که تزریق عشق و محبت به محیط کار و ایجاد یک محیط کار دوستانه و گرم تا چه حد میتواند به بهبود عملکرد کارکنان و تقویت روحیه تیمی و سازمانی در آنها کمک کند. اگر شما با رویکردی باز و پذیرنده با پیشنهادهای کارکنانتان برخورد کنید، آنها با شما احساس راحتی و خودمانی بودن میکنند و همین رویکرد را در زمان برقراری ارتباط با همدیگر نیز در پیش میگیرند. یکی از آرزوها و ایدهآلهای اغلب کارکنان شاغل در شرکتها و سازمانها - بهویژه شرکتهای بزرگ - داشتن رابطه صمیمانه و دوستانه با مدیران ارشد و میانی است که در صورت تحقق این خواسته آنها بهطور حتم با علاقه و اشتیاق بیشتری بهکار خواهند پرداخت. در اینجا به توصیههایی برای ایجاد و تقویت یک محیط کاری انسانی و در عین حال مولد و پویا اشاره خواهد شد.
1) ذهنیت تعاملی و مثبت ایجاد کنید
شما مدیران باید به مدیران هم رده و زیردستانتان بهعنوان حامیان و متحدین بالقوه خود نگاه کنید، نه اینکه آنها را به مثابه رقیب یا عوامل مزاحم در نظر بگیرید. برای این کار لازم است بهطور پیوسته از آنها نظر بخواهید و عقایدشان را جویا شوید و از بهترین نظرات آنها در تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای خود استفاده کنید. با این کار در عمل با یک تیر دو نشان زدهاید: از یکسو تصمیماتی پختهتر و منطقیتر گرفتهاید و از سویی دیگر با احترام گذاشتن به دیگران آنها را به گروه ارادتمندان و دوستانتان اضافه کردهاید. علاوهبر این، لازم است موانع و محدودیتها بر سر راه ارتباط موثر بین بخشهای مختلف شرکت یا سازمان متبوع خود را شناسایی کرده و برای رفع آنها گام بردارید. با این کار خواهید توانست کل سازمان تان را به صورت یک تیم واحد و منسجم درآورید که در آن همه اجزا به همدیگر کمک کرده و کار یکدیگر را تکمیل میکنند. تداوم چنین رویکردی میتواند به رشد ارگانیک و توسعه پایدار همه بخشهای سازمان کمک شایانی کند.تجربه نشان داده است مدیران زن در چنین زمینههایی به مراتب موفقتر از مدیران مرد عمل میکنند. آنها میتوانند با استفاده از ابزارهایی چون ایجاد رابطه صمیمانه، همدردی کردن و دلسوزی و مهارت گوش دادن فعال، موجبات علاقه مندی کارکنان و همکارانشان را فراهم آورند و یک محیط واقعا تعاملی را به وجود آورند.
2) به افرادتان نزدیک شوید
گاهی اوقات لازم است یک مدیر به هر شکلی شده به افرادش نزدیک شود و آنها را به دوستان خوب خود تبدیل کند. چنین اقدامی میتواند معجزههای بزرگی را رقم بزند و بسیاری از ناممکنها را امکانپذیر سازد. اگر رابطه بین مدیر و کارمند به یک سطح والای انسانی و صادقانه برسد، پیوند میان آنها ناگسستنی خواهد بود. برای این کار کافی است یک مدیر از کارمندانش سوالاتی را بپرسد که بیانگر دوستی و نزدیکی بین آنها است. علاوهبر این میتوان با کمک کردن به اعضای سازمان به شکلی معنادار و هدفمند، علاقه آنها را نسبت بهکار کردن در شرکت یا سازمان را چند برابر کرد. چنین کمکهایی هرچند کوچک و ناچیز باشند، اثرات فوقالعادهای خواهند داشت. یک مدیر میتواند با دادن جای خود در صف ناهار به یکی از کارکنان یا دعوت تنی چند از کارکنان به نوشیدنی در کافیشاپ آنها را برای همیشه نسبت به خود و شرکت وفادار و علاقه مند سازد. یکی از بهترین ابتکارات برای نزدیک شدن به کارکنان پرسیدن از احوال اعضای خانوادههای آنها یا خریدن هدایایی کوچک برای فرزندان آنهاست که بارها ثابت شده معجزات بزرگی را در رابطه بین مدیران و کارکنان رقم زده است.مدیران و رهبران تیمهای درون یک شرکت یا سازمان باید بدانند ترکیب هوشمندانه مدیریت، رهبری، تعامل، همکاری، شبکهسازی و جهتدهی میتواند محیط کار را برای کارکنان به مکانی دلپذیر و رویایی و شبیه به خانه تبدیل کند که در آن افراد کار نمیکنند، بلکه زندگی میکنند و عشق میورزند.
3) به الهامات درونی تان نیز توجه کنید
گفته میشود افرادی که با مغزشان و نه قلبشان فکر میکنند و تصمیم میگیرند، عملکرد بهتری دارند. اما هستند مدیرانی که با توجه به ندای درون خود تصمیم میگیرند و عمل میکنند و موفق هم هستند. در واقع گام اول برای استفاده درست از ندای درون عبارت است از: پذیرفتن وجود داشتن و مهم بودن آنها در فرآیند تصمیمگیری. برای این کار کافی است مدیران در زمان پرداختن به موضوعاتی همچون تیمسازی، تعیین فرآیندهای عملی، حل مساله و غیره، علاوهبر واقعیتها و پیوندهای منطقی بین پدیدهها، به حس درونی و ندای برآمده از اعماق وجودشان نیز توجه کنند و اگر از صمیم قلب به درست بودن یک کار اعتقاد دارند (حتی اگر از نظر منطقی آن را نادرست میدانند) نسبت به انجام آن اقدام کنند. تجربه نشان داده یکی از رازهای بقای انسان در ادوار مختلف تاریخ، توجه به همین ندای درون بوده است.
ادامه دارد
ارسال نظر