محمدصادق جنان صفت

فایده اندازه‌گیری شاخص‌های کلان اقتصادی مثل نرخ رشد اقتصادی، نرخ رشد تورم، نرخ رشد نقدینگی، نرخ بیکاری و ... چیست؟

این شاخص‌ها چراغ راهنما برای گردش چرخ تولید صنعتی، فعالیت‌های بانکی، شرکت‌های بیمه، فعالیت‌های پیمانکاری و هر فعالیت اقتصادی دیگر است. به طور مثال اگر نرخ تورم سالانه به دقت اندازه‌گیری شده و نتایج آن منتشر شود نرخ بهره بانک‌ها براساس آن بالا و پایین می‌شود.

نرخ بهره نیز منجر به تعیین نرخ سود سایر فعالیت‌های اقتصادی شده و به سرمایه‌گذاران علامت می‌دهد که منافع خود را در کدام بخش از اقتصاد به کار بیندازند.

به همین دلیل است که تعیین دقیق و غیرسیاسی این شاخص‌ها یکی از کارهای مهم دولت‌ها و شرکت‌های پژوهشی معتبر شده و علاوه بر ارائه آمارهای سالانه تغییرات ماهانه نیز اندازه‌گیری و ارائه می‌شود.

فعالان اقتصادی در ایران علاوه بر همه گرفتاری‌هایی که داشتند و دارند اکنون با معضل تازه‌ای مواجه شده‌اند و آن مجادله بر سر عددهای هر شاخص است. بانک مرکزی اعلام کرده نرخ تورم سال گذشته ۵/۱۳درصد بوده است و بر همین اساس نرخ سود بانک‌ها باید کمی بالاتر از این باشد، اما یک نهاد دیگر رقم کمتر را اعلام کرده است.

بانک مرکزی نرخ رشد صنعت و معدن را ۵/۴درصد می‌داند و وزارت صنایع و معادن نمی‌پذیرد.

مرکز آمار ایران معتقد است نرخ بیکاری سال ۱۳۸۵ معادل ۲/۱۱درصد است اما بانک مرکزی معتقد به ۱/۱۲درصد نرخ بیکاری است.

در این مجادله آماری هنوز معلوم نیست قیمت پول (نرخ سود تسهیلات) چقدر است و این موجب شده است که صنعتگران و تولید کنندگان سردرگم شوند و ندانند که آیا تولید مقرون به صرفه هست یا نیست.

در این وضع پرابهام، آیا می‌توان قیمت تولید صنعتی را برای عرضه به درستی تشخیص داد؟