رازهای ماندگاری گلپا کامبیز باقری

 شاگرد مکتب بزرگان تاریخ آواز و موسیقی ایران؛ سید حسین طاهرزاده، نورعلی برومند، اسماعیل قهرمانی، ادیب خوانساری، عبدالله دوامی، ابوالحسن صبا و دیگر بزرگان، در کنار شریف‌ترین و بهترین نوازنده‌ها و آهنگساران برای مردمش آواز خواند. آواز را به کمال فرا گرفت، و در بیست‌و‌پنج‌سالگی، به واسطه‌ خلاقیتی که همیشه داشت، با نوازندگی یکی از اسطوره‌های موسیقی، مرتضی محجوبی، با یک مثنوی آوازی، انقلابی در آواز به وجود آورد، مردم را با این هنر شریف و اصیل آشتی داد و نسل تازه‌ای از جوانان آن زمان را عاشق آواز کرد. در رادیو دوازده سال فقط آواز خواند و وقتی هم که خواست ترانه بخواند، از زندگی مردم، از دوستی‌هایشان، از در کنار هم بودن و عشق و مهربانی خواند و چون حرف دل مردمش را می‌خواند، بر دل‌هایشان نشست و همواره مورد لطف مردم بود.»  

در بخش دیگری از این مطلب آمده بود: «برای بلبل خوش‌آواز، مرگ است نخواندن اما او صبور بود. در کشورش ماند برای آنکه عاشق ایران بود. عاشق خاکش، هوایش و عاشق مردمش. با همه‌ وجود دوست داشت برای مردم کنسرت بدهد و مستقیم با آنها در ارتباط باشد اما حتی وقتی این امکان را نداشت، در خانه‌اش همواره به روی همگان باز بود.هر روز علاقه‌مندان آواز و موسیقی ایرانی از سراسر ایران و جهان به دیدارش می‌آمدند و با روی گشاده، پذیرای همگان بود.گلپای مردم، عشقش به مردم را در عمل نشان داد.از ناملایمات دلگیر بود اما بر زبان نیاورد. برای او در کنار مردم و در بین آنها بودن اصل بود.

هر وقت که امکانش را داشت باز هم برایشان ترانه منتشر کرد و در ترانه‌هایی که خواند، هم غم سکوت ناخواسته‌اش را فریاد زد و هم زندگی‌ و عاشقانه‌های مردم را تصویر کرد. از برخی دوستان و همکاران دلگیر بود اما قبل از پرواز ابدی همه را بخشید. دلش به مهربانی یک پرنده بود و همواره برای کشورش و مردمش می‌تپید.  استاد اکبر گلپایگانی، در آخرین روز حیات فانی‌اش، در خواب و بیداری گفت لباسم را آماده کنید، کنسرتم دیر می‌شود. او از جانب دوستان رفته‌اش، به اجرا دریک کنسرت دعوت شده بود. لابد حالا، در کنار دوستان عزیزش که از بهترین‌های تاریخ موسیقی ملی ایران بودند و پیش از او به دیار باقی شتافته‌اند، با آن نوای داودی، زیباترین آوازش را می‌خواند.»

در ادامه مراسم، میرعلیرضا میرعلینقی، نویسنده، پژوهشگر و منتقد موسیقی، گفت: ارزش شخصیت موسیقایی و شخصیت انسانی این هنرمند باید بیشتر شناخته شود و مردمان امروز و آینده، قدر و منزلت این استاد خلاق و نابغه مسلم آواز و مردی را که مانند خاک وسیع بود بیشتر بدانند. زنده‌یاد گلپا از سال ۱۳۳۸ و آغاز رسمی فعالیت موسیقیایی خود بر قلب‌ها سلطنت داشت. از سال ۱۳۶۷ امکان و فرصت هم صحبتی با استاد گلپایگانی را پیدا کردم و درس‌های بسیاری از او آموختم. استاد گلپا نکته‌های بسیاری درباره تاریخ معاصر موسیقی و شخصیت‌های این حوزه مطرح کرد که تاکنون هیچ منبع دیگری به دقت، عدالت و انصاف او ندیدم، استاد گلپا در این زمینه منحصر به فرد بود.»

این پژوهشگر موسیقی افزود: «استاد گلپایگانی از لحاظ بهره هوشی و هوش اجتماعی یکی از برترین افرادی بود که تاکنون دیدم و جای خالی ایشان، در زمانه‌ای که ما خواننده برجسته کلاسیک و خواننده مردمی و ارجمندی نداریم، خالی است. وی در زمره افرادی بود که همیشه من می‌گفتم در هر سنی از دنیا بروند، حیف است. از دوستداران گلپایگانی و خانواده وی که یگانه خاندان واقعی آواز در ایران هستند، قدردانی می‌کنم.»

سیدعباس سجادی، شاعر و فعال فرهنگی، هم در این آیین گفت: «راز ماندگاری اکبر گلپایگانی این بود که پیرو نبود. موسیقی را آموخت، پا بر دوش بزرگان گذاشت اما نگاهش به افق‌های دور بود، او می‌توانست مقلد باشد اما مولد بود. استاد گلپایگانی کسی بود که توانست با آواز، انقلاب موسیقایی ایجاد کند. اکبر گلپایگانی با توجه به پیشینه و پشتوانه خانوادگی‌اش که از بزرگان بودند، هوشمندی و تیزهوشی خود توانست افق‌هایی را طی کند که بسیاری به گرد پای او هم نرسیدند. تمام آوازهای اکبر گلپایگانی میراث فرهنگی ماست. ترانه‌ها و تصنیف‌هایی که او خواند، ارجمندترین ترانه‌ها و تصنیف‌هاست. او هیچ وقت تن به ابتذال در موسیقی نداد، آوازها و ترانه‌های درجه‌یکی را خواند. من از شما بسیار سپاسگزارم که هنوز این را اثبات می‌کنید به ناباورانی که اکبر گلپایگانی نمرده و زنده است. تا شما هستید، فرهنگ و هنر این مملکت زنده می‌ماند.»

در ادامه مراسم، کتاب «گنجینه گلپا»، نوشته مسیح سام‌خانیان که به تحلیل و بررسی آثار اکبر گلپایگانی می‌پردازد، رونمایی شد و حسن گلپایگانی از ویژگی‌های برادرش حرف زد. در ادامه مراسم فریدون خشنود، آهنگساز، درباره همکاری خود با زنده یاد گلپا حرف و زد و متنی را خواند. آهنگساز برخی آثار مشهور اکبر گلپا گفت:‌ «در گذشته، نوع کار در استودیو مثل امروز نبود، نخستین آهنگی که ساختم «خدا چرا عاشق شدم من» بود و این اثر را در یک اتاق به عنوان استودیو، با دستگاه ریل آکایی، اجرای ارکستر و خواننده ساختیم که این اتاق به مرور زمان به استودیو تبدیل شد، ارکستر و سازهای مختلف، اجرا می‌کردند و یک خط برای خواننده باقی ماند. خواننده باید در این یک خط، از ابتدا تا انتها، کارش را اجرا می‌کرد و استاد گلپایگانی در این کار استثنایی بود. هوش و ذکاوت ایشان در حدی بود که در همان استودیو با چند بار تمرین، اثر را بدون وقفه اجرا می‌کرد.»

این آهنگساز افزود: «امروز در استودیوها، صدای خواننده را به صورت تکه‌تکه و دیجیتال با سیستم هوشمند ضبط می‌کنند و اگر هنگام اجرا در بخشی اشکالی ایجاد شود، به او می‌گویند که همین یک تکه را بخواند و بعد به قطعه اصلی اضافه می‌کنند. در این سیستم جدید، حس، شور، حال و هیجانی وجود ندارد. استاد گلپایگانی بی‌نظیر بود و همچون او دیگر وجود نخواهد داشت. او یک بار در استودیو اثرش را اجرا می‌کرد و بار دومی وجود نداشت. سهم من از سال‌های عشق‌ورزی با آهنگ‌هایی است که برایش ساختم و گوش موسیقایی ایرانی آنها را می‌شنید.»

عبدالحسین مختاباد، خواننده موسیقی ایرانی، هم در این مراسم گفت: داستان استاد گلپایگانی این شعر معروف حافظ است؛ «می‌خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست/ از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت». من افتخار زندگی کردن با این صدا را از دهه ۶۰ داشتم و یک دهه افتخار داشتم با ایشان همکلام شوم. روزهای خوبی را با او داشتم و واقعا محضرش گرم و بی‌نظیر بود. انسان بی‌آلایشی بود و به خاطر همین فکر می‌کنم اگر این مراسم در سالن ۱۰ هزار نفری هم برگزار می‌شد، سالن مملو از جمعیت بود.

استاد گلپا، صدای مردم بود، از راننده کامیون گرفته تا دانشجو، استاد دانشگاه، با این صدا زندگی کردند و همه ما که محصل آواز بودیم از این صدا، بهره‌ها گرفتیم و افسوس که به وی جفا شد. البته مردم گلپا را در قلب و ذهنشان زنده نگه داشتند.»