علی سرزعیم

چندی پیش یادداشتی توسط دکتر نیکوگلریز با عنوان «صادرات اقتصادی» در روزنامه به چاپ رسید که با توجه به اهمیت موضوع انتظار می‌رفت مورد توجه دقیق‌تر صاحبنظران خصوصا در وزارت جهاد کشاورزی قرار گیرد. نکته اصلی یادداشت مذکور این بود که چندین عامل موجب شده تا خودکفایی در تولید گندم و حتی صادرات آن امکان پذیر شود که در نبود چنین عواملی امکان تحقق این موفقیت‌ها میسر نبود. از دید نویسنده، یکی از این عوامل قیمت خرید تضمینی گندم است که به مراتب بالاتر از قیمت جهانی است. عامل دیگر نهاده‌های تولیدی یارانه‌ای در قالب بذر ارزان، کود ارزان، سموم شیمیایی ارزان، آب و برق ارزان است که به کشاورزان پرداخت می‌شود. از این رو در ظاهر امر، خودکفایی یا صادرات گندم اگرچه یک موفقیت است اما به دلیل آنکه بر اساس این حمایت‌ها ایجاد شده‌است، امکان پایداری این موفقیت را نیز نباید از نظر دور داشت.نویسنده از این امر نیز جلوتر رفته و چنین عنوان کرده است که انجام صادرات یادشده به معنی اعطای عواید نفتی به خریدار گندم صادراتی ایران است.

نکته‌ای که در باره این مطالب باید گفت، آن‌است که اصولا چنین تحلیلی درست است و نباید موفقیت‌های اقتصادی را که بر اساس قیمت‌های مخدوش یا حمایت‌های دولتی ایجاد می‌شود، چندان جدی گرفت اما باید در کنار این تحلیل اصولی به یک واقعیت اقتصادی و تجارب جهانی نیز توجه داشت. واقعیت اقتصادی آن‌است که عرصه رقابت جهانی به طور روزافزون رقابتی تر می‌شود و بازیگری در این عرصه منوط به داشتن مزیت‌های نسبی همچنین مزیت‌های رقابتی است.

هر کشوری که کارایی بیشتری در تولید کالاهای تجاری داشته باشد، می‌تواند در صحنه جهانی میدان‌دار شود و در رقابت‌های قیمتی، دیگران را از گردونه رقابت خارج کند. داشتن کارایی بیشتر امری ذاتی نیست، بلکه امری اکتسابی است و فعالان اقتصادی در مکانیزم رقابتی بازار آزاد ناچار می‌شوند که برای بقا، به آن دست یابند. افزایش کارایی می‌تواند از طریق کسب مهارت‌های جدیدتر، استفاده از تکنولوژی، ساماندهی مجدد شیوه‌های تولید و تجدیدنظر در سازوکارهای رایج در تامین مواد، فروش محصولات و مدیریت نیروی انسانی است. کسب این مهارت‌ها یک شبه اتفاق نمی‌افتد، بلکه به مرور زمان بخش‌های مختلف اقتصاد بر اساس مکانیزم تکاملی می‌آموزند که چگونه کار خود را بهتر انجام دهند. بنابراین ارتقای این کارایی نه تنها زمانبر است، بلکه هزینه‌هایی دارد. نکته مهم و کلیدی این است که آیا عاملان اقتصادی می‌توانند، فی‌نفسه هزینه‌های این ارتقای کارایی را بپردازند؟ پاسخ اساسی و رایج در تحلیل‌های اقتصادی، بله است و اقتصاد بر این اساس به طور سلامت شکل می‌گیرد. تجربه‌های اخیر جهانی ابعاد دیگری از موضوع را برای ما روشن ساخته است و آن این است که رقابت‌های جهانی رقابت‌هایی کاملا منصفانه نیست. کشورها در شرایط برابر با هم رقابت نمی کنند. کشورهایی که سریع‌تر سوار قطار توسعه شدند، از امکاناتی برخوردارند که دیگران از آن محرومند و در رقابت جهانی فرادست خواهند بود. از این رو اگر بخواهیم بخش‌هایی از اقتصاد بتوانند در این عرصه فعالیت کنند، نیازمند نوع ویژه‌ای از حمایت خواهند بود.

پیش از آن که به تشریح این نوع حمایت بپردازم می‌دانم و مطمئن هستم که سریعا اذهان بسیاری از مخاطبان به سراغ موضوع صنایع گلخانه‌ای و حمایت از صنایع نوزاد و تبعات نامطلوب آن خواهد رفت اما پیشاپیش تفاوت دیدگاه خود را با آن اعلام می‌کنم. تجربه کشورهای شرق آسیا نشان داد که اگر حمایت‌ها هدفمند باشد، به‌این معنی که بخواهد صنایع منتخب را برای عرض اندام در صحنه پر رقابت و پر افت‌وخیز جهانی مهیا سازد، می‌تواند موثر بوده و تبعات نامطلوب را به دنبال نداشته باشد. در موضوع مورد نظر یعنی کشاورزی اگر این حمایت‌های دولت دارای شیب منفی باشد، به‌این معنی که به مرور زمان کاهش یابد و ثابت باقی نماند و بتواند هزینه‌های ارتقای کارایی را جبران کند و همزمان تلاش‌های نهادهای مرتبط با کشاورزی شیوه تولید را مورد تجدیدنظر قرار دهد، می‌تواند توجیه یابد. به عبارت دیگر شکل خاصی از حمایت دولت از برخی صنایع و بخش‌ها می‌تواند توجیه داشته باشد، به‌رغم اینکه در کوتاه مدت موجب ایجاد رانت و اختلال در قیمت‌ها خواهد شد. البته نگارنده در این مقام نیست که مدعی باشد کشاورزی از جمله بخش‌هایی است که اجرای چنین روشی در مورد آن می‌تواند موثر باشد، بلکه به دنبال نشان دادن این مطلب است که لزوما هر نوع حمایت و رشد گلخانه‌ای مذموم نیست. عرصه تجارت جهانی آنچنان پر افت و خیز است که سرپا ماندن برخی صنایع و بخش‌ها در این فضا «گاه» نیازمند مداخله موثر دولت است. این مساله در بخش کشاورزی با توجه به تغییرات نابهنگام نزولات جوی شکل دیگری به خود خواهد گرفت و شاید بتواند توجیه دیگری فراهم سازد. در پایان تاکید بر این مطلب ضروری است که تردیدی نیست که حمایت‌گرایی و درون‌گرایی خصوصا وقتی به طور فراگیر به اجرا در می‌آید، آثار سویی برجا می‌گذارد اما نباید در این حکم مطلق اندیشی کرد بلکه همواره استثنا‌هایی قابل ذکر وجود دارد. اگر استثناها تبدیل به قاعده نشوند، می‌توانند در برخی موارد درس آموز بوده و رهنمون‌هایی برای سیاست‌گذاری فراهم کنند. با این توصیف می‌توان به‌طور مشروط و مقید با برخی حمایت‌های دولتی موافقت کرد و در تخطئه همه گونه حمایت محتاط تر بود.