انتخاب مدیران و پنج اولویت غلط
مهدی نصرتی مجموعه دستگاههای دولتی این روزها در موقعیت سرنوشتسازی قرار دارند و پس از استقرار وزرا، نگاه جامعه و بدنه کارشناسی دستگاهها به تغییر و تحولات در سطح مدیران ارشد و میانی این دستگاهها است. در دولتهای قبلی، اولویتها و رویههایی به طور ناگفته و نانوشته در سرلوحه کار قرار داشت که به نظر میرسد دیگر نیازی نباشد در دولت فعلی ملاک انتخاب مدیران باشد و توجه ویژه به منشور اخلاقی ریاستجمهوری، لزوم جایگزینی این گونه مدیران را ضروریتر میسازد. این اولویتهای غلط و ناگفته و نانوشته را میتوان شامل این موارد دانست: ۱- بیاثر نشان دادن تحریمها: ریاست محترم دولت قبلی صراحتا اعلام کرده بود که قطعنامهها کاغذپاره هستند و طبیعتا بخش عمدهای از تلاش مدیران ارشد و میانی در دستگاههای دولتی نیز صرف اثبات این ادعا بود که تحریمها بیاثر هستند.
مهدی نصرتی مجموعه دستگاههای دولتی این روزها در موقعیت سرنوشتسازی قرار دارند و پس از استقرار وزرا، نگاه جامعه و بدنه کارشناسی دستگاهها به تغییر و تحولات در سطح مدیران ارشد و میانی این دستگاهها است. در دولتهای قبلی، اولویتها و رویههایی به طور ناگفته و نانوشته در سرلوحه کار قرار داشت که به نظر میرسد دیگر نیازی نباشد در دولت فعلی ملاک انتخاب مدیران باشد و توجه ویژه به منشور اخلاقی ریاستجمهوری، لزوم جایگزینی این گونه مدیران را ضروریتر میسازد. این اولویتهای غلط و ناگفته و نانوشته را میتوان شامل این موارد دانست: ۱- بیاثر نشان دادن تحریمها: ریاست محترم دولت قبلی صراحتا اعلام کرده بود که قطعنامهها کاغذپاره هستند و طبیعتا بخش عمدهای از تلاش مدیران ارشد و میانی در دستگاههای دولتی نیز صرف اثبات این ادعا بود که تحریمها بیاثر هستند. این وضعیت علاوه بر ارائه علامت غلط به مسوولان ارشد نظام، باعث انحراف دستگاههای اجرایی از وظایف اصلی و پاک کردن صورتمساله تحریم و عدم اتخاذ تدابیر اصولی برای مقابله با آن شد.
۲- ارائه آمارهای درخشان: در این باره در روزهای اخیر صحبتهای فراوانی شده است و خوشبختانه یکی از بندهای «منشور اخلاقی» رییس جمهور محترم نیز مستقیما به این موضوع میپردازد.
۳- وعدههای شیرین: دولت قبلی انبوهی از وعدههای نامحقق را به ارث گذاشته است. ریشه این وعدهها ممکن است «عدم توجه به شعور جامعه» باشد، «سادهانگاری مسائل» یا سیاست «از این ستون به آن ستون فرج است». اما به هر حال یکی از اولویتهای برخی مدیران قبلی برای انتخاب شدن یا ادامه تصدی سنگر خدمت، ارائه وعدههای شیرین، ولی غیرعملی بود. هریک از شهرهای کوچک و بزرگ اکنون فهرستی از وعدههای بلندپروازانه و غیرمحقق را پیش روی خود دارند و قاعدتا آنها را از این دولت طلب میکنند.
۴- انبوه مصوبات و دستورالعملها: این تصور غلط نزد بسیاری مدیران وجود دارد که ناکارآییها را میتوان با قوانین و دستورالعملهای جدید برطرف کرد. عمده ناکارآییها که در اقتصاد و همچنین در تعاملات دستگاههای مختلف وجود دارد، به دلیل بیتوجهی یا عدم درک سازوکارهای اقتصادی حاکم بر رفتار بشر و غفلت از انگیزهها و علامتها است. به طور مثال دولتهای قبلی سازوکار «قیمت» را در برخی بخشهای اقتصادی مختل میکردند و برای برطرف کردن ناکارآییهای حاصله، دست به صدور مصوبات پی در پی میزدند، بدون اینکه حتی برای این مصوبات، مستندات لازم تهیه شود.
۵- فعالیت زیاد و پرکار نشان دادن دولت: مکاتبات متعدد، سفرها و بازدیدهای فراوان، همایشهای پرهزینه و رنگارنگ و حتی تعدد تماسهای تلفنی از دید برخی مدیران، جزو معیارهای موفقیت محسوب میشود؛ در حالی که وقتی فعالیتها زیاد باشد و نتایج ناچیز، شاید بتوان نتیجه گرفت که کارها غلط و غیراصولی تعریف شدهاند.
ارسال نظر