سی منهای یک
روز هفتم/هشتم: مرحمت فرموده ما را مسکنید!
اگر بگویم امسال یکی از بدترین سالهای برنامهریزیهایی بود که امکان داشت برای جشنوارهای در قد و قامت جشنواره فیلم فجر ریخته شود، دوستان ناراحت میشوند؟! اما اینطور بود به واقع. دلیلش؟ اول اینکه در سالهای قبل برنامهای مدون برای طول جشنواره وجود داشت و احیانا تغییر میکرد، اما امسال (و سال گذشته) همه چیز در همه روزها متغیر است و به هیچ وجه نمی شود حدس زد فیلمی که در برنامه نوشته شده است، تا لحظهای که به سالن نمایش میروی چیست.
علیرضا مجمع
اگر بگویم امسال یکی از بدترین سالهای برنامهریزیهایی بود که امکان داشت برای جشنوارهای در قد و قامت جشنواره فیلم فجر ریخته شود، دوستان ناراحت میشوند؟! اما اینطور بود به واقع. دلیلش؟ اول اینکه در سالهای قبل برنامهای مدون برای طول جشنواره وجود داشت و احیانا تغییر میکرد، اما امسال (و سال گذشته) همه چیز در همه روزها متغیر است و به هیچ وجه نمی شود حدس زد فیلمی که در برنامه نوشته شده است، تا لحظهای که به سالن نمایش میروی چیست. دوم اینکه هر سال یک یا دو روز زودتر برای اهالی رسانه نمایش فیلمها شروع میشد تا آنها بتوانند این رویداد پرحجم فرهنگی را پوشش بهتری بدهند، اما امسال با توجه به تعطیلی اجباری روز سه شنبه برای مراسم اختتامیه بینالملل، عملا همه سینماها از مرکز اصلی جشنواره یک روز نمایش فیلم بیشتری دارند. البته دوستان میگویند برای احترام به ماها (چون آدمهای خیلی مهمی هستیم!) تبعیدمان کردهاند به برج میلاد. ولی مرحمت فرموده ما را مس کنید. نخواستیم احترام بگذارید به ما. همان سینما فلسطین و استقلال ما را بس. برج میلاد پیشکش خودتان با انبوه بچههای زیر ده سال که شاید آیندهسازان مطبوعات سینمایی باشند!
فیلم روز: آیا یه حبه قند فیلم خوبی است؟
شک دارم کسی حوصله داشته باشد ۱۱۰ دقیقه بنشیند توی سالن تاریک و فقط بخواهد زندگی معمولی بدون اتفاق ببیند. یه حبه قند چنین فیلمی است. فیلمی کشدار و بیقصه -و بیروایت-از رضا میرکریمی که در قالب و فرمی الکن خانوادهای را تصویر میکند که میخواهد برای دخترش عروسی بگیرد اما با مرگ بزرگ فامیل با حبه قندی که بر گلویش میجهد مسیر عوض میشود. بنده هم میفهمم که ممکن است این نگاه بسیار تقدیری باشد و همه چیز بر اساس تقدیر بر پیشانی این خانواده نوشته شده باشد. با این فرض احتمالا کارگردان فکر کرده هر چه بسازد درست است. متاسفم که فیلم میتوانست یک ربع زودتر تمام شود یا تا صبح با همین اتفاقهایی که نمی افتاد ادامه پیدا کند. متاسفم که این هزینه و وقت گزاف برای ساختن چنین فیلمی به هدر رفته است.بد نیست بدانید که خانهای که تمام ماجراها در آن میگذرد، یک جا در ۴۵ روز ساخته شده است. خانهای شبیه خانههای یزد، به این بهانه که هزینه سفر گروه به یزد بسیار بیشتر بود. این را هم شک دارم. تنها نکته مثبت فیلم به زعم من رابطه خانوادهای است که خوب در آمده است. همین!
تقاضای روز: از پخش محترم میخواهم وقت بدهند!
نه به روشی که فریدون جیرانی در برنامه هفت با خواهش و التماس از پخش محترم میخواهد به او وقت بیشتری بدهند، به سیاق عادل فردوسیپور که بسیار جنتلمن همین کار را میکند، من هم از سردبیر و دبیر تحریریه میخواهم به دلیل تعطیلی جمعه بپذیرند که این ستون مطول تر از روزهای قبل بشود. بسیار ممنونم که تقاضایم را پذیرفتند و از همکاران اتاق فرمان و پشت صحنه هم تشکر میکنم که در نبود من زحمت بستن این ستون را میکشند، بهخصوص دوست خوبم یاسین نمکچیان.
چهره روز: چقدر گروه بازیگران فیلم کاهانی شیرین از کار درآمدهاند
حالا که تقاضایم پذیرفته شد میرسیم به چهره روزمان، مجموعه بازیگران فیلم اسب حیوان نجیبی است. اسب حیوان نجیبی است بالاخره به نمایش در آمد و آسمان هم به زمین نیامد. باور کنید. گیرم که به نیروی انتظامی نقدی در قالب شوخی وارد شده است. خب، بهتر نیست به جای بستن دریچههای فکریمان، ظرفیتهایمان را بالا ببریم؟ اسب... در مجموع با طنز موقعیتی که دارد و مجموع بازیهای یکدستی که از بازیگران فیلم میبینیم تماشاگر را همراه خود میکند و البته در نهایت در اواخر فیلم افت میکند. مخصوصا که اگر مجبور باشید فیلم را ساعت دو بعد از نیمه شب در سالن برج میلاد ببینید، احتمالا آن اواخر چرتی هم میزنید. به هر حال رضا عطاران و پارسا پیروزفر و کارن همایونفر و حبیب رضایی به همراه باران کوثری و مهتاب کرامتی با ساختار درست فیلمنامه کاهانی موقعیتهای طنز را در آوردهاند و از پس قصهای که روی لبه تیغ حرکت میکند برآمدهاند.
آرزوی روز: مس...مس...مس...مس!
سهشنبه که از جلوی سینما آفریقا رد میشدم، بیاختیار غبطه خوردم به کسانی که ایستاده بودند تا بروند در سالن و فیلم ببینند. آن وقت ما باید یک روز بیدلیل تعطیل باشیم. یاد سینما فلسطین بخیر.یاد حبیب ایل بیگی-روابط عمومی سالهای قبل جشنواره فجر-بخیر. نمیدانم چرا همهاش به «مس» شدن فکر میکنم!
ارسال نظر