گفتوگوی «دنیایاقتصاد» با اشکان خطیبی به بهانه تهیهکنندگی در تئاتر
بلیتهای تئاتر باید گران شود
دنیا سهرابی اشکان خطیبی را به این سادگی نمیشود معرفی کرد. شاید به خاطر اینکه هم بازیگر است، هم کارگردان تلویزیونی، هم خواننده و این روزها هم یکی از پرکارترینهای تئاتر. از سال گذشته که کار با محمد رحمانیان را شروع کرد، بهطور مداوم سر تمرین تئاتر یا سر اجرای کارهای این کارگردان بوده است و علاقهمندان به آثار رحمانیان این روزها او را بیشتر از همیشه روی صحنه میبینند. این بازیگر این روزها با نمایش «ترانههای محلی» در تالار وحدت به روی صحنه رفته است و بهطور همزمان کارهای موسیقیاش را هم دنبال میکند.
دنیا سهرابی اشکان خطیبی را به این سادگی نمیشود معرفی کرد. شاید به خاطر اینکه هم بازیگر است، هم کارگردان تلویزیونی، هم خواننده و این روزها هم یکی از پرکارترینهای تئاتر. از سال گذشته که کار با محمد رحمانیان را شروع کرد، بهطور مداوم سر تمرین تئاتر یا سر اجرای کارهای این کارگردان بوده است و علاقهمندان به آثار رحمانیان این روزها او را بیشتر از همیشه روی صحنه میبینند. این بازیگر این روزها با نمایش «ترانههای محلی» در تالار وحدت به روی صحنه رفته است و بهطور همزمان کارهای موسیقیاش را هم دنبال میکند. با همه این حرفها در ماههای اخیر نام اشکان خطیبی را روی پوسترهای نمایشهای مختلف بهعنوان تهیهکننده نیز میتوان دید. به همین مناسبت با او درباره اقتصاد تئاتر به گفتوگو نشستیم. اخیرا بسیار پرکار بودهاید. یک آلبوم موسیقی منتشر کردید، در نمایش «در روزهای آخر اسفند» بازی کردید، بعد از آن کارگردانی برنامه نوروزی شبکه یک تلویزیون را برعهده داشتید و پس از آن هم که بلافاصله کار با آقای رحمانیان را ادامه دادید و روی صحنه رفتهاید. گویا پیشنهادهای زیادی دارید.
خودم اصلا احساس نمیکنم که زیاد کار میکنم. یعنی درست است که کار زیاد میکنم اما در آن واحد تنها روی یک کار تمرکز میکنم. مثلا الان نزدیک به دو ماه و نیم است که روی نمایش «ترانههای محلی» کار میکنیم و من بیش از ۲۰ پیشنهاد کاری را رد کردهام که بتوانم تمام مدت در اختیار کار آقای رحمانیان باشم.
تئاتر را به سینما ترجیح دادهاید؟
کار کردن با آقای رحمانیان را به همه چیز ترجیح دادهام. طی ۱۰ سال گذشته من تنها یک کار تئاتر با آقای کوشک جلالی انجام دادهام به نام «خدای کشتار» که عنوان پرتماشاگرترین نمایش سال ۹۱ را از آن خود کرد. به غیر این کار تمام کارهای تئاترم با آقای رحمانیان بوده است. در حال حاضر مجری طرح کارهای ایشان هستم و شرایط اجرایی از صفر تا صد، از برنامهریزی برای نوشتن آقای رحمانیان تا تمرینات و اجرا را پیگیری میکنم. در واقع بعد از اتمام دولت دهم، احساس کردم که شرایط برای حضور آقای رحمانیان مناسب است و در مورد آن مذاکره کردم و متوجه شدم که مشکلی وجود ندارد، تقریبا زندگیام را وقف کار با آقای رحمانیان کردهام. یک فیلمی به نام «خانوم» به کارگردانی خانم تینا پاکروان هم کار کردم که فیلمی زنانه است اما نقش من بسیار در آن پررنگ و تاثیرگذار است. البته فرصتی برای انجام این کار نداشتم اما چون خانم پاکروان برای انتخاب بازیگر بسیار در مضیقه بود به ایشان کمک کردم. بعد از آن هر چه پیشنهاد شده رد کردهام. چرا که برنامه یکسالهای برای کار کردن با آقای رحمانیان ریختهام و نمیتوانم در هیچ فیلمی بازی کنم.
دستمزد متوسط یک بازیگر برای کار تئاتر خوب است یا نه؟
کارهایی که من کار میکنم پولشان خوب است (میخندد).
منظورتان کارهای آقای رحمانیان است؟
نمیشود گفت فقط کارهای آقای رحمانیان. مدتها است که کارهای تئاتر دیگر دست خود گروهها است و در کاری که استقبال مخاطب زیاد باشد، قطعا پول بیشتری به بازیگران و عوامل کار خواهد رسید. چون تئاتر پیش تولید چندان پرخرجی ندارد. یک خرج طراحی صحنه است و خرج لباس که ناچیز است و در واقع خرج اصلی تئاتر مربوط به تبلیغات است که آن هم معمولا با گرفتن اسپانسر حل میشود و بقیه درآمد میان عوامل گروه تقسیم میشود. مثلا آقای کوشک جلالی برای کار«خدای کشتار» دستمزد بسیار خوبی به بازیگرانشان دادند.
در مقایسه با سینما؟
قطعا دستمزدها کمتر است ولی میتواند خیلی هم متفاوت نباشد. مثلا در این کاری که ۱۶ نفر بازیگر دارد طبیعتا نمیشود مانند یک فیلم به بازیگران دستمزد داد.
برای کارهایی مانند «در روزهای آخر اسفند» که هم پرتماشاچی هستند و هم بلیتهایشان گرانقیمت است چطور؟ در آنها هم دستمزد کمتر است؟
معادلات روی صحنه رفتن و قیمت بلیت این کار با بقیه کارهای تئاتر متفاوت بود. به خاطر اینکه این تئاتر در واقع کنسرتی بود که داستانی در خلال آهنگهایش روایت میشد. در این کار مقدار زیادی از درآمد خرج گروه ارکستر شد. البته تمرینها نیز بسیار زمانبر و پرخرجتر بودند. همچنین تجهیزات سالنهایی که کار در آنها اجرا میشود هم مهم است. مثلا در تالار وحدت ما پیانو و صدابردار داشتیم اما برای این کار در تئاتر شهر ناچار به خریدن پیانو و اجاره کردن وسایل صدابرداری بودیم که خودش هزینه زیادی دارد.
این هزینههای قبل از کار به چه شکل تامین میشود؟
از فروش بلیتهای تئاتر.
قبل از بلیت فروشی؟
از طریق پیشفروش بلیتها و سرمایهگذاری شخصی.
یعنی نمیتوانید اسپانسر بگیرید؟
چرا اسپانسر هم داشتیم اما اسپانسرهای تئاتر و کنسرت معمولا پولی به گروه نمیدهند و تنها شرایط تبلیغات محیطی، خیابانی یا رسانهای را تامین میکنند. مثلا ایرانسل برای تئاتر «در روزهای آخر اسفند» ۱۵ بیلبورد در اختیار ما قرار داد. سر این کار هم بیمه رازی اسپانسر تبلیغات ما بود.
در کارهایی با پروداکشن بزرگ، مانند «در روزهای آخر اسفند» که قیمت بلیتشان هم نسبتا بالا است و سالن هم برای تمام اجراهای آن پر میشود، آیا سود کار آنقدر نیست که بتوان اسپانسر را برای سرمایهگذاری روی کل کار مجاب کرد؟
خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکنید میتواند باشد. فروش کار «در روزهای آخر اسفند» تقریبا به اندازه یک فیلم متوسط رو به بالا بود درحالیکه پیش تولید آن کمخرجتر از یک فیلم تمام شده بود. به همین خاطر کارهای افرادی مانند آقای رحمانیان یا آقای کوشک جلالی یا آقای محمد یعقوبی نیازی به سرمایهگذار ندارد چرا که وقتی گروه تئاتری بلیتهایش را پیشفروش میکند، یعنی قبل از آغاز اجرا کسب درآمد از کار شروع شده است. در همین کار «ترانههای قدیمی» پیش از نخستین اجرا، ما بلیتهای دو هفته اول را بهطور کامل و حتی بیشتر از ظرفیت صندلیهای معمولی سالن فروخته بودیم.
پس چرا کاری مثل «صدام» به خاطر پروداکشن عظیم نتوانست به سرانجام برسد؟ مگر به خاطر مشکلات سرمایهگذاری نبود؟
نه اصلا. برآورد اولیه ما برای هزینههای کار صدام چیزی در حدود یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان بود. به خاطر اینکه این کار ویدئو پروجکشن زنده داشت و همینطور مقداری نمایشهای ویژوآل که باید به صورت سهبعدی در سالن اجرا میشدند. ما حتی دو سوم سرمایه لازم را نیز آماده کرده بودیم. کار صدام نه به خاطر پروداکشن پرخرج، که به خاطر بیکفایتی و زمانبندی نادرست تعدادی از مدیران تئاتری به سرانجام نرسید.
طی چند سال اخیر بازیگران سینما و حتی ستارهها تمایل بسیاری به بازی در کارهای تئاتر پیدا کردهاند. با توجه به اینکه کار تئاتر بسیار وقتگیرتر و سختتر است و در مقابل دستمزد کمتری هم دارد، این اقبال را چطور تعریف میکنید؟
در وهله نخست فکر میکنم کار با آقای رحمانیان میتواند برای هر بازیگری آرزو باشد؛ چرا که آقای رحمانیان برای هر شخص یک نقش مینویسند که منحصربهفرد است و براساس خصوصیات همان فرد نگاشته شده است. دلیل دیگرش این است که کارهای آقای رحمانیان برنامهریزی دقیق و مشخصی دارند که در کارهای ایرانی بسیار کم پیش میآید. دیگر اینکه احترامشان حفظ میشود و کارشان مورد تشویق مستقیم مخاطبانشان قرار میگیرد، همه اینها دلایل کافی هستند برای این کار.
اگر کسی علاقهمند به سرمایهگذاری در زمینه هنر باشد، آیا شما سرمایهگذاری روی تئاتر را پیشنهاد میکنید یا خیر؟
بله من پیشنهاد میدهم اما به موارد بسیاری بستگی دارد. اگر کسی دلش میخواهد پولی را در زمینه تئاتر سرمایهگذاری کند خیلی مهم است که در ابتدا این مدیوم را بهطور کامل بشناسد. باید این را بداند که در هر صورت تماشاگر محدود است. مثلا کار «در روزهای آخر اسفند» با
۲۰ اجرا در کل ۱۸ هزار نفر بیننده داشت که بسیار کمتر از تماشاچیان یک فیلم سینمایی یا برنامه تلویزیونی است. دیگر اینکه باید به اعتبار هنری، شناخته شدن و مطرح کردن خودش به کمک اعتبار هنری کار تئاتر فکر کند نه سود صِرف. خود من امسال تهیهکننده کار مسخ بودم که ۴۰ میلیون تومان هم ضرر داد اما اصلا برای من مهم نبود چون معتقد بودم این گونهای از تئاتر است که باید اجرا برود و نباید از دست برود. باید به یاد داشت که این کار هم مانند هر کار دیگری سود و ضرر خاص خودش را دارد و ممکن است کار از مرحله پیش تولید جلوتر نرود و با ضرر همراه باشد. همیشه هم ممکن است که اجرا بعد از یک شب یا دو شب کلا لغو شود و همه زحمات به هدر بروند.
یعنی شما سرمایهگذاری در حوزه تئاتر را به صرفه نمیدانید؟
نه به این شکل که کسی تهیهکننده تئاتری بشود و بتوان به او تضمین داد که حتما پولش دو برابر میشود. بهتر است روی کسانی سرمایهگذاری شود که فروششان قطعی است و مردم دوستشان دارند. در عین حال باید سالن درست هم پیدا کند چرا که بزرگترین معضل تئاتر ما در حال حاضر نبودن سالن به تعداد کافی است و همیشه گروههای تئاتری بسیاری وجود دارند که سالنی برای اجرا پیدا نمیکنند. همین سالنهایی که در حال حاضر فعال هستند هم اکثرا بسیار قدیمیاند و نیاز به بازسازی جدی دارند مثل همین تئاتر شهر.
فکر نمیکنید اگر قیمت بلیتها افزایش پیدا کند این مشکلات کمتر میشود؟
من کاملا با افزایش قیمت بلیتهای تئاتر موافقم و فکر میکنم تنها راهی که میتوان تئاتر را مستقل کرد همین اضافه کردن قیمت بلیتها است. اما این را که آیا بلیت گرانقیمت باعث میشود تماشاچیان برخورد بهتری داشته باشند مطمئن نیستم. چرا که سر کار «در روزهای آخر اسفند» خیلی از افرادی که بلیت وی.آی.پی خریده بودند معتقد بودند که چون ۷۵ هزار تومان پول بابت بلیت دادهاند اگر نیم ساعت هم دیر میرسند باید درهای سالن برایشان باز شود. اما در کل گران شدن بلیت به گروهها کمک میکند که بتوانند بهطور مستقل کارهای قویتری انجام دهند و برای کارهای بعدشان هم از پروداکشنهای بزرگتر و بازیگران قویتر استفاده کنند، در عین حال به راحتی اسپانسر جذب کنند و از پس هزینههایشان بربیایند.
ارسال نظر