«معدن» موتور توسعه نه کانون تامین هزینه
حسین حقگو دولت در تنگنا و فشار تامین هزینههای کشور است و در شرایط حاضر راههای محدودی نیز برای خروج از این تنگناها دارد. اولین این راهها و البته بدترین آنها، افزایش درآمد از طریق افزایش مالیات و عوارض از واحدهای تولیدی است، لابد چون آدرس این واحدها مشخص است و دمدستترین و مشخصترین امکانی هستند که میتوان آنان را واداشت تا تامین هزینههای دولت را برعهده گیرند. طبعا این واحدهای تولیدی نیز یا میپذیرند و این پرداختها را بهرغم میل خود تقبل میکنند، اما به شدت ضعیف شده و در آستانه مرگ و نابودی قرار میگیرند یا این فشارها را تاب نیاورده و در دم میمیرند.
حسین حقگو دولت در تنگنا و فشار تامین هزینههای کشور است و در شرایط حاضر راههای محدودی نیز برای خروج از این تنگناها دارد. اولین این راهها و البته بدترین آنها، افزایش درآمد از طریق افزایش مالیات و عوارض از واحدهای تولیدی است، لابد چون آدرس این واحدها مشخص است و دمدستترین و مشخصترین امکانی هستند که میتوان آنان را واداشت تا تامین هزینههای دولت را برعهده گیرند. طبعا این واحدهای تولیدی نیز یا میپذیرند و این پرداختها را بهرغم میل خود تقبل میکنند، اما به شدت ضعیف شده و در آستانه مرگ و نابودی قرار میگیرند یا این فشارها را تاب نیاورده و در دم میمیرند. به نظر میرسد معادن به سبب فشار دستگاههای تامینکننده درآمد و بودجهریزی کشور اکنون در آستانه چنین رفتاری قرار دارند. چنانکه در اخبار آمده است که حقوق دولتی در بیشتر مواد معدنی با رشدهای چشمگیر مواجه شده است و فی المثل در سنگآهن از ۸۰۰ ریال به ۱۸۰۰ ریال (عیارتن) و در زغالسنگ از ۱۷۱۵ ریال به ۷۰ هزار ریال (عیارتن) افزایش یافته است. این افزایش هزینهها برای بخشی از اقتصاد کشور که توان آن را دارد که اساسیترین و پایهایترین امکان رشد پایدار را برای کشور رقم زند خطری مهلک است. همین چندماه قبل و در آخرین روزهای دولت گذشته بود که معدن از خطر عظیم یک طرح به شدت غیرکارشناسانه و عوامانه یعنی تکه تکه شدن به ۲۵۰ هزار بلوک معدنی و نابودی کامل جان سالم به در برد و امکان تداوم حیات یافت. با روی کار آمدن دولت یازدهم، امید به رونق و توسعه بخش معدن بار دیگر جان گرفت. این امید البته نه از روی حدس و گمان و خیال بلکه براساس شناخت از این دولتمردان و راه و روش و برنامههای این عزیزان بود. چنانکه وزیر صنعت، معدن و تجارت در سرفصل فرصتهای برنامه خود به اولین فرصت اقتصادی کشور که اشاره میکند، از معدن و از غنی بودن کشور به لحاظ وجود معادن نام میبرد. ایشان از جمله سیاستهای خود را در جهت ارتقای این بخشهای مولد «حمایت از تولید محصولات راهبردی در زمینههای مختلف»، «حمایت از تکمیل زنجیره تولید در جهت افزایش توان رقابتپذیری»، «کمک به توسعه صادرات غیرنفتی»، «حذف مقررات و قوانین دست و پاگیر» و... عنوان میکند که بیشک «معدن» در تمامی این سیاستها جایگاه والایی دارد؛ چرا که بهرغم آنکه کشورمان روی یکی از کمربندهای مهم معدنی جهان قرار گرفته و جزو غنیترین کشورها در زمینه مس، آهن، سرب، روی، کرومیت، کانیهای غیرفلزی، سنگهای ساختمان و... است اما طبق آخرین گزارشها تاکنون تنها ۱۱درصد از ذخایر ارزشمند فلزی کشور شناسایی شده است و تنها در ۷ درصد کل کشور مجوز اکتشاف و پروانه بهرهبرداری صادر شده است.
۵ هزار معدن کشور با حدود ۵ هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری انجام شده در آنها نیز، اکنون با تنگناهای بسیار در زمینه زیرساختها، ماشینآلات و تجهیزات و مشکلات اداری و محیط زیستی و... مواجهاند و ایجاد فشار افزونتر بر آنها از طریق افزایش عوارض و حقوق دولتی میتواند عملا ضمن تعطیلی این واحدها، سرمایهگذاری در این بخش را با مخاطرات جدی مواجه سازد.
اکنون به نظر میرسد مسوولان و برنامهریزان بخش معدن و صنایع معدنی کشور باید مسوولان بالاتر و بهخصوص نظام برنامه و بودجهریزی کشور را از اهمیت این بخش بیشتر آگاه کنند و همچون مجموعههای «پتروشیمی» صدای بخش معدن کشور باشند که فشار هزینهای بر بخش معدن، آسیبهای جدی بر روند توسعه بخش مولد کشور میزند و مسوولان و برنامهریزان بهتر است به جای فشار بر این بخش به سراغ بخشهایی از اقتصاد بروند که سودهای عظیم و یکشبه کسب میکنند و نه فقط در خدمت رونق و توسعه تولید کشور نیستند، بلکه با رفتار ضداقتصادی خود کمر به نابودی اقتصاد ملی و تولید بستهاند.
ارسال نظر