عیدی دادن با نواختن ساز
امروز زادروز علینقی وزیری است
حسین علیزاده موسیقیدان و نوازنده برجسته تار و سهتار درباره جایگاه وزیری میگوید: «وزیری زمانی که در قید حیات بود چنان اتوریته و حضور قدرتمندی داشت که به این سادگی نمیشد دربارهاش اظهارنظر کرد. حتی در مواردی استادان موسیقی سنتی تحتتاثیر او قرار گرفتند و به شیوه او قطعه ساختند. من خودم شاگرد علیاکبرخان شهنازی بودم و ایشان با اینکه در حوزه موسیقی کلاسیک ایرانی برای خودش یکپا اتوریته بود، اما میدیدم که او هم تحتتاثیر حضور قدرتمند وزیری است. یا مثلا ردپای وزیری را در آثار درویشخان هم میتوانیم دنبال کنیم. وزیری حتی روی مخالفانش هم تاثیر گذاشت. به لحاظ دقت، پرکاری و دیسیپلین وزیری تا همین امروز هم در میان آهنگسازان ایرانی سرآمد است. او در زمان خود از معدود هنرمندان ایرانی در موسیقی محسوب میشد که از یک جهانبینی برخوردار بود.»
وزیری علاوه بر تسلط به موسیقی از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز جایگاه والایی برای خود و هنرش قائل بود. نقل میشود که در زمستان ۱۳۱۳ یکی از شخصیتهای خارجی میهمان رضاشاه بود. مقامات پیشنهاد کردند به هنگام صرف شام وزیری و ارکسترش در قصر حاضر شوند و در اتاق مجاور غذاخوری بنوازند. این پیشنهاد به وزیری ابلاغ شد؛ اما کلنل این کار را توهینآمیز دانست و تمرد امر کرد. مقامات که پیش از اینها از وزیری به دلیل اجرا نکردن اوامرشان دل پری داشتند، فرصت را مناسب دیده و او را از ریاست هنرستان موسیقی برداشتند.
استاد سعید نفیسی، ادیب، مترجم، مصحح و نویسنده نامدار از دوستان صمیمی کلنل وزیری بود و زمانی طولانی با او سابقه دوستی و رفتوآمد داشت. وی در مطلبی که در سیام مهرماه سال ۱۳۳۸ نوشته، گفته است: «جالبترین صفت مردانهای که در این مدت دراز از وزیری دیدم، همین کف نفس مخصوص او در سخن گفتن است. مردان بزرگ که در کار خود تسلط دارند و از بس در فن خود توانا هستند که به این پستیها [منظور در هر موضوعی سخن گفتن است] تن در نمیدهند، اینجا شناخته میشوند....آشکار میگویم که من پس از سی و پنج سال دوستی با وزیری، هنوز به کسی نزدیک نشدهام که تا اندازهای که از دیدار وزیری لذت میبرم، از برخورد با او شاد شوم.» مرحوم استاد روحالله خالقی نیز نخستین مواجهه خود با تارنوازی کلنل وزیری را به زیبایی شرح داده است. ماجرا به زمانی بازمیگردد که روحالله خالقی در مدرسه عالی موسیقی وزیری ثبتنام میکند. کلنل پس از سخنرانی برای شاگردان و گفتن از اهداف مدرسه عالی موسیقی، با همراهی سلیمان سپانلو و ابوالحسن صدیقی چند قطعه را برای هنرجویان تازهوارد اجرا میکند.
مرحوم خالقی نوشته است که پس از اجرای گروهی این ارکستر سه نفره، سپانلو تار را به دست کلنل داد و از استاد خواهش کرد که به جای عیدی، برای شاگردان، به تنهایی ساز بزند. وزیری که تا آن وقت ایستاده بود، نشست و مانند عقابی که کبوتری را به چنگال بگیرد، تار را به دست گرفت. اولین ضربه مضراب او چنان صدای صاف و پختهای از ساز بیرون کشید که تصور کردیم نغمه پیانو است. تصور ما بیجهت نبود؛ زیرا در گوشه سالن، پیانویی قرار داشت، اما نوازنده در پشت آن نبود. پس خیال ما اشتباه بود: مضراب به سیم تار نواخته شده بود! وزیری چند دقیقه برای ما تار زد. سرعت مضراب و پختگی و مهارت پنجه او چشمهای ما را خیره کرد. تا آن روز... تار بسیار شنیده بودم، اما تار وزیری آیت دیگری از قدرت و توانایی بود. انگشتهای کشیده لاغر استخوانی او که رگهایش به خوبی دیده میشد، چنان با مهارت و سرعت در روی پردهها حرکت میکرد که همه ما متحیر و مبهوت شدیم. وقتی تار را زمین گذارد، مانند مردم حیرتزده با تعجب و تحسین به او نگریستیم و قادر به اظهار تشکر و کف زدن نبودیم. چند تن از بهترین شاگردان کلاس تار برخاستند و دست استاد را با خضوع تمام بوسیدند.»
استاد علینقی وزیری ۱۸ شهریور ۱۳۵۸ در سن ۹۲ سالگی در خانهاش در دامنه رشتهکوه البرز در شمال تهران (و بنا بر روایتی در بیمارستان جم تهران) درگذشت.