«برنامه‌‌‌ریزی اشتغال چه اجزایی دارد و باید بر چه اساس پیاده شود؟»؛ این پرسشی است که به سبب ماهیت چند بعدی اشتغال‌زایی و فراهم نشدن زیرساخت‌‌‌های ملی، پاسخ روشنی نیافته است. از طرفی برخی کارشناسان اقتصادی می‌‌‌گویند که بازار کار ایران توان ایجاد شغل پایدار را از دست داده است؛ چراکه در جذب سرمایه موفق نیست و درجا می‌‌‌زند. در همین حال، فرماندهی ایجاد شغل در دولت، از فقدان نظم و به‌روزرسانی قابلیت‌‌‌های خود رنج می‌‌‌کشد. به منظور بررسی دقیق‌‌‌تر ابعاد موضوع و چالش‌های پیش‌‌‌روی دولت در این حوزه با «وحید شقاقی شهری» اقتصاددان و استادیار اقتصاد و بانکداری اسلامی دانشگاه خوارزمی گفت‌وگو کردیم.  او ابتدا در پاسخ به این سوال که «دولت چگونه می‌تواند بدون سرمایه‌گذاری‌‌‌های بزرگ، رشد و تحرک اشتغال برای حدود ۲۱‌میلیون نفر بیکار، ناامیدشدگان از جست‌‌‌وجوی کار، افراد دارای اشتغال ناقص و ناپایدار، شاغل کم‌درآمد و غیررسمی را محقق کند؟» گفت: اشتغال پایدار مبتنی بر سرمایه‌گذاری و تولید است و تا زمانی که سرمایه‌گذاری و تولید حرکت نکنند، در حوزه اشتغال پایدار اتفاقی رخ نمی‌‌‌دهد. متوسط رشد سرمایه‌گذاری ایران در ۱۰ سال گذشته منفی بوده است و میانگین رشد انباشت سرمایه ناخالص اقتصاد ایران هم در دهه ۹۰ منفی ۵/ ۴درصد بوده و به عبارتی سرمایه‌گذاری صورت نگرفته است. تا زمانی که دولت نتواند سرمایه‌گذاری را گسترش بدهد، اشتغال پایدار به عنوان یک مزیت محسوب نمی‌شود. در این شرایط تسهیلات اشتغال‌زایی در دام انحراف منابع گرفتار می‌‌‌آیند و به چشم برهم‌‌‌زدنی سوخت می‌‌‌شوند. اگر دولت به دنبال افزایش تعداد شاغلان و البته ایجاد اشتغال پایدار و باکیفیت به عنوان برونداد فعالیت خود است، باید متوجه باشد که تا موتور رفع موانع سرمایه‌گذاری را روشن نکند، امکان انجام آن را ندارد.

وجود ۷/ ۹‌ میلیون شاغل کم‌درآمد موجب شده که بفهمیم تا چه اندازه از اشتغال پایدار دور شده‌‌‌ایم اما در شرایط تحریم اگر هوشمند و منسجم عمل می‌‌‌شد، وضعیت اشتغال کشور اینگونه نبود. کاری که باید از دستکم یک دهه پیش خیلی جدی‌‌‌تر دنبال می‌‌‌شد، اتصال بنگاه‌‌‌های کوچک و بزرگ به بنگاه‌‌‌های متوسط است اما مساله‌‌ اساسی اقتصاد، وجود انبوه بنگاه‌‌‌های بزرگ فاقد قابلیت توسعه و نوآوری است. به دلیل برقرار نشدن یک نظام رقابتی پویا میان بنگاه‌‌‌های بزرگ، بنگاه‌‌‌های کوچک و متوسط از زنجیره ارزش صنایع گسسته‌‌‌اند. زمانی که به کشورهای آلمان، کره‌جنوبی و ژاپن که بنگاه‌‌‌های بزرگشان در اندازه بین‌المللی و تولید رقابت‌‌‌پذیر هستند، نگاه می‌‌‌کنیم، متوجه می‌‌‌شویم که صنایع کوچک و متوسط آنها در زنجیره‌‌ ارزش جا خوش کرده‌‌‌اند. این اتصال هدفمند است و اجزای زنجیره هماهنگ با یکدیگر تولید می‌کنند تا از صنعت بیرون نیفتند.

او در ادامه تشریح کرد: در ایران با گسسته شدن این زنجیره، صنایع کوچک و متوسط نمی‌‌‌دانند تولیدشان برای چه کسی است. صنایع بزرگ، صنایع کوچک و متوسط را از بازار بیرون کرده‌‌‌اند؛ حتی تعداد صنایع بزرگ در یک مقیاس رقابتی و محرک رشد، محدود است و پاسخگوی نیاز اشتغال کشور در زنجیره‌‌ ارزش نیست. قاعدتا زمانی که بنگاه‌‌‌های خُرد و متوسط برای بنگاه‌‌‌های بزرگ جذابیت نداشته باشند، اعطای تسهیلات به آنها، کاملا غیرهدفمند انجام خواهد شد.