جوششی تازه در هنر ایرانی

امیر قبادی

پژوهشگر هنر

هنر ایران براساس انگیزش‌های پایدار و منسجم، اصولا فضایی غیرمترقبه و تا حدودی اعجازآمیز دارد. از آن رو هیچ‌گاه از تحرک باز نمی‌ماند و پیوسته اتفاق‌های تازه‌ای در آن روی می‌دهد فارغ از اینکه نگاه سلبی یا ایجابی به آن، در نوع خودش کم نظیر است.

درخشش مرتب هنر ایران در رده‌های جهانی و بازارهای پر مخاطب و توجه‌هایی که در دهه‌های اخیر توانسته به لحاظ جهانی به سوی خودش جلب می‌کند، گویای این حقیقت است که «دولت هنر ایران» فارغ از تصوری که از ایران در برخی ذهن‌ها وجود دارد، دولتی مقبول و احترام برانگیز است که با پرتوهایی گرم و گاه ملایم، همچنان در حال طلوع و تجلی است. آثار پدید آمده در ساحت‌های گوناگون هنری، از شعر و ادب تا سینما و نقاشی و مجسمه سازی و خطاطی و خط نقاشی و کارهای ترکیبی جالب، نشان‌دهنده این واقعیت است که هنر در شریان‌های ایران به سبک خودش جاری است و از شرایط اجتماعی/ سیاسی و تفسیرهای رسمی تبعیت نمی‌کند. در مجموع، بر کنار از حال و هوای شرایط، هنر ایرانی از تکاپو و «حرکت به جلو» باز نمی‌ایستد: روزی در هنر هفتم حادثه‌سازی می‌کند، روزی در هنرهای تجسمی و این نوید بخش طلوع هنرمندانی است که آثارشان برگ زرینی است در دفتر قطور هنری که به تصریح کسانی چون تاگور، ویل دورانت و آندره گدار باید در یک کلمه آن را «هنر ایرانی» خواند. بر این اساس هنر ایرانی، ماجرایی منحصربه‌فرد و یگانه است. هنر در ایران از قواعد و سیاست‌ها و سیاست‌گذاری‌ها و تعلیم و تربیت رسمی و آموزش‌های کلاسیک سرمشق نمی‌گیرد. به قول مولانا: هر دم از این باغ بری می‌رسد / تازه‌تر از تازه تری می‌رسد

پس از این مقدمه کوتاه، باید به پدیده‌ای اشاره کنم که به تازگی در دفتر زرین هنر ایرانی نمایان شده و با کارهای هنری خودش، در حد و اندازه خودش فصل تازه‌ای را در کتاب تاریخ هنری معاصر رقم زده است: بانویی به‌طور ناگهانی دست به قلم برده و در صفحه سفید بوم، صحنه‌ها و لحظه‌ها و نکته‌ها و فضاهایی را نمایان کرده که اگر از یک هنرمند پرتجربه باور پذیر باشد، از یک مدرس دانشگاه در رشته «الهیات» دشوار است، کسی که تا دهه ۹۰ صرفا اشتغالات علمی داشته است.

حقیقت این است که نویسنده، همچون خیلی‌ها از ملاحظه نقاشی‌های خانم نیره سادات طباطبایی دچار شگفتی شده به این دلیل که او نه‌تنها توانسته در عرصه هنر سنتی (تذهیب، مینیاتور، گل و مرغ) به صورتی قابل تحسین هنرنمایی کند، بلکه در چند عرصه دیگر هم ابتکار و خلاقیت به خرج داده که در نوع خودش ستایش‌برانگیز و شگفت‌آور است. اینکه بانویی، کرسی تدریس رسمی خودش را رها کند و آرام و بی صدا شروع به طراحی و نقاشی کند و در کمتر از سه سال بتواند ۵۰ اثر هنری «خوب»، «قابل قبول» و در مواردی فراتر از استانداردها تحویل جامعه هنری دهد، اتفاقی شگفت آور است اما بخش حیرت آور ماجرا زمانی بیشتر نمایان می‌شود که می‌بینیم نقاش خودش را در یک چارچوب خلاصه نمی‌کند، از ساحت تذهیب به ساحت مینیاتور می‌رود «خط» را به منظومه خود اضافه می‌کند تا چیزی از مجموعه نگارگری ایران از قلمش نیفتد و در حرکتی عجیب، از ساحت هنرهای سنتی هم به کارهای واقع‌گرا یا رئال و رئالیستی عبور می‌کند با ده‌ها اثر باشکوه از طبیعت و فضاهای زندگی روزمره شهری / روستایی وارد حوزه‌های مدرن و سوررئال می‌شود و آثاری درخشان نیز در این فضا اجرا می‌کند که برخی از آنها بسیار فکربرانگیز است و رگه‌هایی از اندیشه فلسفی شفاف در آنها به چشم می‌خورد.

نویسنده قصد ندارد اطاله کلام کند اما درنگ و تامل روی چند تابلو از آثار این نقاش خلاق می‌تواند اثبات کننده مدعاهایی مطرح شده باشد. برای بررسی هنری، معمولا می‌توان از هر ژانری نمونه‌ای را انتخاب و روی آن تمرکز کرد.

در میان آثار ایرانی/ اسلامی طباطبایی، «در جست‌وجوی معنا» اثری است پرکار با بیش از ۴۰فیگور. طراحی بنا دقیق و ظریف است تا جزئی‌ترین پدیده‌های صحنه که نمونه‌اش نقش و نگارهای لباس‌های چهره‌ها است هرکدام به گونه‌ای با رنگی جداگانه. نقاش اصرار داشته هیچ دو فریمی تشابه و تکرار پیدا نکند. پردازها چنان استادانه است که می‌توان تمام آنچه را که استاد ادیب برومند و خسرو افشار درباره هنرمند گفته اند، صادق دانست. در ساحت رئال و واقع‌گرایانه، نقاشی‌های طباطبایی دارای طیف‌هایی است، از پرتره‌های دانشوران تا تک نگارهایی از ایران. در تصویری که نقاش از پل ورسک کشیده، قدرت طراحی قابل توجه است. رنگ گذاری تیره و پخته در فضایی شناور میان غروب و صبحدم، نشان می‌دهد نقاش قصد نداشته بنا را در لحظه ترسیم کند بلکه آن را از زاویه‌ای تاریخی/ جغرافیایی به قلم آورده است. اثر در عین واقع‌گرایی، تمی فکر برانگیز دارد. این حالت در اثر «کاروان» - قطار شترانی با سوارانی بدوی در کویری تفتیده - جلوه بیشتری دارد. شاید در بین معاصران کمتر کسی را بتوان یافت که جزئیات را تا این حد دقیق کار کند. «ساختمان متروک» و «پیرمرد منتظر» به لحاظ طراحی و رنگ از قواعد نقاشی رئال تبعیت می‌کنند، اما به لحاظ عاطفی در جان اثر نشانه‌هایی متمایز وجود دارد از نوع باغ‌ها و انسان‌ها و لحظه‌هایی که دیگر نیستند و شهر‌ها و کوچه‌هایی که جای خود را به فصل و فضاهایی نو داده‌اند.اما موضوع فکر در نقاشی‌های مدرن به‌طور طبیعی و منطقی بیش از نقش‌ها و نقاشی‌های دیگر مجال بروز و ظهور دارد. در این ساحت، طباطبایی تفسیر تازه‌ای از جهان پیرامون ارائه می‌کند که نمونه‌هایش کم نیست. تابلوی «خانه‌های برفی» با رنگ‌هایی تیره بخشی از زندگی جدید و انسان جدید را روایت می‌کند. «غار جوانی» انسان را به یاد مثل افلاطونی و تمثیل‌های مولانا از عهد فراق می‌اندازد. در این قبیل نقاشی ها، می‌توان به لایه‌های زیرین زندگی معاصر و انسان مبهوت دست کشید.کوتاه سخن اینکه: نیره سادات طباطبایی در سه حوزه نقاشی سنتی و اصیل ایرانی و نقاشی رئال و واقع گرا و همچنین نقاشی مدرن، جلوه‌ای تازه و نادر از هنرمندی و خلاقیت بانوان ایرانی را به ظهور آورده و سندی زنده از زنده بودن سنت هنری ایران در جهان جدید و روزگار دیجیتال نوین به دست داده که حتی اگر مورد قبول مطلق هم قرار نگیرد، نمونه‌ای در خور برای بررسی‌های انتقادی و چالشی است که در فلسفه هنر، از بهترین راه‌های زایش و بالندگی هنر در فرمت اجتماعی به شمار می‌رود.

با تمرکز روی این قبیل نمونه ها، چشم‌اندازهای تازه‌ای برای هنر ایران قابل تصور است که در صورت تداوم، حیات هنری موفق ایران را در هنر جهانی تضمین خواهد کرد. فراموش نکنیم که اقتصاد هنر در جهان جدید در حال پررنگ شدن است و هنرمندان فراتر از جنبه‌های شخصی شان می‌توانند هویت تازه‌ای برای فرهنگ به ارمغان بیاورند.

جوششی تازه در هنر ایرانی