جرات نمی‌کردند به من سلام کنند

من نقش روحانی را بازی نکرده بودم. هم برای خودم هم برای آقای ده‌نمکی قضیه کاملا جدی بود.

چنان جدی برخورد می‌کردیم و دیواری دور خودمان می‌کشیدیم که بچه‌ها جرات نمی‌کردند نزدیکمان بیایند و حتی سلام علیک معمولی کنند. اکبر عبدی که در فیلم سینمایی «رسوایی» نقش یک روحانی را در قالبی کاملا جدی بازی می‌کند، گفت: در پشت صحنه چنان جدی برخورد می‌کردیم که بچه‌ها جرات نمی‌کردند نزدیک‌مان بیایند و حتی سلام علیک معمولی کنند.

اکبر عبدی را همه در ایران می‌شناسند. بازیگری که هر نقشی به او بدهی، درمی‌آورد. زن، بچه، دیوانه، پیر، جوان، رمانتیک، خوشحال، ناراحت، دکتر، مهندس، پلیس، پادشاه، تاجر، عاشق و هر نقش دیگری که فکرش را بکنید.

اکبر عبدی حالا در نقش جدیدی ظاهر شده، در لباس یک روحانی. اما کاراکتر او مثل کاراکتر روحانی فیلم «مارمولک» طنز نیست، بلکه خیلی هم جدی است و تجربه جدیدی در کارنامه او محسوب می‌شود.

این بازیگر که اهالی سینما او را عمواکبر صدا می‌زنند، به تازگی جلوی دوربین مسعود ده‌نمکی در فیلم سینمایی «رسوایی» حاضر شد و یک نقش متفاوت را بازی کرد تا به خودش ثابت کند برای یک بازیگر کمدی سخت نیست که نقش جدی بازی کند. عمو اکبر سینمای ایران هیچ وقت جلو و پشت دوربین دست از شوخی‌هایش برنمی‌دارد، اما در پروژه «رسوایی» به دلیل بازی در نقش یک کاراکتر جدی و حساس و به احترام لباس روحانیت، با هیچ‌کس بگو بخند نمی‌کند.

در ادامه گفت‌وگوی فارس را با «اکبر عبدی» می‌خوانید:

آقای عبدی در ابتدا از چگونگی حضورتان در پروژه «رسوایی» برای ما بگویید؟

بسم‌الله. ارادت ما به آقا ده‌نمکی برمی‌گردد به حدود ۱۵ سال قبل از ساخت «اخراجی‌ها ۱». بعد از همکاری در پروژه‌های اخراجی‌ها ۱ و ۲ و ۳، سال گذشته بود که آقای ده‌نمکی به من گفت روی قصه‌ای کار می‌کنم که داستان یک روحانی است. به او گفتم: کار کمدی است؟ گفت: نه کاملا برعکس‌، فوق‌العاده جدی و قابل باور است. آقای ده‌نمکی آدم دست به قلمی است و طبیعتا برای ایشان قصه و سناریو خیلی مهم بود.

پرداختن به کاراکتر روحانی حساسیت بالایی داشت؟

روی این سناریو هم خیلی حساسیت وجود داشت، به دلیل اینکه لباسی که قرار بود تن بازیگر شود، حساسیت‌های خودش را به همراه داشت.

همان‌طور که می‌دانید پرداختن به روحانیت از حساسیت خاصی برخوردار است و در مورد این فیلم هم حساسیت‌ها بیشتر بود.

یعنی از همان زمان پیشنهاد بازی در این نقش را به شما دادند؟

نه اینکه به من پیشنهاد کند این نقش را بازی کنم اما یک سال پیش به من گفت می‌خواهم این فیلم را کار کنم. شاید هم دلیلی که به من نگفت این بود که چون در ذهن مردم، بنده به عنوان کمدین جا افتادم و اکثر کارهایم کمدی بوده، شاید دو دل بوده از این جهت که کار فوق‌العاده جدی است، نمی‌توانست بحث‌اش را با من باز کند. تا اینکه درست دو ماه قبل باخبر شدم ایشان روی ۵، ۶ بازیگر که اسم‌شان را نمی‌آورم شخصیت روحانی را تست می‌زند. بازیگرانی خوب که یکی از آنها دکترای بازیگری هم داشت. ما هم از دور می‌شنیدیم و باخبر می‌شدیم؛ تا اینکه روزی از طرف دفتر آقای ده‌نمکی با من تماس گرفتند و گفتند که قراری با آقای ده‌نمکی بگذاریم و همدیگر را ببینیم.

من هم از طریق شهرام زمانی با ایشان مرتبط شدم. ۳-۴ جلسه با هم گذاشتیم و رفتیم و آمدیم تا اینکه گفتند عمواکبر خواهش می‌کنیم از شما، مثل سایر بازیگرها، برای بازی در نقش روحانی تست گریم بگیریم و اگر دیدیم در‌نیامد، خنده‌دار شد یا قابل باور نشد به دل نگیریم و دوستی‌مان سر جایش باشد؛ بگذاریم به امید کارهای آتی که با هم باشیم و من هم گفتم نه اصلا اشکال ندارد، مساله‌ای نیست، اصلا بخشی از کار بازیگری همین است.

خلاصه آمدیم «امیر اسکندری» روی صورت من تست زد. قبل از آن قرار بود استاد «عبدالله اسکندری» تست گریم انجام دهد، اما به خاطر کار در فیلم آقای «محمد حسین لطیفی» سر این کار نبود، اما برای بازیگران قبلی تست گریم زده بود.

با اجرای بسیار زیبا و ماهرانه «مصطفی اصغربیگی» جلوی دوربین رفتیم که ایشان در این یک ماه فیلمبرداری از کرج می‌آمدند، خسته راه، اما حدود دو ساعت و نیم روی صورت من کار می‌کرد. بعد از اتمام گریم، وقتی آقای ده‌نمکی من را دید، خندید. وقتی می‌خندد با درونش تایید می‌کند، چون انسان ماخوذ به حیایی است، معمولا می‌خندد و سرش را پایین می‌آورد. آنجا بود که من متوجه شدم، پسندیده است.

در زمان فیلمبرداری دیالوگ‌ها را تغییر می‌دادید؟

نه، این طور نبود. ببینید زنده‌یاد علی‌حاتمی در همه کارهایش هم خودش کارگردان و هم نویسنده بود، در مورد ایشان هم همین‌طور بود، نمی‌شد دست ببری. من با فهم، درک و سوادم چه دیالوگی می‌توانستم بنویسم، قشنگ‌تر از دیالوگی که مرحوم استاد علی‌حاتمی نوشته بود. اینجا هم همین اتفاق افتاد، این دیگر «بایرام» نبود که ۱۲ پسر عمو داشته باشد و من آنها را از قبل بشناسم.

من نقش روحانی را بازی نکرده بودم. هم برای خودم هم برای آقای ده‌نمکی قضیه کاملا جدی بود. به این صورت که زمانی که کار می‌کردیم، در فضای تغییر دوربین و زمانی که مثلا ۲۰ دقیقه وقت بود یا از بچه‌ها دور می‌شدیم و به گوشه‌ای می‌رفتیم یا اینکه اگر قرار بود ۵ دقیقه بعد شروع کنیم، چنان جدی برخورد می‌کردیم و دیواری دور خودمان می‌کشیدیم که بچه‌ها جرات نمی‌کردند نزدیکمان بیایند و حتی سلام علیک معمولی کنند.

چرا اینقدر جدی؟

به دلیل اینکه وقتی آدم وارد فضای خنده و شوخی می‌شود، دست خودش نیست و به سمت دیگر سر می‌خورد؛ چیزی که هم آقای ده‌نمکی دوست نداشت، هم بنده، به این جهت که دوست داشتم به خودم این را ثابت کنم برای بازیگری که کمدی بازی می‌کند، خیلی سخت نیست که جدی بازی کند. ممکن است برای کسی که جدی بازی می‌کند، بازی در نقش کمدی سخت باشد، اما برعکس آن این طور نیست. فضای کار هم ایجاب می‌کرد که ما از فضای خنده و کمدی دور باشیم.