چرا سیستم ایمنی سازمان به خلاقیت واکنش نشان میدهد؟
نویسنده: Valerie Casey
مترجم: مریم رضایی
در دو آزمایش دانشگاه پنسیلوانیا در سال ۲۰۱۰، از شرکتکنندگان خواسته شد احساسات خود را در مورد کلماتی مثل سم، درد و استفراغ بیان کنند. محققان واکنش بیش از ۲۰۰نفر را برای ارائه پیشنهادهای خلاقانه هنگام مواجهه با مشکلات سخت سنجیدند. آنها دریافتند اکثر شرکتکنندگان به جای استقبال از راه حلهای بالقوه، واکنشهای منفی شدیدی نشان دادند. محققان به این نتیجه رسیدند که محرک شرکتکنندگان برای کاهش ابهامی که ایدههای خلاقانه در پس آنها ظاهر میشوند، به احساس شکست و طرد اجتماعی و در نتیجه واکنش منفی منجر شد.
نویسنده: Valerie Casey
مترجم: مریم رضایی
در دو آزمایش دانشگاه پنسیلوانیا در سال ۲۰۱۰، از شرکتکنندگان خواسته شد احساسات خود را در مورد کلماتی مثل سم، درد و استفراغ بیان کنند. محققان واکنش بیش از ۲۰۰نفر را برای ارائه پیشنهادهای خلاقانه هنگام مواجهه با مشکلات سخت سنجیدند. آنها دریافتند اکثر شرکتکنندگان به جای استقبال از راه حلهای بالقوه، واکنشهای منفی شدیدی نشان دادند. محققان به این نتیجه رسیدند که محرک شرکتکنندگان برای کاهش ابهامی که ایدههای خلاقانه در پس آنها ظاهر میشوند، به احساس شکست و طرد اجتماعی و در نتیجه واکنش منفی منجر شد. متاسفانه نه تنها ایدههای خلاقانه رد میشوند، بلکه افرادی که این ایدهها را مطرح میکنند، ارتقا نمییابند. تناقض این سوگیری در برابر خلاقیت در این واقعیت نهفته که خلاقیت اغلب در کسبوکار به عنوان مطلوبترین ویژگی سازمانی مورد استقبال قرار میگیرد. گزارشهایی که در مورد مدیریت خوب از مککینزی و KPMG منتشر میشود، تاکید دارند که خلاقیت نیروی کار یک ضرورت مهم برای موفقیت بلندمدت کسبوکار است. پس چرا سیستم ایمنی سازمانی وقتی در معرض چیزی قرار میگیرد که برای بقای خود به آن نیاز دارد، سرعت عملکرد خود را بالاتر برده و مقاومت میکند؟
از کلاس درس تا سیلیکون ولی
بهعنوان تولیدکننده و تاجر محصولات خلاقانه، در مفهوم کلی خلاقیت توصیف شده در این مطالعات گیر افتاده بودم. تفسیر من این بود که شرکتها عامل از بین رفتن این خلاقیت هستند. مایه تاسف است که رهبران شرکتها خلاقیت را فریاد میزنند، درحالیکه کارمندان عملی بودن را بر نو بودن ترجیح میدهند. همین مساله در محیطهای غیرشرکتی نیز اتفاق میافتد. در مدارس ابتدایی، معلمها خلاقیت را یک ویژگی ممتاز میدانند، اما در عمل دانشآموزانی را که نمرههای بهتر میگیرند تشویق میکنند و نسبت به دانشآموزانی که خلاقیت دارند، اما نمره کم میگیرند، تبعیض قائل میشوند. در واقع، با اینکه افراد ادعا میکنند خلاقیت یک نیروی رهاییبخش برای بازارها و درآمدزایی است، اما به صورت روتین ایدههای خلاقانه و افراد مطرحکننده آنها را پس میزنند.
نیاز به خلاقیت، بیش از همیشه
بهدلیل مواجه شدن با چالشهای بسیار عظیم انسانی، اقتصادی و زیست محیطی، ما امروزه به ایدههایی نیاز داریم که در وضعیت موجود تغییر ایجاد کنند و بسیار فراتر از آن بروند. باید خلاقیت را قالبریزی مجدد کنیم و آن را به موتور تاثیرگذاری تبدیل کنیم، نه منبع سردرگمی. در همکاری با دولتها و سازمانها در عرصههای تکنولوژی، بهداشت و آموزش، متوجه شدم استراتژیهای زیر تضمین میکنند که ارزش خلاقیت ابزاری حیاتی و رقابتی برای حل مشکلات کسبوکارها، مدارس و جوامع به شمار میرود. این استراتژیها عبارتند از:
1) همه چیز را ملموس نشان دهید: فرآیند خلاقیت بدون ساختن، تکرار کردن و منعکس کردن، بر باد میرود. ایجاد نتایج ملموس و عملی ارزش دارد، چون نظرات و تجربیات ما را عینی میکند. نمونههای اولیه ساده، باعث میشوند ایدهها قابل رویت شوند و مشاهده واکنش یک کاربر به این نمونهها، مفید است.
2) تفاوت بین فرآیند و هدف را بدانید: در جلسات توفان فکری «تشویق به مطرح کردن ایدههای دیوانهوار» یک شعار جنگی مطلوب است. تفسیر آن این است که «ایدههای احمقانه در تمرین خلاقیت بیشترین امیدبخشی» را دارند. در واقعیت، هدف این جمله آن است که به شرکتکنندگان القا شود جلسه حاضر مکانی امن و غیرانتقادی برای همه است تا ایدههای خود را بدون اینکه قضاوت شوند مطرح کنند. دعوت به ایدههای «دیوانهوار» فضا را برای ظهور مفاهیم متفکرانه فراهم میکند.
3) ایده را سبک و سنگین کنید: مطالعات در مورد خلاقیت ثابت میکنند که ایدههای بزرگ با جهش در منطق پذیرفته شده و مشاهده ارتباطاتی که فورا برای همه مشهود نیست، ایجاد میشوند.
4) ابداع را بازتصور کنید: کسبوکار نوآوری، افسانه آن مخترع تنهایی را که در طول شب سخت کار میکند تا ایدههای متحولکننده ایجاد کند، زیر سوال میبرد. واقعیت این است که همه محصولات، خدمات و سازمانها توسط سیستمی از افراد با کمک هم ایجاد میشوند. مفهوم ابداع در خلاقیت مفهوم قدرتمندی است، اما برای به ثمر رساندن یک ایده، باید به عنوان یک مسوولیت با آن برخورد شود، نه حق کنترل کردن. شما نمیتوانید مالک یک ایده باشید، بلکه میتوانید آن را پرورش دهید.
5) از انعطاف استقبال کنید، نه شکست: شرکتهای سیلیکون ولی به صورت غیرعاقلانه از مزایای شکست استقبال میکنند. من به مباحثی در مورد شکست برخوردهام که افراد را به اشتباه به این باور رسانده که خلاقیت ربطی به هوش کسبوکار ندارد. این هم اشتباه است که شکست بینش ایجاد نمیکند و بینش به مراحل بعد نمیانجامد. ما در عوض باید آنقدر انعطاف داشته باشیم تا مشاهداتمان را به یادگیری و سپس فرصتهای جدید تبدیل کنیم. اینها شعارهای کارآمد در مورد خلاقیت موثر و سالم هستند و ترس ناشی از شکست را به رویکردهایی عملی تبدیل میکنند که چالشها را برطرف میکند. ما باید ارکان اصلی خلاقیت، یعنی تفکر نقادانه، ایجاد ارتباط بین ایدههای مجزا و چارهسازی را باور کنیم تا بتوانیم راه حلهای منطقی برای مشکلاتی که سر راهمان قرار میگیرند، بیابیم.
منبع: World Economic Forum
ارسال نظر