دروازه دهه چهارم - ۵
یک برخورد قاطع در این جشنواره عریض و طویل
۱- بالاخره یک کار به موقع و درست در این جشنواره دیدیم. حکایت از آنجا آغاز شد که فیلمسازی همراه با عوامل فیلمش به نشست مطبوعاتی فیلمشان آمدند و آقای کارگردان اصرار داشت که یک نفر دیگر را به جمع خودشان اضافه کند:
علیرضا مجمع
۱- بالاخره یک کار به موقع و درست در این جشنواره دیدیم. حکایت از آنجا آغاز شد که فیلمسازی همراه با عوامل فیلمش به نشست مطبوعاتی فیلمشان آمدند و آقای کارگردان اصرار داشت که یک نفر دیگر را به جمع خودشان اضافه کند: دور همیم دیگر، تو هم بیا! مجری جلسه گفت امکان این کار نیست. کارگردان باز فرد مورد نظر را از همان پشت تریبون صدا زد: باقری، بیا! مجری جلسه هاج و واج کارگردان را نگاه میکرد و کارگردان هم انگار نه انگار. مجری جلسه آرام پشت تریبون میگوید: «از نظر من جلسه تمام است.» و این بار کارگردان و عواملش هاج و واج از این برخورد قاطع و صریح. البته آقای کارگردان با «باقری» شبش به برنامه هفت رفت و شنیدم آنجا هم بدون هماهنگی به جای همایون ارشادی رفته بود. کار درست مجری جلسه کاش پارسال سر فیلم «بیداری» فرزاد موتمن و چند سال قبل سر فیلم «زمهریر» اتفاق میافتاد. نام فیلم بود: «یک، دو، سه... پنج» و نام مجری جلسه بود: محمدرضا شهیدی فر.
۲-ژانر افغان مووی بدجوری دارد در سینمای ایران ریشه میدواند. همان فیلمی که دربالا ذکرش رفت معجون
بیدروپیکری از جنس این ژانر است. روایت دوران حکومت طالبان در افغانستان و بلاهایی که بر سر آن ملت آوردند. خب، به ما چه؟! مگر ما در این جا به اندازه کافی مساله نداریم که گیر دادهایم به افغانستان. محصولات نو به نوی خنثای
بیربط به ما از پس پرده سیاستهای این چند ساله آرام آرام رخ مینماید. امسال ظاهرا میوه چهار سال سیاستگذاری باید بار بدهد.
۳-اصلا فکر نکنید فیلمی که درباره قضاوت آدمها درباره همدیگر است میتواند ربطی به شاهکار «درباره الی» داشته باشد. فیلمی که قصه رابطه چند دانشجوی جوان را روایت میکنند که میخواهند تئاتری را به جشنوارهای در آن سوی آب ببرند کوچکترین ربطی به فیلم فرهادی ندارد، مگر دوربین روی دست سردرد آورش.
اینکه بهنام بهزادی به دل نسلی زده که دریا حرف برای گفتن دارند، خود به خود آفرین دارد. اما کمی سلیقه هم بد نیست. ساختار دوربین روی دست با پلان سکانسهایی که حتما دلیلش نزدیک بودن به جنس زندگی است جز اینکه سرگیجه میآورد چیز دیگری عاید تماشاگر نمیکند. فکر نکنید از فیلم بهنام بهزادی خوشم نیامده، اما میشد با طمانینه بیشتری در روایت احترام بیشتری به تماشاگر گذاشت. فیلم یک شخصیت درخشان دارد به نام مارتین شمعونپور.
بینظیر است این بازیگر و آهنگساز فیلم. همین است دیگر، وقتی بهنام بهزادی بعد از پنج سال فیلمش را میسازد باید آن قدر مستقل کار کند که کمترین هزینه را برایش به همراه داشته باشد. بحث مفصلی است. نام فیلم بهنام بهزادی هست: قاعده تصادف.
ارسال نظر