برنامه هستهای ایران در شرایط جدید
گزارش اخیر البرادعی در ایران و جهان واکنشهایی متفاوت و گاه متناقض در پی داشت. آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به صورت صریح یا تلویحی از آن انتقاد کردند و مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به خاطر گزارشی که منعطف توصیف شده سرزنش کردند.
محمود صدری
گزارش اخیر البرادعی در ایران و جهان واکنشهایی متفاوت و گاه متناقض در پی داشت. آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به صورت صریح یا تلویحی از آن انتقاد کردند و مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به خاطر گزارشی که منعطف توصیف شده سرزنش کردند. حتی همزمان با انتشار گزارش البرادعی، خبرهایی دال بر تشدید فشار اروپاییها بر بانکهای همکار ایران و محدود شدن روابط این بانکها با ایران، منتشر شد.
در ایران نیز بخشی از نیروهای سیاسی و دولت از گزارش البرادعی برداشت مثبت کردند و برخی دیگر از جمله پارهای مطبوعات حامی دولت، آن را گزارشی مانند گزارشهای گذشته و نافی حق ایران برای دستیابی به فناوری هستهای ارزیابی کردند. چرا از گزارشی واحد، تحلیلهایی متفاوت ارائه شده و نتیجه دور تازه کشمکشها چه خواهد بود؟ علت این واکنشهای متفاوت، «حد مطلوبی» است که هر یک از تحلیلگران یا دولتمردان داخل و خارج ایران، برای خود تعریف کردهاند. برای دولت ایران حد مطلوب در شرایط کنونی این بوده که البرادعی از عباراتی مانند «انحراف در برنامه هستهای»، «افزایش سانتریفیوژ» و یا «نزدیک شدن به تکمیل چرخه سوخت هستهای» استفاده نکند. حال که در گزارش آژانس چنین سخنانی نیست، پس میتوان آن را گزاشی مطلوب دانست.
منتقدان ایرانی گزارش، حد مطلوب دیگری تعریف کردهاند که همانا به رسمیت شناختن صریح حق ایران برای طی کردن همه مراحل غنیسازی صنعتی و دستیابی کامل به چرخه سوخت هستهای و تکنولوژی هستهای غیرنظامی است.
از نظر این گروه، این حق در گزارش البرادعی لحاظ نشده و در بطن آن، کند شدن و حتی توقف برنامه هستهای ایران، نهفته است.
«حد مطلوب» برای آمریکا و برخی کشورهای اروپایی این است که البرادعی صراحتا اعلام کند، برنامه هستهای ایران از مسیر صلحآمیز خارج شده است و آنگاه براساس این گزارش، حلقه تحریمهای ایران را تنگتر کنند.
این گزارش به صورت ظاهری فقط به «حد مطلوب» دولت ایران نزدیک است و دیگران آن را از «حد مطلوب» خود دور میدانند.
نتیجه این تباین و انفکاک به درستی قابل تشخیص نیست، اما به واسطه نقش متفاوتی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای خود انتخاب کرده است، میتوان پارهای تحولات را پیشبینی کرد.
آژانس با انتخاب خود از روش نسبتا سیاسی گذشته فاصله گرفته و به روش نسبتا حقوقی روی آورده است.
این روش به سستتر شدن رابطه آژانس با بازیگران بینالمللی و قطع امید آنها از آژانس به عنوان اهرم فشار بر ایران میانجامد.
زیرا پیش از این در گزارشهای آژانس مواردی بود که آمریکا و اروپا را متقاعد میکرد که میتوانند با بزرگنمایی بخشهای انتقادی آن به ایران فشار آورند و اکنون که در گزارش، موارد انتقادی پررنگ و صریح دیده نمیشود، حریفان بینالمللی ایران ترجیح میدهند به اهرمهای دیگر از جمله مذاکرات ۱+۵ و قطعنامههای شورای امنیت، متوسل شوند.
این فرآیند در درازمدت به جایی میرسد که یا رابطه بازیگران بینالمللی و آژانس یکسره قطع میشود و گزارشهای آن دیگر محل اعتنای آنان نیست، یا اینکه آژانس به قالب سیاسی- حقوقی سابق برمیگردد و تنها نهادی که میتوانسته است در چارچوب «حدمطلوب» ایران موضع بگیرد، دوباره به صف حریفان بینالمللی ایران نزدیکتر میشود.
بنابراین، ایران در شرایط جدید نمیتواند به گزارش آژانس، فراتر از یک اهرم تبلیغاتی، امید ببندد و لاجرم میباید تاکید اصلی را بر مذاکره با بازیگران موثر بینالمللی بگذارد. سیاست تشویق و تهدید که این روزها از واشنگتن و پایتختهای اروپایی به تناوب شنیده میشود، پیامی در همین چارچوب است که به ایران گوشزد میکند اگر قرار باشد مفاهمه و مصالحهای صورت بگیرد، مکان آن شاید وین (مقر آژانس بینالمللی انرژی اتمی) باشد، اما اراده آن در جاهای دیگر شکل میگیرد و ایران باید به آن جاها توجه کند.
ارسال نظر