بنگاه‌های مردمی

لوسی مارکوس، استاد رشته مدیریت و حاکمیت بنگاه‌ها مترجم: شادی آذری در دنیای امروز دو تغییر قدرت بزرگ در جریان است. نخست آنکه قدرت بنگاه‌ها نسبت به قدرت دولت‌ها در حال افزایش است. دوم آنکه افراد عادی هم از نفوذ بیشتری برخوردار می‌شوند. وقوع همزمان این دو تغییر متفاوت به چه معناست؟ شکی نیست که اکنون قدرت شرکت‌ها بیش از هر زمان دیگر است. افرادی که توسط مردم انتخاب نشده‌اند، هر روز بیشتر از روز قبل کنترل زندگی ما را به‌دست می‌گیرند، اموری از سرگرمی گرفته تا تامین انرژی، مدارس، خطوط راه آهن و خدمات پستی. در همین شرایط، سرعت ابداعات تکنولوژیک از سرعت قانون‌گذاری سبقت گرفته است و این به معنای آن است که فعالیت بنگاه‌ها به‌طور خودکار در حال ورود به حوزه‌هایی است که عاری از قانون هستند.

اما در برابر این روند، اکنون مردم ابزارها و فرصت‌هایی را در اختیار دارند تا مطمئن شوند که رفتار بنگاه‌ها بدون نظارت باقی نمی‌ماند. مردم از تحصیلات بالاتری برخوردار شده‌اند و نسبت به چگونگی عملکرد شرکت‌ها آگاه‌ترند. وقتی هم فکر می‌کنند که یک شرکت از خطوط تعیین شده تخطی کرده است، عقایدشان را ابراز می‌کنند و فعالانه وارد عمل می‌شوند. جامعه بیش از پیش نقش وجدان آگاه شرکت‌ها و صنایع را ایفا می‌کند و پرسش‌هایی دشوار را مطرح می‌کند و آنان را به حساب پس دادن وا می‌دارد.

طی چند ساله اخیر ابزارهای موثرتر اقدامات جمعی، مانند رسانه‌ها، انتشارات آزاد و به اشتراک گذاردن فیلم ها، اهرم‌های بیشتری را در دست مردم قرار داده است. به دلیل آنکه این روزها مردم اقدام به تحریم شرکت‌ها می‌کنند و از سرمایه‌گذاری در برخی از آنها اجتناب می‌ورزند، لابی در قانونگذاری را پیگیری می‌کنند و کمپین‌های حرفه‌ای را در رسانه‌های جمعی به راه می‌اندازند، به‌نظر می‌رسد بیش از هر زمان دیگری قادر به تاثیرگذاری بر تصمیم‌گیری‌های استراتژیک و عملیاتی شرکت‌ها هستند و به این‌وسیله نظارت و تنظیم بیشتری را بر قدرت روز افزون بخش خصوصی اعمال می‌کنند.

برای برخی از شرکت‌ها این مساله مانند صاعقه عمل کرده است. نشت نفتی شرکت بریتیش پترولیوم در خلیج مکزیک در سال ۲۰۱۰ را در نظر بگیرید. نشت نفتی بریتیش پترولیوم یکی از نخستین نمونه‌هایی بود که در آن شرکتی مجبور شده بود با قدرت رسانه‌های اجتماعی مقابله کند و در آن مردم قدرت بالقوه ابزارهایی را که در دست دارند فهمیدند. شرکت بریتیش پترولیوم هم مانند اغلب شرکت‌های آن زمان عادت داشت که با عوامل سنتی قدرت ارتباط برقرار کند: کاخ سفید، کرملین و.... برای انجام این کار هم از کانال‌های سنتی روابط مثل انتخاب با دقت ژورنالیست‌ها و انتشار اخبار مو به مو تنظیم شده در رسانه‌ها بهره می‌جست، اما از آن تاریخ به بعد افزایش قابل توجهی در این نوع اقدامات مستقیم مشاهده شد. رسانه‌های اجتماعی نظرات مختلف را بی‌درنگ و بدون محدودیت منتشر کردند.

یک مدرک، یک تصویر یا یک ویدئو منتشر می‌شود و ناگهان موضوعی که یک راز بود یا مخفی نگهداشته شده بود، در سطح جهان منتشر می‌شود و غلط یا درست، اطلاعات به سرعت منتشر می‌شوند و اصلاحات آنها هم اغلب خیلی زود پخش می‌شود.

برای جوانان امروز، استفاده از رسانه‌های اجتماعی به‌عنوان ابزاری برای عمل‌گرایی امری طبیعی است. آنها در استفاده از یوتیوب، توییتر، فیس بوک و ردیت برای تشکیل یک گروه و بحث درباره آن مهارت دارند و می‌توانند یک گروه کوچک را به یک حرکت عظیم تبدیل کنند؛ البته این روزها بزرگ‌ترها هم چندان عقب نمانده‌اند.

با افزایش قدرت شرکت‌ها، پاسخگو نگه داشتن شرکت‌ها امری بااهمیت به شمار می‌رود. ابعاد این پاسخگویی هم باید گسترش یابد تا رفتار مدیران اجرایی و غیر‌اجرایی را تحت تاثیر قرار دهد. اعضای هیات‌مدیره شرکت‌ها هم بر‌اساس مهارتشان در پاسخگو نگه داشتن مدیران ارشد مورد قضاوت قرار می‌گیرند.

با همه این تحولات، می‌توان گفت: امروز، چیزی مورد پرسش قرار می‌گیرد که پیش از این هیچ‌گاه مورد پرسش قرار نمی‌گرفت: اینکه شرکت‌ها چگونه اداره می‌شوند و آیا عملکرد یک سازمان اخلاقی هست یا نه. هر اقدامی می‌تواند مورد پرسش هر فردی قرار گیرد و اگر آن پرسش برای دیگران هم جالب یا مهم باشد، به‌سرعت همه‌گیر می‌شود، نه فقط در یک اجتماع کوچک یا گروهی خاص، بلکه در سطح بسیار گسترده و حتی در سرتاسر جهان.

این تغییر، ماهیت عملگرایی و اقدامات جمعی را دستخوش تحول کرده است. آن دسته از رهبران بنگاه‌ها که این واقعیت جدید را پذیرفته‌اند، آن را به‌عنوان یک فرصت تلقی می‌کنند و از «مدیریت» کردن یا اجتناب از مسائلی که برایشان فرصت رقابتی ایجاد می‌کند، خودداری می‌کنند. آنها به ملاقات با مردم به چشم‌ ابزاری برای دخالت آنها نگاه نمی‌کنند بلکه آن را فرصتی می‌بینند که در آن می‌توان فهمید مردم چه می‌گویند. شرکت‌هایی که خودروهای ما، گوشی‌های همراه ما و کتاب‌های کودکانمان را عرضه می‌کنند، بیش از هر زمان دیگری بر زندگی‌های روزانه و اهداف مردم سرتاسر جهان کنترل دارند، نه فقط بر مردمی که محصولاتشان را مصرف می‌کنند، بلکه بر زندگی کارکنانشان و همه آنهایی که در جوامع مرتبط با آنها زندگی می‌کنند. اگر شرکت‌ها مسوولیت قدرت روزافزون خود را بر عهده نگیرند، مردم برای یادآوری این مسوولیت حاضر خواهند بود.