پویا جبل عاملی

وقتی ایندیپندنت در تیتر اول خود بلر و بوش را مورد طعنه قرار می‌دهد و با جدولی در دو ستون، کارهای بلر برای بوش و کارهای بوش برای بلر را نشان می‌دهد،شرایط دشوار پیش روی گوردون براون در سیاست خارجی و حمایت از پسرعموهای آن سوی اقیانوس اطلس را ... بهتر پیش چشم مخاطب جلوه‌گر می‌سازد. ایندیپندنت خوش خدمتی‌های بلر را می‌شمارد: در عراق، حمایت بی چون و چرا از بوش بدون یافتن سلاح‌های کشتار جمعی و با بیش از ۱۵۰ سرباز کشته شده بریتانیایی. در گوانتانامو، تسلیم چندین بریتانیایی به ایالات متحده بدون برگزاری هیچ دادگاهی. در انگلیس، اجازه سوخت گیری پروازهای سیاه آمریکا برای انتقال زندانیان شکنجه شده و سرپوش‌گذاری بر این امر از دید بازرسان اروپایی، در خاورمیانه، همراهی با آمریکا و مخالفت با آتش‌بس سریع میان اسراییل و حزب‌ا... در تابستان گذشته و سرانجام از دست دادن محبوبیت بالای بلر در حزب کارگر در بریتانیا. اینها همه کارهای بلر برای بوش بود، اما تنها کاری که بوش برای بلر کرده است: مدال افتخار کنگره برای حمایت‌های بی دریغ بلر از آمریکا پس از حوادث یازده سپتامبر، که تازه هنوز او برای دریافت آن باید به آمریکا برود.

اگرچه ایندیپندنت در این موارد حق دارد اما تنها دلیل اقتدار بلر در طول دوران زمامداریش موفقیت‌های او در عرصه داخلی است. هنگامی‌ که وی پس از چندین دهه عزلت نشینی حزب کارگر با تغییرات اساسی در مرامنامه حزبی، قدرت را به دست گرفت، دوران درخشان تاچر و تا میزانی میجر را پشت سر داشت.

او با قدم گذاری بر همان راه پر رونق محافظه‌کاران شرایط مناسب‌تر اقتصادی را رقم زد و در عین حال با تمام قوا سعی کرد که افکار عمومی‌ بریتانیایی‌ها را با سخنرانی‌ها و سخنان جذاب خویش پشت سر حفظ کند. در حقیقت شاید او هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد حمایت از ایالات متحده نقضی بر سیاست‌های او باشد ولی اینچنین شد. بلر پس از سال ۲۰۰۳ و تغییر هدف جنگ از مبارزه با صدام به مبارزه با تروریسم و ناکامی ‌در دومی، ‌همواره شکست در سیاست خارجی را با کامیابی‌های داخلی پوشش می‌داد. این جنبه از آن لحاظ اهمیت دارد که حتی در آخرین انتخابات شوراهای شهری احزاب مخالف به جای بحث پیرامون مسائل شهری، برای مبارزه با حزب کارگر به جنگ عراق دامن زدند و در نهایت حزب کارگر بازی را در آن انتخابات واگذار کرد و بلر مجبور به استعفا شد.

حال گوردون براون بر اریکه قدرت خواهد نشست. وی در اظهارنظرهای خود خط مشی متفاوتی را بروز نداده است. او هم رای به لشکرکشی داده است و حال نیز چون بلر که تنها چند هفته‌ای پیش از انتخابات آخر بر بازگشت نیروهای بریتانیایی همت گماشت، بر آن است تا نیروها را به تدریج از عراق خارج سازد. با سرعت گرفتن این روند براون می‌تواند به آینده امیدوارتر باشد. وی همچنین برای آنکه نشان دهد که دیگر اشتباه عراق تکرار نمی‌شود، علنا بیان داشته که دیگر از اطلاعات سرویس‌های جاسوسی برای اهداف سیاسی بهره نخواهد برد. به‌علاوه او برای آنکه حسن نیت خویش را به اعضای حزب نشان دهد قصد آن دارد تا در آینده آنان را به طور مستقیم در جریان سیاست‌های دولت خود قرار دهد. وی امید دارد تا بدین وسیله اعضای حزب را که در هنگام به‌دست گیری قدرت توسط حزب در سال ۱۹۹۷ حدود ۴۰۰هزار نفر بودند و پس از جنگ عراق در واکنش به سیاست بلر تقریبا نصف شدند، بار دیگر به حزب فرا خواند تا بتواند در انتخابات آتی بار دیگر پیروز شود.

اما بی تردید همه اینها باعث نخواهد شد که براون از حمایت ایالات متحده دست بردارد. همچنان که بلر تمامی ‌نقدها را تحمل کرد، او نیز بی تردید چنین خواهد کرد و در عین حال خواهد کوشید که رونق اقتصادی را همچنان پایدار نگه دارد.

امروز براون پیش پای ملکه در کاخ باکینگهام زانو می‌زند. ملکه‌ای که یازدهمین نخست وزیر دوران خود را خواهد دید. این در حالی است که فشارهایی برای تغییر قانون اساسی و تشریفاتی تر کردن نقش ملکه در جریان است. این هم مساله‌ای دیگر است که براون در حوزه داخلی با آن مواجه است.

با این اوصاف می‌توان نسبت یکسانی را بین بلر و تاچر از یک سو و براون و میجر از سوی دیگر، متصور شد. رونق دوران تاچر و طول زمامداری او با دوره بلر نسبتی یکسان دارد و پس از او جان میجر میراث دار محافظه کاری قوی چون تاچر شد. حال نیز براون در نقش میجر این بار در حزب کارگر میراث‌دار بلر است. آیا او نیز مانند میجر می‌تواند هفت سال زمامداری کند یا در انتخابات بعدی شکست را خواهد پذیرفت؟