ناگهان دیوان شعرهایش گم شد

این قطعه که عنوانش «پرورش طبیعت» است، نخستین نمونه‌ ثبت‌شده شعر آزاد است که بعدها به نام نیما یوشیج گره خورد و به‌عنوان شعر نیمایی معروف شد؛ شعری که همگان آن را ابداع نیما یوشیج می‌دانستند و می‌دانند. اما هفده سال پیش از آنکه نیما یوشیج نخستین سروده‌ آزادش- ققنوس- را بسراید، توسط بانوی شاعری به نام شمس کسمایی سروده و در شماره‌ چهارم نشریه‌ «آزادیستان» که در تبریز منتشر می‌شد، به چاپ رسیده بود. شمس جهان کسمایی در سال ۱۲۶۲ شمسی در یزد به دنیا آمد. شمس اصالتا گیلانی بود و نیاکان او از روستای کسمای گیلان بودند. او از بنیان‌گذاران اصلی شعر نو فارسی است. کسی که پیش از نیما و دیگران، بار قافیه و وزن کلاسیک را از دوش شعرهایش برداشت و شعری تازه نوشت. او در جوانی به عقد مردی به نام حسین ارباب‌زاده درمی‌آید، ارباب‌زاده که یزدی بوده در بازار در امور چای و خشکبار فعالیت داشته است. شمس به‌دلیل شغل همسرش مجبور می‌شود مدتی را در روسیه گذر عمر کند. ارباب‌زاده، مردی روشنفکر و از انقلابیون صدر مشروطه بود. در حالی که ارباب‌زاده در مدت زمان اقامت در مسکو به کار تجارت مشغول بود، همسرش به امور فرهنگی پرداخت به‌طور‌‌ی‌که برای نکوداشت خدماتش از طرف دولت ایران مدالی نیز به او اعطا شد.

اما ارباب‌زاده در دنیای تجارت اقبال بلندی پیدا نمی‌کند و به‌عنوان یک تاجر ورشکسته پس از ۴ سال به همراه همسر و فرزندانش به ایران باز می‌گردد. آنها پس از بازگشت از روسیه به ایران در سال ۱۲۹۷ شمسی، به همراه دو فرزند خود اکبر و صفا، تبریز را برای اقامت خود انتخاب می‌کنند. دلیل این انتخاب دلبستگی شخصی خانواده شمس به تبریز و تمرکز جنب‌وجوش فکری و سیاسی در آن شهر بوده است.

این سفرها زمینه‌ساز آشنایی شمس با زبان‌های روسی و ترکی می‌شود و این آشنایی خود زمینه‌های بروز اندیشه نوجویانه و تجربه‌گرا در فعالیت‌های ادبی شمس می‌شود. او از همان آغاز به گروه نویسندگان نشریه تجدد به میانداری تقی رفعت پیوست و در تحرکات اجتماعی و انقلابی آذربایجان مشارکت فعال داشت. شمس در برهه‌ای از زمان فعالیت‌های اجتماعی و ادبی خویش را شدت بیشتری بخشید و مقاله‌هایی در مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ میلادی در نشریات تبریزی به رشته تحریر درآورد که از تاثیرگذاری بالایی برخوردار بودند.

در همان زمان پسر او -اکبر- که نقاش، شاعر و آشنا به زبان و ادبیات کشورهای دیگر بود، به عنوان همرزم میرزا کوچک خان جنگلی در واقعه گیلان به طرز فجیعی کشته شد. به نقل از روایت‌های بریده‌بریده در جراید و کتاب‌ها، او زنی اندیشمند، پیشرو و بی‌پروا بود. در آن سال‌ها که بیشتر زنان سواد نداشتند، از نخستین کسانی بود که حقوق زن را مطرح کرد.  در شهریور ماه ۱۲۹۹ش در مجله آزادیستان قطعه شعری با پاره‌هایی فارغ از قید تساوی و قافیه‌بندی معمول پیشینیان منتشر شد که تقلید گونه‌ای از اشعار اروپایی بود و جزو نخستین نمونه‌های تجدد در شعر فارسی به شمار می‌آید. سال‌های پایانی عمر او در تهران به گوشه‌نشینی گذشت، با این حال خانه‌اش محل رفت و آمد روشنفکران بود تا اینکه در سال ۱۳۴۰ ه.ش در سن ۷۸ سالگی در خانه‌اش درگذشت. آرامگاه او اینک در گورستان وادی‌السلام شهر قم است. پوران فرخزاد گفته: « شمس کسمایی مادر شعر مدرن ما بود؛ همان‌طور که «نیما» پدر شعر مدرن ماست.» اما نکته جالب این است که دیوان شعرهای او گم شد. به همین سادگی. هیچ خبر دقیق و قابل اعتنای تاریخی هم درباره علت گم شدن دیوانش وجود ندارد. به خاطر همین اتفاق به او لقب شاعر بی دیوان داده‌اند. در سال ۱۲۹۹ خورشیدی مجله‌ آزادیستان به سردبیری تقی رفعت منتشر شد که رفعت در آن شعرهایی از شمس جهان کسمایی را به چاپ رساند.