در مقام «صنعتگر»
دو توصیه به صنعتگران
«صنعت» از ریشه «صنع» به معنی ساختن و کیفیت آماده کردن چیزی است و ساختن و آفریدن امری است پویا و همیشگی. تلاشی مستمر در جهت بهبود کارآیی و بهرهوری. بر این اساس «صنعتگر» عنصری است خلاق و آفریننده. انسانی هستی گرفته از ذات باریتعالی و در کار «شدن»، پس مرگ چنین انسانی نه فقدانی است خرد و غمی اندک و شخصی. پس چه بهتر آنکه مرگ یک انسان «صنعتگر» را بهانه قرار دهیم برای توجه به رسالت «ساختن»، آن هم در زمانهای که خلق ثروت و کار بیش از هر زمان دیگری ضرورت و وظیفهای حیاتی و ملی است برای بقای سرافرازانه این سرزمین شکوهمند.
«صنعت» از ریشه «صنع» به معنی ساختن و کیفیت آماده کردن چیزی است و ساختن و آفریدن امری است پویا و همیشگی. تلاشی مستمر در جهت بهبود کارآیی و بهرهوری. بر این اساس «صنعتگر» عنصری است خلاق و آفریننده. انسانی هستی گرفته از ذات باریتعالی و در کار «شدن»، پس مرگ چنین انسانی نه فقدانی است خرد و غمی اندک و شخصی. پس چه بهتر آنکه مرگ یک انسان «صنعتگر» را بهانه قرار دهیم برای توجه به رسالت «ساختن»، آن هم در زمانهای که خلق ثروت و کار بیش از هر زمان دیگری ضرورت و وظیفهای حیاتی و ملی است برای بقای سرافرازانه این سرزمین شکوهمند.
در مقاله ارزشمندی که به بررسی تحول نهادی و توسعه اقتصادی ایران و ترکیه نوشته دو پژوهشگر برجسته ترک پرداخته و امید است بهزودی توسط کنفدراسیون صنعت ایران منتشر شود، در تفاوت بنگاهداران ایرانی و ترک طی قرن نوزدهم میخوانیم که در کشور ما، تجار و پیشهوران و صنعتگران باوجود تمکن مالی و ثروت فراوان به سبب ترس از نفوذ اقتصادی و سیاسی اروپاییان که البته بخشی از این ترس واقعیت نیز داشته، کمتر میل به ارتباط با جهان داشتهاند. برعکس همگنان که آنان اکثرا از اقلیتهای غیرمسلمان بودند و ارتباط گستردهای با اروپا و موسسات مالی این قاره و دادوستد و رفت و آمد به آن داشتهاند. این به علاوه تفاوتهای نهادی دیگری که در آن مقاله برشمرده شده، راههای متفاوت توسعهای در دو کشور ایران و ترکیه را رقم زده است. مقصود از بیان این نکته تاریخی و تحلیلی اشاره به روش و منشی بود که ما فرزندان خانواده خلیلی از جمله برادر اخیرا درگذشتهام از مرحوم پدرمان آموختیم و آن ضرورت فراگیری علوم روز دنیا و بهکارگیری آن در خدمت جامعه و میهن عزیزمان بوده است، البته در پرتو حفظ حرمتهای اصیل دینی و ملی.
پدرم پایهگذار برق دولتی در کشور بود و در زمان جنگ جهانی دوم برای نجات تهران از خاموشی، شبکه ارتباطی برق بین تمامی واحدهای تولیدکننده برق تهران را صرفا با محصولات داخلی کشور ایجاد کرد. در همان دوران برای اسرای لهستانی که به وسیله ارتش اتحاد جماهیر شوروی به کشورمان و شهر تهران سوق داده شده بودند، حمام و لباس تهیه کرد. پدرم خدمتگزار بدون قید و شرط اعضای فامیل و خدمتگزار میهن بود، لذا به گونهای تربیت شدیم که خدمتگزار و عاشق میهن و مردممان باشیم. به همین سبب در خدمت پدر استفاده از گاز در کشور و فرهنگ استفاده از آن را با سفر به اروپا و آمریکا با بهرهگیری از تکنولوژیهای آن روز جهان پایهگذاری کردیم که هر آیینه گاز طبیعی فراتر از ۶۰ درصد انرژی کشور را تامین نمیکرد، ما نفتی هم برای صادرات نمیداشتیم. ما ۹ خواهر و برادر بودیم که یکی از ما در جوانی به رحمت خدا رفت.
ما ۸ خواهر و برادر جملگی در معیت پدر در خدمت ایجاد تحول در زندگی مردم و رها ساختن مردم میهنمان از سوزاندن زغال، هیزم و نفت سفید بودیم. همه آرزوی ما این بود که محصولاتی تولید کنیم که بتواند در خدمت مردم باشد. پیوسته فرهنگ عشقورزی در بین ما و کارمندان و کارگران ما حاکم بود. نتیجه این عشقورزی در مراسم تشییع جنازه و ختم برادرم عیان بود که کمتر کارمند و کارگری بود نمیگریست و همین بس که ذکر کنیم که کارگران اجازه ندادند که تابوت آن مرحوم را در آمبولانس بگذارند و او را سردست به آرامگاه ابدیاش بردند.
آرزوی ما این بود که کشور صنعتی شود. از بریز و بپاش (اسراف و تبذیر) پیوسته پرهیز میکردیم و درآمد خود را مصروف توسعه صنعت خود میکردیم. اشاعه صنعت در بین ما پیوسته نه تنها خدمت به کشور بلکه نوعی عبادت محسوب میشد. پدر ما به ما آموخت که خاک پای مشتری توتیای چشم ماست و بسیار اصرار داشت که حتیالمقدور و با بذل بالاترین امکان شیوهای اتخاذ کنیم تا کسی از سفره صنعتی ما خارج نشود. جابهجایی کارکنان ما پیوسته در حداقل بود، اکثرا کارکنان در مجموعه ما بازنشسته میشده و شدهاند. زمانی که ما کار را شروع کردیم هنوز مفهوم توسعه پایدار و محیط زیست مطرح نبود و اکثرا با اصطلاح «درآمد ناخالص ملی» آشنا نبودیم، ولی شعار ما این بود که کار میکنیم که خیر خلق خداوند در آن باشد. ما فامیل و یاران و همکارانمان همواره خیر کشور را در صنعتی شدن و تشکلگرایی دانسته و میدانیم حتی اینک که دیگر جملگیمان سالمند شده و قاعدتا عمر زیادی از ما باقی نمانده، که قافلهسالار پیوستن به ابدیت و رحمت الهی، برادر عزیزمان آقای مهندس سعید خلیلی بود. گفتنی است که جز نویسنده این مطلب یعنی محسن خلیلی که فارغالتحصیل دانشکده فنی تهران هستم بقیه فامیل در آمریکا تحصیل کرده و جملگی خدمتگزار ایران عزیزند. ما بدون آنکه با مفهوم «مسوولیت اجتماعی شرکتها» آشنا شده باشیم همه عمر به جامعه خود مسوول و متعهد بودیم.
آرزوی پدرمان این بود که به گفته خودش در کارخانه و زیر پای کارگران مدفون شود، ولی مقررات چنین اجازهای را نمیداد. آنچه معروض شد بیان مختـــصری از اخلاقیات حاکم بر ما بود. عزیزان صنعتگر بدانند دو اصل برای موفقیتشان ضرورت اساسی دارد، یکی ارتباط با جهان و فراگیری علوم و فنون و دانش مدیریت روز و دیگری ارتباط عمیق و برادرانه با همکاران و کارگران و البته به عشق سرزمین و جامعه. چرا که تسلط به دانش روز و رابطه صمیمانه با همکارانمان بزرگترین رمز بهرهوری است و به همین دلیل تاکنون محصولات خارجی نتوانسته به فروش محصولات ما لطمه وارد کند.
بیتردید یکی از عوامل بهرهوری که متاسفانه در شرایط حاضر رشد آن کمتر از یک درصد است منوط به فراگیری دانش و مدیریت روز جهان و رابطه دوستانه و صمیمانه با کارکنان و کارگران و خدمتگزاری اجتماعی (مسوولیت اجتماعی شرکتها) است.
از سقوط مرحوم مصدق تاکنون، من مسنترین برادر فامیل خلیلی، ناپایداری دولتها را مرتبط به نداشتن فرهنگ صنعتی و معارف عمومی مردم دانستهام. به همین دلیل همه عمرم را مصروف قدرتمند ساختن سنگر صنعت و توسعه اقتصادی کشور کردهام.
من، خانواده و مجموعه یارانم آنچه در طول 62 سال تلاش انجام دادهایم در مسیر اشاعه فرهنگ صنعتی و حاکمیت اقتصاد آزاد و سربلندی میهنمان بوده است که شاید توشهای برای آیندگان باشد. عشق به میهن و اعتقاد به تداوم و پویایی، ما فامیل خلیلی را بر آن داشت تا «جانشینپروری» و تداوم کسبوکار خانواده را در مجموعههای خود پیاده کنیم که بعد از ما همچون رفتن برادرم و از معرکه زندگی خارج شدن ما برادران و خواهران که آن هم دیری نخواهد پایید، آنچه ساختهایم وسیله نسلهای بعدی همچنان استوار و توسعه یابنده باقی بماند که تداوم و پویایی الگویی برای بنگاههای اقتصادی میهنمان باشد. امید است این عرایض نیز مفید حال صنعتگران عزیز کشورمان باشد و آنان را در خلق و آفرینش بیشتری یاریرسان باشد.
ارسال نظر