براساس گزارشی که مرکز پژوهش‌های مجلس با عنوان چالش‌ها و راهکارهای رونق تولید بخش کشاورزی در سال ۹۸ منتشر کرده، یکی از موانع و چالش‌های کلیدی بخش کشاورزی که مانع رونق در این بخش نیز شده است، فقدان دید جامع در تدوین الگوی کشت بهینه است. با توجه به شرایط اقلیمی کشور، رسیدن به الگوی کشت مناسب که از آن بتوان حداکثر بهره‌برداری را از عوامل و نهاده‌های تولید، به‌ویژه عامل محدودکننده آب به‌دست آورد، ضرورتی انکارناپذیر است. نبود مدیریت در برداشت از منابع آبی، صدمات جبرا‌ن‎ناپذیری بر این منابع و نیز محیط زیست پیرامون آن وارد خواهد ساخت که کلیه این صدمات در نهایت تهدیدی برای نسل‌های آینده به‌شمار می‌رود. به همین دلیل اکثر مطالعات و سیاست‌گذاری‌های انجام شده در زمینه ارائه الگوی کشت بهینه، معطوف به استفاده بهینه از آب در تولیدات کشاورزی است. براساس ماده (۳) آیین‌نامه اجرایی بهینه‌سازی مصرف آب کشاورزی، مصوب ۱۳۷۵، وظیفه تعیین الگوهای کشت در هر یک از مناطق آبی کشور به عهده وزارت جهادکشاورزی گذاشته شده و این امر باید براساس سیاست‌های ملی و منطقه‌ای، منابع آب و خاک و ضوابط بهره‌برداری مطلوب و دیگر عوامل موثر صورت گیرد. نکته‌ای که در زمینه اجرایی شدن الگوی کشت بهینه به آن کمتر توجه شده و به نظر می‌رسد عامل اصلی در ناموفق بودن اجرای الگوی کشت در باغات و مزارع باشد، تاکید فراوان بر مساله استفاده بهینه از آب و نپرداختن به سایر عوامل موثر بر تصمیمات تولیدی کشاورزان است. برای مثال می‌توان به تاثیر عواملی همچون نوسان قیمت محصولات در بازار، برنامه‌های توجیهی و تشویقی، مسائل اقتصادی و اجتماعی بهره‌برداران و امکان کشت‌های جایگزین و متنوع با توجه به مسائل زیست‌محیطی اشاره کرد. توجه نکردن به مسائل فوق باعث شده بسیاری از برنامه‌های پیشنهادی با عدم اقبال کشاورزان روبه‌رو شود و در نهایت هدف اصلی این برنامه‌ها که همان استفاده مدیریت‌شده از منابع آبی است، محقق نشود. این درحالی است که هدف اصلی برنامه‌های الگوی کشت، باید استفاده حداکثری و پایدار از ظرفیت و توان تولیدی منابع و با رعایت مسائل زیست‌محیطی باشد. در آیین‌نامه ذکرشده در بالا نیز به‌طور مشخص بر نقش سیاست‌های ملی و منطقه‌ای، ضوابط بهره‌برداری مطلوب و سایر عوامل در کنار حفاظت از منابع آب و خاک در ارائه الگوی کشت بهینه تاکید شده است. با این شرایط، می‌توان گفت یکی از دلایل نبود ضمانت اجرایی برای پیاده‌سازی برنامه‌های الگوی کشت، ضعف جامع‌نگری در خود این برنامه‌ها است که در نتیجه آن، کشاورزان نسبت به اجرای آن اقناع نشده و از هر ابزاری برای مقابله با آن استفاده می‌کنند. نبود هماهنگی بین وزارتخانه‌های جهادکشاورزی و نیرو در مدیریت منابع آب باعث شده که هر کدام از این وزارتخانه‌ها به بهانه نداشتن همه ابزار لازم برای دستیابی به اهداف مدیریتی خود، از مسوولیت‌پذیری و پاسخگویی نسبت به عملکرد خود سر باز زنند. از یک طرف وزارت نیرو در برابر کیفیت و نحوه انجام عملیات کشاورزی و تاثیرپذیری آن از میزان منابع آب تحویلی آگاهی ندارد و از طرفی وزارت جهادکشاورزی خود را در برابر برداشت‌های مخفیانه آب، الگوهای نادرست کشت و بهره‌وری پایین مصرف آب در برخی مناطق کشور مسوول نمی‌داند. در این شرایط، با وجود اینکه وزارت جهادکشاورزی هر ساله الگوی کشت متناسب با هر استان را به مسوولان ذی‌ربط ابلاغ می‌کند، ولی این ابلاغ جنبه اختیاری داشته و در عمل در برابر اجرای آن مقاومت می‌شود. هر چند همان‌طور که گفته شد، تجربه نشان داده است، الگوی ارائه‌شده یا محصولات مورد توصیه، الزاما از تناسب خوبی با منطقه مربوطه برخوردار نبوده و بهترین گزینه برای کشاورز نیست. دامنه ناهماهنگی حتی به داخل وزارت جهادکشاورزی نیز کشیده شده است؛ آنجا که مروج مسوول پهنه، با توجه به شرایط محلی، کشت‌های خاصی را به کشاورزان پیشنهاد می‌دهد، ولی سیاست‌های غیرعلمی و متمرکز ابلاغی از وزارت جهادکشاورزی، در راستای تحقق اهداف از پیش تعیین‌شده تولید سطح خاصی از یک محصول اساسی، توصیه‌های متناقضی ارائه می‌کند. از طرفی نبود یک سازوکار علمی، برای شناسایی و معرفی بهترین و مناسب‌ترین الگوی کشت به روستاییان و عشایر، در بسیاری موارد، باعث شده است که کشاورزان به‌دلیل عدم راهنمایی مناسب، اقدام به احداث باغ‌هایی کنند که به‌دلیل مطابقت نداشتن با شرایط اقلیمی، به‌صورت مستمر دچار سرمازدگی می‌شوند. این امر سبب افزایش ضایعات و کاهش بهره‌وری و عملکرد در واحد سطح می‌شود. تولید سالانه سبزی و صیفی از جمله پیاز، سیب زمینی و هندوانه که بدون توجه به نیاز بازار کشت شده و سالانه هم تکرار می‌شود نیز نتیجه نبود دید جامع در تهیه و اجرای الگوی کشت بهینه است.

کارشناسان معتقدند طراحی الگوی کشت محصولات کشاورزی، متناسب با نیازهای کشور و شرایط اقلیمی و اقتضائات جغرافیایی و با مدنظر قراردادن چالش کم‌آبی، قطعا در افزایش بهره‌وری منابع پایه از جمله خاک و آب موثر خواهد بود و در ساماندهی شرایط بازار محصولات کشاورزی نیز نقش چشمگیری خواهد داشت.

اما الگوی کشت چیست؟ به زبان ساده، الگوی کشت به مفهوم تعیین نوع گیاه یا محصول مورد کاشت، متناسب با مولفه‌های تاثیرگذار در تولید آن محصول است که از آن جمله می‌توان به مولفه‌های آب و هوایی، مولفه‌های فیزیکی و شیمیایی خاک، مولفه‌های جغرافیایی، تنش‌های زیستی و غیرزیستی اشاره کرد. البته غیر از مولفه‌های مذکور که مولفه‌هایی طبیعی محسوب می‌شوند، لازم است مولفه‌های دیگری همچون مولفه‌های فرهنگی- اجتماعی، مولفه‌های اقتصادی، مولفه‌های امنیت غذایی، تقاضا و بازار، اشتغال، دانش بومی و ... نیز در طراحی الگوی کشت مدنظر قرار گیرد. درحال‌حاضر الگوی کلی توسعه کشاورزی کشورمان معیوب است، چراکه توسعه کشاورزی هیچ تناسبی با ظرفیت‌های طبیعی کشور از جمله منابع آبی ندارد. این درحالی است که باید با توجه به بسترهای طبیعی و غیرطبیعی موجود در هر نقطه جغرافیایی کشور، گیاه یا محصول کشاورزی خاصی برای کشت معرفی شود. هدف از تعیین الگوی کشت این است که ظرفیت‌های طبیعی و غیرطبیعی هر منطقه به نحو مطلوبی در فرآیند تولید کشاورزی به خدمت گرفته شود تا بیشترین عملکرد و بیشترین تولید به شکل پایدار حاصل شود.

در کنار مولفه‌هایی که ذکر شد باید شاخص‌های امنیت غذایی نیز در طراحی الگوی کشت مدنظر قرار گیرد. اصولا برخی محصولات به‌دلیل جایگاه ویژه‌ای که در تامین قوت غالب مردم دارند دارای اهمیت بالاتری هستند و نمی‌توان سهم چنین محصولاتی را در الگوی کشت نادیده گرفت. البته موفقیت الگوی کشت به عوامل مهمی بستگی دارد؛ درصورتی‌که طراحی الگوی کشت با دقت و صحت بالایی انجام شود و پیاده‌سازی آن نیز با موفقیت باشد، قطعا در افزایش بهره‌وری منابع پایه از جمله خاک و آب موثر خواهد بود. بنابراین میزان موفقیت طرح در مدیریت منابع پایه تولید بستگی به میزان دقت متولی امر در طراحی صحیح الگوی کشت دارد.