تار به دست گرفت و پیانو نواخت
امروز سالمرگ علينقي وزيري است
وی که از دانشآموختگان مدرسه سن لوئی در تهران بود، در حوالی ۳۰سالگی به اروپا رفت و در آلمان و فرانسه آموزش موسیقی به روش غربی دید. وزیری پس از بازگشت به تهران، «مدرسه عالی موسیقی» را برای آموزش موسیقی به روش غربی بنا کرد.
کلنل خدمات مهمی به موسیقی ایران کرده است؛ از جمله اینکه نُتنویسی را در سنّت موسیقی شفاهی و سینه به سینه ایرانی رواج داد.او کوشید نوازندگان و موسیقیدانان موسیقی ایرانی را با مبانی نظری موسیقی و اصول آهنگسازی و ارکستراسیون غربی آشنا کند. نتیجه سالها تدریس عاشقانه کلنل، شاگردانی شدند که بعدها بسیاری از آنان به استوانههای استوار موسیقی ایرانی بدل شدند. از زمره مهمترینِ این شاگردان میتوان از استادانِ روانشاد ابوالحسن خان صبا، روحالله خالقی، موسی معروفی و اسماعیل مهرتاش نام برد.
وزیری پس از شهریور ۱۳۲۰ به ریاست اداره موسیقی کشور و مجله موسیقی و اداره رادیو مشغول شد؛ اما چون با کارشکنیهایی مواجه شد به دانشگاه برگشت و تا پایان زندگی به تدریس پرداخت. او نخستین پایهگذار و پدر موسیقی جدید ایران پس از انقلاب مشروطه است و باید او را پایهگذار موسیقی جدید ایران دانست. وزیری در ساختن و پرداختن نخستین سرود ملی جمهوری اسلامی ایران نیز همکاری کرد و قطعاتی مانند ای وطن خاک ایران و نیز مارش ظفر را ساخت. این استاد موسیقی ایرانی در نوازندگی تار و آهنگسازی نیز بسیار چیرهدست بود.دخترک ژولیده، دو عاشق و سمفونی نفت از معروفترین آهنگهای ساخته استاد وزیری است.
سعید نفیسی، ادیب، مترجم، مصحح و نویسنده نامدار ادبیات فارسی و از دوستان صمیمی کلنل وزیری درباره او نوشته است: «جالبترین صفت مردانهای که در این مدتِ دراز از وزیری دیدم، همین کفّ نفس مخصوص او در سخن گفتن است. مردان بزرگ که در کار خود تسلّط دارند و از بس در فن خود توانا هستند که به این پستیها [منظور در هر موضوعی سخن گفتن است] تن در نمیدهند، اینجا شناخته میشوند....آشکار میگویم که من پس از ۳۵ سال دوستی با وزیری، هنوز به کسی نزدیک نشدهام که تا اندازهای که از دیدار وزیری لذت میبرم، از برخورد با او شاد شوم»
همچنین روحالله خالقی نوشته است: در مدرسه عالی موسیقی کلنل پس از سخنرانی برای شاگردان و گفتن از اهداف مدرسه عالی موسیقی، با همراهی سلیمان سپانلو و ابوالحسن صدیقی چند قطعه را برای هنرجویان تازهوارد اجرا میکند. پس از اجرای گروهی ارکسترِ سه نفره، سپانلو تار را به دست کلنل داد و از استاد خواهش کرد که به جای عیدی، برای شاگردان، به تنهایی ساز بزند. وزیری که تا آن وقت ایستاده بود، نشست و مانند عقابی که کبوتری را به چنگال بگیرد، تار را به دست گرفت. نخستین ضربه مضراب او چنان صدای صاف و پختهای ازسازبیرون کشید که تصور کردیم نغمه پیانو است. تصور ما بیجهت نبود؛ زیرا در گوشه سالن، پیانویی قرار داشت، اما نوازندهای در پشت آن نبود.پس خیال ما اشتباه بود: مضراب به سیم تار نواخته شده بود! وزیری چند دقیقه برای ما تار زد.سرعت مضراب و پختگی و مهارت پنجه او چشمهای ما را خیره کرد. تا آن روز...تار بسیار شنیده بودم، اما تار وزیری آیت دیگری از قدرت و توانایی بود. انگشتهای کشیده لاغر استخوانی او که رگهایش به خوبی دیده میشد، چنان با مهارت و سرعت در روی پردهها حرکت میکرد که همه ما متحیر و مبهوت شدیم. وقتی تار را زمین گذارد، مانند مردم حیرتزده با تعجب و تحسین به او نگریستیم و قادر به اظهار تشکر و کف زدن نبودیم. چند تن از بهترین شاگردان کلاس تار برخاستند و دست استاد را با خضوع تمام بوسیدند.