زلالی و خود نمایی
علیرضا مجمع مساله جدید سینمای ایران که اگر به سرعت برای آن چارهای اندیشیده نشود به معضلی غیرقابل حل تبدیل خواهد شد، فیلمهای آپارتمانی است. تا اینجا و در این چند روز شش یا هفت فیلم آپارتمانی داشتیم که در یک لوکیشن ثابت سعی داشتند ملودرامی اجتماعی را روایت کنند. ملبورن(نیما جاویدی) و برف (مهدی رحمانی) دو نمونه از این فیلمها هستند. اگر در زمانی نه چندان دور فیلمهایی مثل پستچی سه بار در نمیزند (حسن فتحی)، طبقه سوم (بیژن میرباقری) و صداها (فرزاد موتمن) بدعتهایی نو در سینمای ایران بودند و از امکان یک لوکیشن ثابت برای تعریف درست قصه خود استفاده میکردند، در حال حاضر این کارکرد تنها برای ارزانتر شدن فیلم و بالا رفتن سرعت فیلمبرداری است و بهکار فیلمهای ارزانقیمت میآید.
علیرضا مجمع مساله جدید سینمای ایران که اگر به سرعت برای آن چارهای اندیشیده نشود به معضلی غیرقابل حل تبدیل خواهد شد، فیلمهای آپارتمانی است. تا اینجا و در این چند روز شش یا هفت فیلم آپارتمانی داشتیم که در یک لوکیشن ثابت سعی داشتند ملودرامی اجتماعی را روایت کنند.
ملبورن(نیما جاویدی) و برف (مهدی رحمانی) دو نمونه از این فیلمها هستند. اگر در زمانی نه چندان دور فیلمهایی مثل پستچی سه بار در نمیزند (حسن فتحی)، طبقه سوم (بیژن میرباقری) و صداها (فرزاد موتمن) بدعتهایی نو در سینمای ایران بودند و از امکان یک لوکیشن ثابت برای تعریف درست قصه خود استفاده میکردند، در حال حاضر این کارکرد تنها برای ارزانتر شدن فیلم و بالا رفتن سرعت فیلمبرداری است و بهکار فیلمهای ارزانقیمت میآید. بماند که بعضی وقتها کاملا برعکس میشود و وسواس فیلمساز اتفاقا باعث طولانی شدن زمان فیلمبرداری در همان لوکیشن ثابت میشود. سینمای ایران در صورت رشد این بیماری کاملا رنگ خود را ازدست خواهد داد. دوستان این معضل را جدی بگیرید.
***
۱-«چ» تصویری جدید از شخصیتی ارائه میدهد که هنوز خیلیها یادشان است منش و مسلک منحصربهفردش را. مصطفی چمران در محاصره پاوه به کمک کردهای منطقه میرود و ۴۸ساعت از زندگیاش در این بحران عجیب و غریب تصویر میشود. اما ابراهیم حاتمیکیا روایتی از چمران ارائه میدهد که به هیچ وجه نمیتواند خودش را حذف کند تا ما چمران را ببینیم. اصلا نمیشود کارگردانی حاتمی کیا را ندید، او در «چ»کاملا خود را به رخ میکشد و بعضی جاها البته حیرتانگیز این کار را میکند؛ اما مساله اصلی «چ» این است که اصلا تماشاگر نمیتواند به چمران نزدیک شود. حاتمی کیا فیلمی دارد به نام «دیدهبان». کاش قبل از ساختن چمران یک بار دیگر عارفی را میدید و زلالی «دیدهبان»اش را با خودنمایی «چ» تاخت نمیزد.
۲- سخت است فیلمی بخواهد در این سینما حرف جدی بزند و به دام ابتذال نیفتد و ادا هم در نیاورد. «خط ویژه» مصطفی کیایی این کار را کرده است. فیلم روان و بدون لکنت پیش میرود و فرمش را هم به اندازه دارد و حرفش را هم اندازه خودش میزند. بیخودی هم فلسفهبافی نمیکند. «خط ویژه» شاهکار نیست، اما برای تماشاگر ساخته شده و او را سرگرم میکند، در ضمن حرفش را هم میزند. دیگر از این سینما چه میخواهیم؟!
ارسال نظر