«دنیایاقتصاد» بررسی کرد
ریشه وابستگی چادر مشکی به واردات
«دنیایاقتصاد» اخیرا در گزارشهایی سلسله وار ریشه صنعتزدایی در ایران را بررسی کرده است (گزارش «بودجه پنهان علیه ساخت ایران») و پس از آن به سراغ مصداقهایی رفت که قربانی سیاستها و الگوی حاکم بر نظام تولید و تجارت کشور شدند که نمونه اخیر آن گزارشی درباره وابستگی کامل نهادههای دام و طیور به واردات بود (گزارش «نهادههای دامی در دام سیاستی»). اکنون در ادامه همین روند کالای دیگری را بررسی کردیم که در دهههای اخیر تقریبا به طور کامل به واردات وابسته بوده و با وجود ظرفیتهای داخلی امکان تولید آن در داخل در ابعاد وسیع فراهم نشده است. «چادر مشکی» کالایی است که ایران بزرگترین مصرفکننده آن در میان کشورهای منطقه و حتی کشورهای مسلمان دنیا است، کالایی که بهعنوان یک محصول عفاف و حجاب از جایگاه ویژهای برای بخشی از جامعه و همینطور برای متولیان و سیاستگذاران کشور برخوردار است. از این رو این طور بهنظر میرسد که مجموعه سیاستها باید به سمتی سوق یافته باشد که ایران را در صدر تولیدکنندگان برتر چادر مشکی در دنیا قرار بدهد. اما نه تنها این اتفاق رخ نداده، بلکه ایران به یکی از واردکنندگان بزرگ چادر مشکی در دنیا تبدیل شده است، آن هم از کشورهایی که خودشان مصرفکننده این محصول نیستند و آن را برای کشورهایی مانند ایران تولید میکنند. اما ریشه این ریلگذاری معکوس چیست؟ از چه مسیری میتوان آدرس درست از صرفه افتادن تولید داخل، آن هم در کالایی مثل چادر مشکی که برای کشور دارای درجه اهمیت بالایی است را پیدا کرد؟ یا بهعبارت سادهتر علت وابستگی ۹۰ درصدی چادر مشکی به واردات در ایران چیست و چرا تولید آن در داخل پا نگرفته است؟
دستاندرکاران پوشاک و افراد فعال در این حوزه پاسخهای متنوعی را به این پرسشها میدهند. عدهای میگویند دانش فنی و تکنولوژی آن در کشور وجود ندارد و تهیه و تولید پارچه آن عملا امکانپذیر نیست و از این رو چارهای جز واردات وجود ندارد. در واقع تولید این پارچه نیازمند بهروزرسانی تکنولوژی و ماشینآلات خطوط تولید است. عده دیگر معتقدند که تولید پارچه چادر مشکی به سرمایهگذاری بالایی نیاز دارد و شرایط فعلی حاکم بر تولید ریسک سرمایهگذاری را بالا برده است. از سوی دیگر برخی قاچاق پوشاک و پارچه را - که شامل چادر مشکی هم میشود - آفت اصلی در مقابل تولید این کالا در داخل میدانند.
برخی هم وجود گروههای مافیایی و دلالان را عامل اصلی از رونق افتادن تولید چادر مشکی داخلی عنوان میکنند. این گروه بر این باورند تا زمان ریشهکن شدن دلالان، صنعت ایرانی روی رونق را به خود نخواهد دید. اما در میان آنچه مغفول میماند رویکرد سیاستگذار و مجموعه سیاستهای ارزی، تجاری و صنعتی است که در سالیان گذشته به طور مستقیم و غیر مستقیم شرایط را برای واردات بیش از تولید داخل مهیا کرده است. ضمن آنکه میتوان پاسخهای مختلفی را به فرضیههای مذکور داد و با فکتهای موجود به هر یک پاسخ داد.
وضعیت تولید داخلی چادر
در سالهای گذشته براساس آمارهای موجود تقریبا ۹۰ درصد چادر مشکی به واردات وابسته بوده و تنها ۱۰ درصد در داخل تولید میشده است. اما دست اندرکاران صنعت نساجی بر این باورند که ظرفیتهای داخلی بسیار بالاتر از ۱۰ درصد است اما در سالهای گذشته بهدلیل سیاستهای غلط و عدمپشتیبانی از تولید داخل آن تعداد کارخانهای هم که در کشور چادر مشکی تولید میکردند، به سمت تعطیل شدن یا نیمه تعطیل شدن حرکت کردند. در تمام این سالها تولیدکنندگان سعی میکردند در این رقابت نابرابر با واردات مسیر خود را ادامه دهند اما هر چه میگذشت ادامه این روند برای آنها سخت تر میشده است. در واقع بر خلاف این فرضیه که برخی معتقدند دانش فنی و تکنولوژی لازم برای چادر مشکی وجود ندارد، تعدادی از کارخانهها و تولیدکنندگان داخلی نشان دادند که پتانسیل بالایی برای تولید این محصول در داخل وجود دارد و به لحاظ کیفیت هم امکان رقابت را با مدلهای خارجی دارند. ضمن آنکه تولیدکنندگان تصریح میکنند نه تنها میتوانند از وابستگی چادر مشکی به واردات بکاهند، بلکه اگر سیاستها به جای حمایت از واردات به سمت حمایت از تولید شیفت کند، میتوانند محصولات خود را به سایر کشورهایی که این محصول را استفاده میکنند، صادر کنند و برای کشور ارزآوری داشته باشند.
اثر سیاست ارزی و تعرفهای بر تولید چادر
حدود ۹۰ درصد پارچه خام چادر مشکی وابسته به واردات بوده است و ارزی هم که در سالیان گذشته به واردات آن تخصیص داده شده همواره ارز ترجیحی بوده است. قبل از سال ۹۷ که دلار ۴۲۰۰ تومانی در اقتصاد ظاهر شود، در بیشتر مقاطع پارچه چادر مشکی با ارز ارزان به کشور وارد میشده است، در بعد از سال ۹۷ این کالا تا مقاطعی با دلار ۴۲۰۰ تومانی به کشور میآمد و در حال حاضر ارز نیمایی به آن تخصیص داده میشود که باز هم به نوعی ارز ترجیحی و ارزان به حساب میآید. سیاستی که عامل اصلی در تخریب تولید داخل بوده است. در واقع سلاح ارزی در اینجا هم به شکل معکوس درآمده و تولید داخل را به حاشیه رانده است. کارشناسان این حوزه تصریح میکنند با کمتر از ۲۰ میلیون دلار میتوان کارخانهای تاسیس کرد که در سال ۲۰میلیون متر چادر تولید کند و با ۱۸۰ میلیون دلار سرمایهگذاری در داخل میتوان وابستگی ۹۰ درصدی چادر مشکی به واردات را به کلی از بین برد و حتی ظرفیت صادراتی برای آن ایجاد کرد.
این در حالی است که واردات پارچه خام چادر بهصورت متمرکز توسط چند واردکننده انجام میشود و بعد بنکداران و فروشندگان بازار فروخته میشود و سایر عرضهکنندگان پارچه را بهصورت طاقه میخرند و بعد آن را تبدیل به پارچه چادری میکنند و در اختیار مصرفکننده نهایی قرار میدهند. از سوی دیگر فعالان تاکید دارند که در سالهای اخیر سیاست تعرفهای به ضرر تولید داخلی چادر مشکی تمام شده است. سیاستگذار در مقطعی تعرفه چادر مشکی را کاهش داد و به اعتقاد فعالان این سیاست میل به واردات را افزایش داد و باعث شد که بسیاری از فعالان حوزه چادر مشکی دچار زیان شوند. البته در سالهای گذشته دولتها برای حمایت از تولیدات داخلی شان دیگر از ابزار تعرفهای استفاده نمیکنند و سیاست ارزی را جایگزین سیاست تعرفهای کردهاند. مزیت این سیاست این است که نه تنها میل به واردات را کاهش میدهد بلکه قاچاق کالا را هم از صرفه میاندازد. کاری که چین در ابعاد وسیع آن را انجام داد که به استفاده از سلاح ارزی معروف شد اما این سلاح ارزی همچنان در ایران به شکل معکوس استفاده میشود و صنایع مختلف را قربانی خود میکند که چادر مشکی هم یکی از این قربانیان است.
راهحل
همان طور که اشاره شد میتوان برای عدمتولید چادر مشکی دلایل مختلفی پیدا کرد. از قاچاق کالا تا ضعف در تکنولوژی و دانش فنی تا افت انگیزه برای سرمایهگذاری. اما آنچه بهعنوان عامل اصلی مطرح است سیاستهای ارزی و تجاری است که به مثابه یک ریل سیاستی عمل میکند و جهت کلی را به نفع تولید داخل یا واردات تعیین میکند. اتفاقی که تا کنون به نفع واردات پیش رفته است. طبیعتا فراهم کردن زمینه برای رقابت پذیر شدن و به صرفه شدن تولید داخل گام اول برای اصلاح این چرخه معیوب است و روزآمد کردن تکنولوژی و خطوط تولید به وسیله ماشین آلات و تجهیزات مورد نیاز گام دوم است که باید در این راستا برداشته شود.