چرا بانکهای خصوصی به سرمایهگذاری در بخش فرهنگ و هنر ترغیب شدهاند؟
بانکها؛ قطب سوم سینما
گروه فرهنگ و هنر- شایان ربیعی: ارتباط تعاملی دو نهاد «سینما» و «بانک» در کمتر از پنج سال گذشته در سینمای ایران بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار گرفته است. تا پیش از سال ۱۳۸۹ بانکها عمدتا ارتباط ارگانیکی با سینما نداشتند و شاید هنوز جادوی سینما چشم بنگاههای مالی و بانکها را به خود خیره نکرده بود. در سال ۸۹ پس از انتخاب فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی به عنوان برنده جایزه اسکار، که از سوی یک بانک خصوصی تامین مالی شده بود، سرمایهگذاری بانکها در سینمای ایران وارد فاز تازهای شد.
گروه فرهنگ و هنر- شایان ربیعی: ارتباط تعاملی دو نهاد «سینما» و «بانک» در کمتر از پنج سال گذشته در سینمای ایران بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار گرفته است. تا پیش از سال ۱۳۸۹ بانکها عمدتا ارتباط ارگانیکی با سینما نداشتند و شاید هنوز جادوی سینما چشم بنگاههای مالی و بانکها را به خود خیره نکرده بود. در سال ۸۹ پس از انتخاب فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی به عنوان برنده جایزه اسکار، که از سوی یک بانک خصوصی تامین مالی شده بود، سرمایهگذاری بانکها در سینمای ایران وارد فاز تازهای شد. در واقع تا پیش از این، اهمیت سینما برای بانکها در حوزه تبلیغات و توسعه فرآیند برندینگ چندان مورد توجه نبود، اما حضور جهانی فیلم یاد شده در سالنهای سینمای جهان و استقبال عمومی از اکران این فیلم در ایران و دیگر کشورها، مدیران بانکهای ایرانی را بیش از هر زمان دیگری مشتاق به سرمایهگذاری در تولید فیلم کرد. بر اساس آمار اعلام شده از سوی موسسه Box office mojo فیلم جدایی در اکران جهانی توانست فروشی حدود ۲۰ میلیون دلار داشته باشد که این رقم برای سرمایهگذار و تهیهکننده ایرانی یک اتفاق بزرگ و منحصربهفرد به شمار میآید، چیزی که علاوهبر بازدهی مالی در تبیین اعتبار جهانی برند تهیهکننده نیز، یک شاخص مهم است. این امر نشان میدهد که سود سرمایهگذاری بانکها در حوزه سینما، به نسبت آورده آنها رقم قابلتوجهی بوده و به بیان دیگر این امر روشن میشود که سرمایهگذاری در سینما برای مراکز اقتصادی ازجمله بانکها ضررده نیست. از سوی دیگر ورود بانکها به سرمایهگذاری در سینما، هر چقدر به وجهه صنعتی سینما در مقابل وجهه هنری صرف کمک کرده، توانسته است پسوندهای اجتماعی و فرهنگی را نیز به برندهای اقتصادی بانکها اضافه کند و این امر میتواند تعامل دوسویه اقتصاد از یکسو و فرهنگ از سوی دیگر را در مناسبات اجتماعی ایران نوید دهد.
از سال ۱۳۸۹ بانکها با دو هدف کسب سود و تبیین اعتبار برای برند خود وارد فعالیت در حوزه سینما به عنوان سرمایهگذار شدند. بانکهای خصوصی و بهویژه دو بانک پاسارگاد و بانک گردشگری از نخستین بنگاههای مالی بودند که با سرمایهگذاری کلان در تولید فیلم، زمینههای ورود گستردهتر بانکها با «صنعت سینما» را فراهم کردند. هماکنون اگرچه هنوز حضور بانکها در سینما چندان همه گیر و ملموس نیست اما وسوسه سرمایهگذاری بانکها در میان سینماگران وجود دارد و به گمان در زمانی نهچندان بلند باید منتظر حضور گسترده بانکها در تولید آثار سینمایی باشیم.
میزان سرمایهگذاری بانکها در سینما چقدر است؟
اگرچه رقم مشخصی در باره حجم سرمایهگذاری بانکها در سینماها در دسترس نیست اما میتوان ارزش این سرمایهها را با احتساب تعداد فیلمهای سرمایهگذاری شده، محاسبه کرد، بر اساس تخمین تعداد فیلمهای ساخته شده در هر سال با سرمایهگذاری بانکها شاید بتوان از رقم تقریبی سالانه حدود پنج تا هشت میلیارد تومان رونمایی کرد، که در واقع این رقم در هر سال میتواند صرف ساخت سه تا پنج فیلم سینمایی متوسط باشد. با این وجود در نزدیک به ۵ سال گذشته براساس اطلاعاتی که جواد نوروزبیگی در گفتوگو با رسانهها اعلام کرده، کمتر از ۱۰ فیلم سینمایی با مشارکت مستقیم بانکها به عنوان سرمایهگذار ساخته شدهاند که فیلمهای جدایی، ملبورن، شهرموشها ۲، طبقه حساس، مرگ ماهی، من دیهگو مارادونا هستم، بهمن و... از این نمونه هستند. نکته جالب آنجاست که بازگشت سرمایه در اکران این فیلمها، دست کم بیش از ۳ برابر هزینه تولید بوده است و این یعنی سود دست کم ۲۰۰ درصدی برای یک سرمایهگذار. با این وجود شاید خیلی زود بانکها به این نتیجه رسیدند که بازدهی مالی سینمای ایران در مقابل چرخش مالی بانکها، رقم قابل توجهی نیست. از همین رو سرعت سرمایهگذاری این نهادها در سینما فروکش کرد و عمدتا ابزار سینما در ایران برای بانکها بیش از آنکه معطوف به سود مالی باشد، معطوف به سود غیرمالی یا اعتبار و سرمایه اجتماعی شد. جواد نوروزبیگی، تهیهکننده سینما میگوید: در حال حاضر شهرداری و فارابی دو قطب سینمایی هستند و بانک پاسارگاد هم یکی از این قطبها شده است. برای مثال در تولید فیلمها از سوی یک بانک، باید بگویم که بانک در زمان بستن بودجه، بخش قابل توجهی از بودجه در نظر گرفتهشده برای تبلیغات بانک را در سینما استفاده کرد و با این بودجه چهار فیلم را برای جشنواره ارائه داد. از این چهار فیلم، دو فیلم توانستند در ۱۴ مورد نامزد دریافت جایزه بشوند. پس میتوان به این نتیجه رسید که بانک نگاه ویژه و شناخت خوبی از سینما داشته است. اینگونه میتوان بانکها را در بخش هنر درگیر کرد. در مجموع گردش مالی یک سینما در طول سال با ۱۰۰ فیلم ۵۰ یا ۱۰۰ میلیارد تومان میشود که میتوان آن را برای تمام فیلمهای جشنواره فجر هزینه کرد.
رقابت در تبلیغات؛ جذب بیشتر مخاطب
همانطور که گفته شد، عمده بانکهای سرمایهگذار در تولید فیلم، به واسطه جذابیتهای تبلیغاتی و کسب اعتبار دست به این کار میزنند، از همین رو با آغاز اکران فیلم در سینماهای کشور، خود بانکها نیز تمهیداتی را برای جذب بیشتر مخاطبان فیلمهای خود میاندیشند. این اتفاق در طول پنج سال گذشته یک ویژگی و نتیجه مثبت قابل توجه داشته و آن توسعه صنعت آگهیهای اکران فیلم یا به زبان دیگر، توسعه و گسترش تبلیغات فیلمهای در حال اکران است. در واقع تلاش بانکها برای تبلیغ فیلمهای ساخته خود، دیگر تهیهکنندگان فیلمها را نیز وارد یک رقابت تبلیغاتی کرده و این اتفاق به نوبه خود زمینه ورود مخاطبان به سینما را در طول دوره یاد شده افزایش داده است. تبلیغات محیطی فیلمهای سینمایی با استفاده از بیلبوردهای واقع در خیابانها و اتوبانهای تهران از سال ۱۳۹۰ با افزایشی نزدیک به ۴۰ درصد، آغاز دوران تازهای از تبلیغات سینمایی را اعلام کرد. اگرچه اطلاعات رسمی از سوی نهادهای مسوول از جمله شهرداری تهران در این باره منتشر نشده و عمده آمارها مربوط به گفتههای پیدا و پنهان برخی از مسوولان است، اما نگاهی اجمالی به پیرامون در شهر تهران، نشان میدهد که تعداد بیلبوردها، تراکتها، تبلیغات روی بدنه اتوبوسها، تبلیغات محیطی در مترو و... نشاندهنده رشد تبلیغات مربوط به فیلمهای سینمایی در حال اکران است. آیا افزایش تبلیغات فیلمها، ورود مخاطبان سینما را به سالنهای اکران بیشتر کرده است؟
رشد آمار ورود به سینما
بررسی پرفروشترین فیلمهای ۵ سال اخیر بنیاد سینمایی فارابی با مقایسه دو فیلم همتراز در دو دوره زمانی مشابه در سالهای ۸۹ و ۹۴ نشاندهنده افزایش نزدیک به ۵۰ درصدی مخاطبان سینما است. افزون بر این، جدول زیر که برگرفته از اطلاعات منتشر شده در سایت بنیاد سینمایی فارابی است، این موضوع را تکذیب نمیکند.
ارسال نظر