مدافع واقعی ارزش‌های زنان

او یک زن خود‌ساخته بود که کاری به بقیه نداشت و راهی را که می‌دانست درست است پیش می‌رفت. حتی در تمام سال‌های شاعری‌اش با اینکه با بزرگان شعر نیمایی و سپید رفاقت نزدیکی داشت هرگز تحت‌تاثیر قرار نگرفت و فقط به توسعه غزل فکر کرد. خیلی‌ها از او با عنوان معمار غزل ایران نام می‌برند که البته بیراه نیست اما دلبسته چنین تعاریفی هم نبود.

درباره تاثیرش در موسیقی ایران خیلی حرف زده نشده در‌حالی‌که بخش مهمی از آهنگ‌های خاطره‌انگیز با شعر‌های او جاودانه شده‌اند. او از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۷ با رادیو همکاری می‌کرد که نتیجه‌اش آثاری با صدای خوانندگانی همچون کوروس سرهنگ‌زاده، اکبرگلپایگانی و محمد‌رضا شجریان بوده است. در سال‌های پس از انقلاب ولی اقبال آهنگسازان و خوانندگان به شعرهای این شاعر بیشتر هم شد. از شعر مشهور «دوباره می‌سازمت وطن» گرفته تا قطعه «کولی کنار آتش رقص شبانه‌ات کو» حاصل حضور چشمگیر این شاعر در موسیقی است که آثارش بخشی از خاطرات جمعی مردم را شکل می‌دهند.

از همه این حرف‌ها گذشته سیمین بهبهانی به معنای واقعی کلمه خیرخواه بود. یک انسان آزاده با روحیه‌ای شکننده. دامنه ارتباطاتش با اهالی فرهنگ و هنر گسترده بود و نکته عجیب اینکه اکثریت آنها از او حرف‌شنوی داشتند و نقطه اتصال اهالی فرهنگ و هنر به یکدیگر به حساب می‌آمد. بی‌اندازه مهربان بود و بی‌اندازه غصه زندگی و معیشت مردم را می‌خورد. همین روحیاتش بارها برای او دردسرساز شد اما یک قدم کوتاه نیامد. پیگیرانه دنبال حقوق زنان ایرانی بود. بسیار پیش‌تر از خیلی‌ها دغدغه این موضوع را داشت. در واقع این دغدغه از مادرش فخرالعظما ارغون به او رسیده بود که در روزگاری دور زن پیشرویی به حساب می‌آمد و روزنامه‌نگار و شاعر و نویسنده بود. زنده‌یاد محمدعلی سپانلو درباره همین ویژگی سیمین بهبهانی گفته بود: «او مدافع واقعی ارزش‌های زنان در جامعه بود و شجاعتی را که از نسل‌های پیشین ما به ارث برده بود برای عریان‌گویی در قالب‌ نثر به کار برد. سیمین هرگز از تهمت‌ها نهراسید. برخی‌ چهره‌های نام‌آشنا مانند پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد هم بودند که به دفاع از ارزش‌های زنان پرداختند، یا چهره‌ای مانند ژاله قائم‌مقامی که در دوره قاجار چنین فعالیت‌هایی را دنبال می‌کرد و هنوز ناشناخته مانده است ولی بدون شک سیمین بزرگ‌ترین مدافع حقوق زنان با حفظ ارزش‌های معنوی بود.»

download copy

علاقه‌اش به وطن و مردم همیشه حیرت‌انگیز بود. به ایران عشق می‌ورزید و این نکته در شعرهایش عیان است. در مصاحبه‌ای گفته است: «کارهای من رسالتم را نشان می‌دهد. من هیچ‌وقت عواطفم را پنهان نکرده‌ام ـ اعم از حس عاشقانه یا تاثیرپذیری از محیط را ـ بیشتر با مردم بوده‌ام. فکرم همیشه زیر سلطه اوضاع پیرامونم بوده است. درباره مشکلات مردمان اندیشیده‌ام. هرگز انسان را فراموش نکرده‌ام. همیشه به کاستی‌های آنان توجه داشته‌ام. خودم در زندگی یک پا رفیق و شریک غم‌های جامعه بوده‌ام. این توجه، حتی در اولین تا آخرین شعرهایم وجود داشته است. به همین علت، مردم شعر مرا می‌پسندند و به من آنقدر محبت می‌کنند که شاید فراتر از حد لیاقتم باشد. با این حساب، خودم را خوشبخت می‌دانم و فکر می‌کنم اگر به حال مردم توجه نمی‌داشتم، مردم هم به من عنایتی نمی‌کردند.»

امروز درست ده سال از روز مرگش گذشته است. آن روز از ابتدای صبح، خیابان‌های اطراف تالار وحدت سرشار از جمعیت بود. جمعیتی که سینه به سینه به یکدیگر خبر داده بودند بیایند مراسم بدرقه شاعر. آنجا می‌شد متوجه شد که سیمین بهبهانی در جامعه ایرانی چه جایگاهی دارد. از بازیگران سرشناس سینما حضور داشتند تا خواننده‌های مشهور. از بهمن فرمان‌آرا تا استاد محمدرضا شجریان. از داریوش شایگان تا محمود دولت‌آبادی. چشمگیر‌تر از همه اما حضور مردم عادی جامعه بود، کسانی که واقعا دلی آمده بودند تا با شاعرشان خداحافظی کنند. جمعیت یک‌صدا شعرهایش را زمزمه می‌کردند و مجری برنامه هرچه تلاش می‌کرد آرامشان کند فایده نداشت. تعداد زیادی از آدم‌هایی که آن روز درباره سیمین بهبهانی پشت تریبون رفتند و حرف زدند حالا در جهان دیگری زندگی می‌کنند. استاد محمدرضا شجریان آن روز گفته بود: وقتی معاون هنری گفتند که نشده برای این مکان سایه‌بان درست کنند، گفتم مهم نیست، تحمل مردم ما بیش‌تر از این‌حرف‌هاست.