اصول جهانی صنعت و کارخانهداری
جواد رنجبر
هر روز هزاران جمله درباره صنعت و تولید گفته میشود. از زبان تولیدکنندگان، مدیران دولتی و مدیران بانکها و حتی مردم عادی. همه در فکر راههای مطمئن و موثری برای حل مشکلات صنعت و توسعه صنعتی کشور هستند. اما کمتر کسی در این میانه پرغوغا به درستی و نادرستی و موثر و غیر موثر بودن این راه حلها میاندیشد. گاه برخی دفاعهای غلط از صنعت به مثابه حکم نابودی صنعت عمل میکند. چنانکه در سالهای اخیر صدها نمونه از آن را شاهد بودهایم. به نظر میرسد یکی از مهمترین مسائل صنعت در ایران ابعاد «بینالمللی» آن است.
جواد رنجبر
هر روز هزاران جمله درباره صنعت و تولید گفته میشود. از زبان تولیدکنندگان، مدیران دولتی و مدیران بانکها و حتی مردم عادی. همه در فکر راههای مطمئن و موثری برای حل مشکلات صنعت و توسعه صنعتی کشور هستند. اما کمتر کسی در این میانه پرغوغا به درستی و نادرستی و موثر و غیر موثر بودن این راه حلها میاندیشد. گاه برخی دفاعهای غلط از صنعت به مثابه حکم نابودی صنعت عمل میکند. چنانکه در سالهای اخیر صدها نمونه از آن را شاهد بودهایم. به نظر میرسد یکی از مهمترین مسائل صنعت در ایران ابعاد «بینالمللی» آن است. هنوز تکلیف صنعت یا دستکم بخشی از صنعت کشور با جهان روشن نشده است. گاه میشنویم که کارخانهداری پس از مهاجرت از ایران کسبوکار خود را راه انداخته و سود آور و بزرگ کرده است. آیا این مساله مهم و قابل توجه است یا معمولی و غیر قابل توجه؟ آیا چنین صنعتگرانی استثنا هستند؟ یا همه میتوانند به این درجه از موفقیت برسند؟ اصلا این کار موفقیت به حساب میآید یا خیر؟ برخی شاید کارخانهداران خارجنشین را تخطئه کنند که چرا در ایران نماندهاند یا کار نکردهاند؟ اگر سرمایهگذاری و کارخانهداری در خارج را موفقیت بدانیم الزامات آن چیست؟ آیا کارخانهداری قوانین جهانشمول دارد یا از اصولی بومی تبعیت میکند؟
اگر بپذیریم که سرمایهگذاری و تولید و کار کردن در خارج از کشور مغایر اصول اخلاقی و ملی نیست بهتر است پاسخ به سوالات فوق را از آخرین سوال شروع کنیم: آیا کارخانهداری قوانین جهانشمول دارد یا از اصولی بومی تبعیت میکند؟
پیش از پاسخ به این پرسش بهتر است درباره سودمندی آن به توافق برسیم. اگر کارخانهداری را مبتنی بر اصولی جهانی تلقی کنیم گام اول برای ایجاد هر کارخانهای فراگرفتن این اصول است. سپس باید آن اصول را عملیاتی و اجرایی کرد و در گام نهایی باید بهطور مستمر به تحول در آن اصول توجه کرد؛ اما اگر کارخانهداری امری بومی و نتیجهساز و کارهای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و در نهایت اقتصادی مناطق باشد، در آن صورت اصول جهانی وجود ندارد. هر کارخانهای قوانین مدیریت خود را از اطراف خود میگیرد. به نظر من پاسخ این پرسش و دقت در آن راه جهانی شدن یا بومی ماندن صنعت هر کشوری است. صنعت پدیدهای جهانی است و بنابراین اصول آن جهانی است. از این رو هر کس که در ایران کارخانهای را اداره میکند باید بتواند در خارج از ایران نیز چنین کسب و کاری را راه اندازد و پیش ببرد. اگر نتواند، به نظر میرسد که از قافله صنعت جهانی عقب افتاده است. یک تولیدکننده محلی یک تولیدکننده است؛ اما یک تولیدکننده جهانی نیست. یک تولیدکننده جهانی لزوما دارای بازارهای بزرگ در همه کشورهای جهان نیست یا توسط شرکتهای بزرگ چند ملیتی اداره نمیشود. تولیدکننده جهانی دارای سیستم اداره کارخانه و فروش و مدیریت منابع انسانی جهانی است. حتی اگر تولیداتش را در یک شهر بفروشد. حال سوال این است چند درصد کارخانهداران ایرانی میتوانند در کشورهای دیگر هم کارخانهدار باشند؟ پاسخ این پرسش نشان میدهد صنعت ایران چقدر به استانداردهای جهانی نزدیک شده یا به عبارت بهتر جهانی شده است. صنعتگرانی که میتوانند در کشورهای دیگر کسب و کار موفقی راه بیندازند استثناهای دنیای کسب و کار جهان و حتی ایران نیستند، بلکه رشد طبیعی خود را مطابق با روند تمدن کردهاند و بهطور کامل به قاعده هستند؛ چون پزشکی که بهطور طبیعی و علمی تمام رتبههای دانشگاهی را پشت سر گذارده و اکنون آماده است در هر جای جهان به پزشکی بپردازد. قاعده کار در حد استانداردهای جهانی است و هر کس که از این حد پایینتر آمده استثناست. این نظر را نباید تندروانه و افراطی دانست. جهان امروز به شدت به هم وابسته شده است. به سختی میتوان آینده روشنی برای اقتصادها و کسبوکارهای بسته محلی، از نظر اصول و قواعد کار، تصور کرد. حال اگر این قاعده است آیا راه رسیدن به آن برای همه هموار است یا خیر؟ بدیهی است هرکس که در مسیر تمدن بشری و علم روز جهانی قرار گیرد و بر دانستههای خود بیفزاید و از تعصبها بکاهد، میتواند به این درجه از موفقیت برسد. حال حتما باید به مساله همیشگی صنعت هم پرداخت. برخی کارخانهداران و انجمنهای آنان خواهند گفت کارخانهداری در ایران به دلیل شرایط و مشکلات با کارخانهداری در همه جای جهان تفاوت دارد. آنها هزاران مشکل واقعی و غیرواقعی را به نام مشکلات مزمن صنعت و تولید فهرست میکنند و در رأس آن کمبود نقدینگی را قرار میدهند. جهانی شدن یک صنعت و مشکلات آن رابطه تقدم وتاخر، آنگونه که برخی مدیران میپندارند، ندارد. یعنی قرار نیست همه مشکلات صنعت حلوفصل بشود سپس صنعت جهانی شود. یکی از دلایل مشکلات در صنعت ایران دوری از استانداردهای جهانی صنعت و تولید و مبنا قرار دادن سلیقههای شخصی است. از این رو تلاش برای جهانی شدن تلاش برای کاهش مشکلات نیز هست. بنابراین صنعت اصولی جهانی دارد و هر کارخانهداری که بتواند در همه جای جهان کسب وکار خود را راه اندازد، متناسب با روند کلی صنعتی جهان حرکت کرده است.
ارسال نظر