محمدصادق جنان‌صفت

نوشتن و داوری درباره تغییرات دستمزد کارگران، همواره برای تحلیلگران و کارشناسان اقتصادی و ایران- و احتمالا در سایر جامعه‌ها- کار دشوار و نفس‌گیری است. نوشتن درباره این مقوله همواره موجب مجادله خرد و منطق اقتصادی و واقعیت‌ها با احساس دلسوزی و تعهد به افزایش رفاه مادی کارگران است. تحلیلگران و کارشناسان اقتصادی احساس می‌کنند برآیند تحلیل آنها باید در مسیر افزایش دستمزد کارگران زحمتکش و عموما کم‌درآمد کارگران ایرانی باشد. این گروه حتما در محل کار و در میان آشنایان و خویشاوندان، کارگرانی را می‌شناسند که با وجود شاغل بودن، روزگار را به سختی سپری می‌کنند و درآمد آنها از فعالیت در یک شغل تکافوی هزینه های زندگی آنها را نمی‌دهد.

از طرف دیگر، اما یک تحلیلگر و یا کارشناس اقتصادی در داوری خویش نمی‌تواند اصول اقتصادی و واقعیت‌های کسب و کار بنگاه‌های صنعتی و اقتصادی را در شرایط حاضر نادیده گرفته و یکسره از افزایش دستمزد به ویژه خارج از اندازه اقتصادی دفاع کند.این واقعیت است که مجموع درآمد درصد قابل توجهی از کارگران شاغل در بنگاه‌های اقتصادی و صنعتی ویژه در بنگاه‌های کم‌بازده و کوچک در پایتخت و مراکز استان‌ها، به طور عمومی از هزینه‌های زندگی و رفاه قابل قبول کمتر است. عدم تعادل در میزان دریافتی کارگران و هزینه‌های زندگی آنها به ویژه با میزان معینی از ساعت کار مقرر در قانون کار، تهدیدی جدی برای آسایش خاطر و امنیت زندگی کارگران است. این وضعیت هم‌اکنون و در زمستان ۱۳۸۶ نیز پدیده‌ای ملموس است. سطح عمومی مزد در پایتخت و مراکز استان‌ها، تکافوی خرج زندگی را نمی‌دهد و کارگران ناگزیر می‌شوند در صورتی که خوشبخت باشند، کار دوم پیدا کرده و اوقات فراغت کمتری نصیب آنها شود. از طرف دیگر و در شرایط زمستان ۱۳۸۶، روزگار اکثریت بنگاه‌های صنعتی و اقتصادی، ناخوش است و آنها با تنگناهای متعددی مواجه شده‌اند. روزی نیست که مدیران و صاحبان بنگاه‌های صنعتی از این وضعیت نامساعد گلایه نکنند. تحلیل‌گران و کارشناسان اقتصادی واقعیت‌های تلخ را در هر دو سوی می‌بینند و می‌دانند که تحلیل کارشناسی مقوله دستمزد کارگران سال ۱۳۸۷ چقدر دشوار است. فضای سیاسی جامعه ایرانی در حال حاضر نیز وضعیت را پیچیده‌تر کرده است و نوشتن درباره تغییرات مزد کارگران را به سمت نوعی احتیاط و محافظه‌کاری غیراصولی سوق داده است. به این ترتیب، اگر یک اقتصاددان و تحلیلگر اقتصادی، پس از کنار هم گذاردن اجزا و متغیرهای معادله دستمزد به این نتیجه برسد که افزایش مزد کارگران در اندازه بزرگ، بیش از آنکه به نفع کارگران باشد به زیان آنها است باز هم در انتشار عقیده خویش با نوعی بیم و هراس مواجه می‌شود. برخی گروه‌های سیاسی و فکری که استراتژی آنها ایجاد تقابل میان کارگران و کارفرمایان است، حتما چنین تحلیلگرانی را تخطئه کرده و به آنها القاب ناپسند می‌دهند و به توهم مزدی کارگران دامن می‌زنند. از طرف دیگر حتی در میان مسوولان و مدیران دولت نیز کسانی هستند که برای تحبیب قلوب و خرید محبوبیت سیاسی و بدون توجه به واقعیت‌های کسب و کار، تمایل دارند توقع و خواست کارگران درباره مزد ۱۳۸۷ را به صورتی غیر‌اصولی بالا ببرند. چه باید کرد؟ آیا با توجه به فضای یادشده می‌توان به کارشناسان و تحلیلگران اقتصادی توصیه کرد، سکوت پیشه‌ کنند و لب از لب باز نکرده و چیزی نگویند و مطلبی ننویسند؟انصاف، عدالت و شجاعت کارشناسی اما فرمان می‌دهد توصیه به سکوت در این باره جایز نیست. کارشناسان و تحلیلگران اقتصادی باید درباره واقعیت‌های دستمزد ۱۳۸۷ سخن گفته و عقاید و باورهای کارشناسی خویش را منتشر کنند.

در غیر این صورت، میدان عمل به دست سیاست‌ورزان و سیاسیونی می‌افتد که خرید محبوبیت برای آنها از منافع ملی و منافع کارگران مهمتر است و در این مسیر تا جایی پیش‌ می‌روند که حتی به زیان کارگران باشد. با توجه به نکات یاد شده در سطور بالا، این نوشتار مسائلی را درباره تغییرات مزد ۱۳۸۷ مطرح خواهد کرد. امید است این نوشتار که بر پایه کارشناسی و دیدن واقعیت‌های جامعه است، گامی در مسیر منافع ملی و کارگران و کارفرمایان باشد.