پایداری، برابری جنسیتی و نژادی در صنعت غذا
آینده غذا در دست زنان
او پس از اینکه از شغل خود در حوزه تکنولوژی استعفا داد، انجمنی متشکل از ۲۵۰ زن علاقهمند به تکنولوژی غذا در سانفرانسیسکو تشکیل داد؛ حوزهای که تمرکزش، ساخت تکنولوژیهای جدید برای تهیه و پرورش غذاهای پایدار است. این انجمن حالا یک پلتفرم جهانی است که به بیش از ۴۰هزار متخصص خدمات ارائه میدهد و آموزشهای لازم و برنامهنویسی را در اختیارشان قرار میدهد. به علاوه، افراد این فرصت را دارند که از طریق این پلتفرم برای دریافت سرمایه اولیه با یکدیگر رقابت کنند. جنیفر، بنیانگذار و مدیرعامل «انجمن زنان وگان» است. ماموریت او، متنوعسازی صنعت غذاست تا زنان و رنگینپوستان بیشتری بتوانند وارد این حوزه شوند. او جایگاه بسیار منحصربهفردی دارد که کمک میکند چشماندازش را از طریق یک پلتفرم ملموس و شبکه ارتباطی گستردهاش درک و محقق کند. او به شیوهای مدرن، راه چند نسل از زنانی را ادامه میدهد که سالها برای حقوق مدنی و برابری میجنگیدند. و حالا در میانه راهی دور و دراز است. فعالیت او در سیلیکون ولی، مانند سکوی پرتابی بود که او را برای تاسیس کسب و کار خودش آماده کرد.
او در اینباره میگوید: «من این شانس را داشتم که به مدت۷ سال از نزدیک در بزرگترین شرکتهای تکنولوژی و استارتآپهای جدید کار کنم. بلافاصله در سال ۲۰۱۸ متوجه شدم که تکنولوژی بزرگ بعدی، تکنولوژی غذا خواهد بود. پس هدفم این شد که کمک کنم تکنولوژیهای حوزه غذا به اندازه سایر تکنولوژیها طرفدار پیدا کنند.» او از تجربه فعالیت در سیلیکون ولی، دو درس گرفته بود: اولا اینکه نوآوری، لازمه فعالیت در این اکوسیستم است و دوما، استارتآپهای حوزه غذا برای رشد و شکوفایی، شدیدا به حمایت رهبران حوزه تکنولوژی نیاز دارند. او میگوید: «ما به عنوان فعالان حوزه تکنولوژی میتوانیم تمام آموختههایمان و هر روشی را که در رابطه با فرهنگ نوآوری جواب داده وارد حوزه غذا کنیم.
اما در عین حال، حوزه تکنولوژی کم و کاستیهایی هم دارد، مثل عدمتنوع در تیمهای رهبری که باید از آن اجتناب کنیم.» گرچه در نگاه اول تصور میشود که هدف انجمن زنان وگان، ترویج گیاهخواری است، اما جنیفر میگوید ماموریت اصلی او، الهامبخشی، آموزش و توانمندسازی زنان است تا همدلی و دلسوزی را چاشنی شغلشان کنند. او میگوید: «هدف ما کمک به ارتقای جایگاه رهبران زن در آینده صنعت غذاست، چه به عنوان بنیانگذار، چه به عنوان سرمایهگذار و چه به عنوان کارکنان شرکتهای غذای گیاهی یا تکنولوژی غذایی. ما میخواهیم به زنان نشان دهیم که در این حوزه، فضا هست تا بتوانند رهبر شوند.»
در حال حاضر در سطح جهان، کمتر از ۳درصد سرمایهها به بنیانگذاران زن تعلق میگیرد. به باور جنیفر، این رویه باید تغییر کند. انجمن زنان وگان فعالیت خود را از سال ۲۰۲۰ شروع کرده است. او میگوید طی این دو سال، خیلی چیزها تغییر کرده و سرمایههای بسیاری به این حوزه سرازیر شده. تنوع و تعداد شرکتها هم بیشتر شده و این فقط مختص آمریکا نیست. جنیفر میگوید: «اخیرا مقالهای برای رولینگ استون مینوشتم و درباره زنان رنگینپوستی که در آفریقا، آسیای جنوبی و آمریکای جنوبی کسبوکار خود را در حوزه تکنولوژی غذا راه انداختهاند صحبت کردم. حالا شاهد برقراری دموکراسی در زمینه تخصیص سرمایه هستیم. زنان دسترسی بیشتری به سرمایه دارند و این تحول بزرگی است.»
جنیفر طی این دو سال توانسته برخی از اهداف شرکتش را محقق کند. حالا تعداد زنان رنگینپوستی که کسبوکار خود را شروع میکنند، بیشتر شده است. در همایش جهانی «پثفایندر» که جایی برای معرفی کسبوکارها و رقابت زنان برای دریافت سرمایه است، بیش ازهزار زن از ۳۱ کشور جهان حضور یافتند. بیش از ۷۰درصد آنها زنان رنگینپوست بودند که در قیاس با سال قبل، افزایش چشمگیری داشت. جنیفر میگوید: «ما هر روز و همچنان در حال دسترسی به بنیانگذاران زن بیشتری در سراسر جهان هستیم تا میان آنها و فرصتها، پل ارتباطی بزنیم. این خیلی هیجانانگیز است.» سال گذشته انجمن او بیش از ۲هزار کارجو را که عمدتا زن و مخصوصا زنان رنگینپوست بودند به شرکتهای تکنولوژی غذا و غذاهای گیاهی ارتباط داد. «ایمپاسیبل فودز»، «میوکوز» و «بیاند میت» از جمله این شرکتها هستند.
جنیفر میگوید: «تمام شرکتهای بزرگ با ما همکاری میکنند تا جایگاههای شغلی شان پر شود و کانالی ارتباطی به نیروهای با استعداد بزنند.» جنیفر امیدوار است در آینده، به زنان بیشتری دسترسی پیدا کند. او از گسترش رویکردش در کشورهایی مثل استرالیا و نیوزیلند و آفریقا و هند، بسیار خرسند است. جنیفر در حال تالیف کتابی است به نام «آینده غذا در دستان زنان است». در این کتاب او از تجربیات دوران کودکیاش میگوید: «وقتی بچه بودم نمیتوانستم ارتباط میان غذا و حیوانات را درک کنم. وقتی از کودکی یکسری چیزها را میبینی، برایت عادی میشود. مثل من که دامپروری را دیده بودم و برایم عادی بود. اما سالها بعد، وقتی یکی از آشنایان همسرم بیرحمانه به قتل رسید، مسیر زندگی ما عوض شد. شوک بزرگی بود. عزادار بودیم.
در دادگاهها حاضر میشدیم. در همان روزها، تصمیم گرفتیم تصمیمات شخصیمان را زیر ذرهبین ببریم. مدتها درباره تاثیرمان بر دنیا تفکر و تعمق کردیم تا نهایتا بر آن شدیم که قاتل را ببخشیم. همسرم شخصا به زندان رفت و به او گفت که او را بخشیده. به این نتیجه رسیدیم که اگر توانستهایم در این رابطه، چنین تصمیم دلسوزانهای بگیریم، میتوانیم دلسوزی و همدلی را به سایر جنبههای زندگیمان نیز سرازیر کنیم. به همین دلیل، پس از مدت کوتاهی وگان شدیم و این راهی بود تا پس از آن ضربه روانی بزرگ، قلب و روحمان را کمی تسکین دهیم.»