بانویی شبیه فیلمفارسی!
علیرضا مجمع شیوه انتخاب فیلم‌های بخش مسابقه سینمای ایران بعد از دیدن چند فیلم در این بخش به مساله‌ای جدی تبدیل شده است. اینکه فیلم‌های بی‌کیفیت برای به دست آوردن دل تیم سازنده به این بخش راه می‌یابد و تعداد فیلم‌های بخش مسابقه را به بیش از حد استاندارد می‌رساند دلیل دیگری جز «تا توانی دلی به دست آور» نمی‌تواند داشته باشد.
این بحث ناظر بر انتخاب فیلمی است با نام پر طمطراق «مردن به وقت شهریور» که حتی در جزئیات هم به شدت وهن‌آمیز است و خارج از قاعده‌های درست سینمایی. کارگردان - وفیلم - رسما تماشاگر را دست کم می‌گیرد و هر چیزی که دلش خواسته در سطحی‌ترین شکل ممکن در فیلمش گنجانده است.
***
۱ - «قصه‌ها»ی رخشان بنی‌اعتماد بعد از «خون بازی» که هفت سال پیش نمایش داده شد با ترفندی از سوی کارگردانش با چند قصه کوتاه سینمای ایران را صاحب یک فیلم بلند کرد. جالب است که این فیلم دو سال پیش با محوز چند فیلم کوتاه ساخته شد و تنها کسی که می‌دانست این چند فیلم قرار است در نهایت در ظرف یک فیلم بلند سینمایی ریخته شود، خود بنی‌اعتماد بود. ماجرای فیلم در چند جمله به سرنوشت شخصیت‌های فیلم‌های قبلی بنی‌اعتماد می‌پردازد که در سال ۱۳۹۰ چه سرنوشتی یافته‌اند. از محمد جواد حلیمی «خارج از محدوده» ونرگس صفرخانی «نرگس» بگیرید و بیایید تا نوبر کردانی«روسری آبی» و طوبی و عباس و معصومه «زیر پوست شهر» و سارای «خون بازی». فیلم به دنبال سرنوشت این آدم‌ها در فضا و اتمسفر دیگری است.
۲ - «زاده نشده که نگذارد من فیلم بسازم» زمانی که این جمله را شنیدم به نظرم آمد گوینده‌اش جنس دیالوگ‌های فیلمفارسی را به خوبی می‌شناسد. اگر بگویم صاحب این جمله رخشان بنی‌اعتماد است شاید باورش سخت باشد، ولی این جمله از رخشان بانو است و منظورشان هم احتمالا به رفتارهای سیاست‌گذاران سال‌های قبل بازمی‌گردد که جلوی پای سینماگران سنگ‌های ریز و درشت انداخته‌اند. این شکل بیان، اما از بانوی جسور ما به شدت بعید است. برای مقابله با یک جریان غلط لزوما نباید شکل آنها شد و شکل آنها حرف زد تا حرفت درست به نظر بیاید. خانم بنی‌اعتماد موقتا شبیه همان‌هایی شده که جلوی فیلمسازی‌اش را برای مدتی گرفتند.