امیر شمس‌الدین سعید
دانشجوی دکترای مدیریت حرفه‌ای

در هر کشوری یکی از متغیرهای اقتصادی که افزایش یا کاهش آن خبرهای خوب یا بد زیادی را به همراه خود دارد و در صورت بالا بودن امید به توسعه اقتصادی و پایین آمدن نرخ بیکاری را در کشور خود دارد، نرخ رشد اقتصادی یا همان تولید ناخالص داخلی یک کشور است. به زبان ساده، ارزش افزوده‌ای که از تولیدات یک کشور به‌دست می‌آید یا به عبارتی افزایش تولید یک کشور در یک سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه را نرخ رشد اقتصادی یک کشور می‌نامند. در سال‌های اخیر دولتمردان تلاش کرده‌اند این شاخص را بالا ببرند، درصورتی که رشد اقتصادی بر اساس ارزش‌افزوده تولیدشده از سوی بنگاه‌های اقتصادی و کارخانه‌های داخل کشور به‌وجود بیاید، نشانه بسیار خوبی برای رشد وتوسعه کشور می‌تواند باشد.

بنگاه‌های اقتصادی نقش بسیار مهمی در رشد اقتصادی یک کشور دارند، ولیکن متاسفانه در سال‌های اخیر با وجود تلاش‌های انجام شده بنگاه‌های اقتصادی ضعیف‌تر شده و رو به نابودی رفته‌اند. به گفته مسعود نیلی، مشاور ارشد اقتصادی رئیس‌جمهوری، توانمندسازی بخش خصوصی بر خصوصی‌سازی مقدم است. در این مقاله سعی شده یکی از عوامل بسیار مهم در توانمندسازی بخش خصوصی مطرح شود که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته است.دولت‌ها در مقاطعی با دادن وام‌های کم‌بهره و بخشیدن جریمه‌های تاخیر وام‌ها سعی در روشن کردن موتور بخش خصوصی داشته‌اند، ولیکن آمارها نشان می‌دهد که این روش زیاد موفق نبوده است.هرچند اصلاح سیستم بانکی، مالیاتی و اداری و حذف قوانین زائد وکهنه، همچنین سهولت درپرداخت و پایین آوردن نرخ تسهیلات بانک‌ها به‌صورت پایدار، نقش بسیار مهمی در به حرکت در آوردن و توسعه بنگاه‌های اقتصادی دارد ولیکن عامل مهم دیگری که می‌توان به آن برای رسیدن به این هدف پرداخت، آموزش مدیران بنگاه‌های اقتصادی است. همان‌طور که شکل بنگاه‌های اقتصادی نسبت به چند دهه گذشته بسیار متفاوت شده است، به همان اندازه هم نوع نگاه مدیران این بنگاه‌ها و نیازهای مهارتی و دانشی آنها نیز باید نسبت به گذشته متفاوت باشد و هر روز شدت این تغییر بیشتر و بیشتر می‌شود.یادم هست زمانی که جعبه مدارک و کاغذهای پدربزرگم که یکی از تجار خوش‌نام زمان خود بودند را نگاه می‌کردم تعداد زیادی کاغذهای باطله می‌دیدم که مملو از اعداد و ارقام و حساب کتاب ایشان بود و از ایشان یاد می‌کردند که هر شب تا نیمه‌های شب به حساب وکتاب کسب و کار خود می‌پرداخت.

شاید آن زمان برای یک تاجر، داشتن مهارت محاسبه و نگهداشت حساب و کتاب کاری و کمی اطلاعات، با وجود نبود دستگاه‌های ارتباط جمعی به این گستردگی، محدود بودن سبد محصولات و... کافی بود و تاجرانی که واردات و صادرات می‌کردند، برایشان دانستن زبان کشور دیگر، همچنین قواعد محدود ورود وخروج کالا به کشور مبدأ (واردات) یا مقصد (صادرات) می‌توانست نیازهای کاری ایشان را برآورده کند، ولیکن امروز تجارت و شکل اداره بنگاه‌های اقتصادی بسیار متفاوت‌تر از قبل شده است و بسیاری از مواقع آن‌سوی دنیا یک اتفاق برای کشوری رقم می‌خورد و به نسبت اینکه پول آن کشور چه مقدار در اقتصاد جهانی تاثیرگذار باشد، کم یا زیاد شدن ارزش آن در زندگی شخصی ما نیز تاثیرگذار است. به‌طور مثال قیمت و نوسان دلار می‌تواند یکی از عوامل تاثیرگذار بر قیمت طلا باشد و ارزش این ارز بسیار مهم (دلار) تابع یکسری آمارهای ارائه شده در آمریکا،‌ همچنین دیگر اتفاقات روز دنیا است و در حالی که ما بی‌خبر از تمام هیاهوی بین‌المللی هستیم، تاثیر تغییرات قیمت آن در بالا و پایین شدن قیمت طلا مستقیما بر دارایی‌های شخصی ما تاثیر می‌گذارد و آن را کاهش یا افزایش می‌دهد. بالطبع برای مدیر بنگاه‌ اقتصادی که فعالیتش مستقیم یا غیرمستقیم از قیمت دلار تاثیر می‌پذیرد، دانستن مولفه‌های تاثیرگذار بر افزایش یا کاهش قیمت دلار و رصد کردن آن بسیار مهم است زیرا هر تغییر آن می‌تواند مستقیم بر کسب وکارش تاثیر بگذارد. هرچند هم‌اکنون این ارز مهم در ایران به‌صورت دستوری از سوی دولت کنترل می‌شود، ولیکن باز هم از بازار جهانی می‌تواند تاثیر لازم را بگیرد و در آینده نه‌چندان دور هم راهی جز آزاد کردن قیمت دلار و تعیین قیمت آن از سوی بازار و با توجه به عرضه و تقاضا، نداریم. در این میان، پیش‌بینی تغییرات قیمت دلار نیاز به آشنایی با سیستم اقتصاد جهانی و مولفه‌های تاثیرگذار آن دارد که نگارنده معتقد است که هر صاحب کسب وکاری فراخور قدرت تاثیرگذاری آن بر کسب وکار خود باید آشنایی کلی با آن داشته باشد، زیرا با واسطه یا بی‌واسطه همه کسب و کارها به نوعی می‌توانند از آن تاثیر بگیرند.حداقل اطلاعات اقتصادی دیگری که مدیر یک بنگاه اقتصادی باید از عوامل تاثیرگذار بر کسب و کارش داشته باشد، تاثیر نرخ تورم، نحوه محاسبه و پیش‌بینی آن است.البته امروزه پیش‌نیاز تبدیل شدن به یک مدیر شایسته بنگاه اقتصادی داشتن مهارت‌های اولیه در حسابداری است و آشنایی با محاسبه قیمت پول و محاسبه نقطه سربه‌سر در کسب خود و همچنین محاسبه سودده بودن یک سرمایه‌گذاری و استخراج اطلاعات لازم از گزارشات حسابداری (تراز سود و زیان، جریان نقدینگی و...) است. از اصول راه‌اندازی و نگهداشت هر کسب و کاری اشراف داشتن به نحوه نگارش قراردادها واصول آن، آشنایی با قانون تجارت، قوانین مالیاتی، تامین اجتماعی و اداره کار است. امروزه با توجه به گسترش دنیای اطلاعات و تغییرات کسب و کارها، ترکیب منابع انسانی در بسیاری از بنگاه‌ها متفاوت از قبل بوده و دانشگران و کارشناسان سهم بیشتری نسبت به کارگران دارند و قطعا ایده‌آوری و همفکری در کارها امروزه جزو وظایف یک نیروی دانشگر است و بالطبع مهارت‌های متفاوتی برای بالا بردن بهره‌وری، رضایت و وفاداری ایشان نیاز است که مدیران باید دوره‌های آموزشی لازم را در این زمینه گذرانده باشند.به نظر نگارنده، امروزه صاحبان کسب وکار باید هم با عوامل محیطی اثرگذار داخلی بر کسب وکار خود و هم با عوامل محیطی خارجی تاثیرگذار بر کسب کار خود آشنایی کامل داشته باشند. آنچه گفته شد بخشی از علومی است که یک مدیر باید با آن آشنا باشد و آشنایی با علوم برنامه‌ریزی استراتژیک و بازاریابی و اصول مذاکره را هم می‌توان به این گفتار اضافه کرد.متاسفانه در دروس دانشگاهی و مهندسی که اغلب به کارآفرینی منتهی می‌شوند، نشانه‌ای از سرفصل‌های مربوط به مباحث بالا و پیش‌نیازهای آنها وجود ندارد و بسیاری از کارآفرینان با سعی و خطا و پس از سال‌ها تجربه‌های خوب و بد و از دست دادن وقت، هزینه و فرصت‌های بسیار، مقداری از این مهارت‌ها را کسب می‌کنند. قطعا باید واحدهایی جهت آشنایی کلی با موارد ذکر شده در حد لزوم برای شروع هر کسب وکاری، حتی به‌صورت اختیاری پیش‌بینی شود. خوشبختانه در سال‌های اخیر دوره‌های متعددی از سوی موسسات آموزشی گذاشته می‌شود که همه این مباحث را در خود دارند. برای مدیرانی که فرصت بهره‌مندی از این دوره‌ها را ندارند، پیشنهاد می‌شود از مشاوران حرفه‌ای و باتجربه در طول کار خود استفاده کنند. قطعا با بالا بردن سطح آگاهی مدیران وکمک و حمایت از موسساتی که این‌گونه دوره‌ها را برگزار می‌کنند، می‌توان با قدرت برای توانمندسازی بنگاه‌های اقتصادی گام برداشت.