اقتصاد، سیاست، شوراها
انتخابات، فینفسه رفتاری سیاسی است، اما آثار آن عمدتا اقتصادی و اجتماعی است، تاثیر اقتصادی انتخابات خبرگان که قرار است فردا برگزار شود، چندان قابل احصاء نیست، زیرا تجلی آن را در درازمدت و در قالب تصمیمهای کلان نظام باید دید،
محمود صدری
انتخابات، فینفسه رفتاری سیاسی است، اما آثار آن عمدتا اقتصادی و اجتماعی است، تاثیر اقتصادی انتخابات خبرگان که قرار است فردا برگزار شود، چندان قابل احصاء نیست، زیرا تجلی آن را در درازمدت و در قالب تصمیمهای کلان نظام باید دید، اما بازتاب تصمیمهای شوراها معمولا چند ماه پس از آغاز کار آنها آشکار میشود. تاثیر اول شوراها که چند روز پس از اعلام نتیجه آن آشکار میشود، تاثیری سیاسی است که در سیمای شهردار منتخب بروز مییابد. تاثیر دوم که در هفتههای پس از انتخاب شهردار نمایان میشود، تاثیری اجتماعی است که در جابهجایی قدرت قشرهای اجتماعی خود را نشان میدهد و معلوم میکند که به مدت چهار سال کدام قشرها و طبقات اجتماعی در اداره شهر دست برتر را دارند. پس از تثبیت موقعیت قشرهای اجتماعی و نمایندگان آنها در شوراها، آثار اقتصادی انتخابات پدیدار میشود. آثار اقتصادی انتخابات شورا در اواخر سال اول شکلگیری شوراها و انتخاب شهرداران رخ میدهد و در واقع محصول نهایی آرا در این مقطع به بار مینشیند.
براین اساس، تبارشناسی اجتماعی رایدهندگان و تاثیر تصمیم آنها به گزینش اعضای شوراها، مهمترین موضوع قبل از انتخابات و پس از آن به شمار میرود. به صورت کلی همه جوامع به لحاظ سطح درآمدی و شیوه زندگی به سه گروه کمابیش متمایز تقسیم میشوند. گروه اول طبقات دارنده قدرت یا ثروت فراوان هستند. این گروه گاه به صورت همزمان قدرت و ثروت را در اختیار دارد و گاه دیگر تنها یکی از آنها را. گروه دیگر، تهیدستان و محرومان هستند که سهمی اندک از قدرت و ثروت دارند و تنها در مواقع استثنایی یعنی انقلابات یا انتخابات غیرمتعارف ممکن است به قدرت و ثروت یا یکی از آنها دست یابند. در کشورهای توسعهنیافته، معمولا شمار گروه تهیدست بسیار زیاد و گروه ثروتمند بسیار اندک است. هر چه جوامع به سوی پیشرفت و توسعه پیش میروند، از گروههای تهیدست کاسته و به شمار افراد برخوردار افزوده میشود. در این جوامع لزوما از تعداد ثروتمندان بزرگ کاسته نمیشود بلکه به علت خلق ثروتهای جدید، تعداد افراد برخوردار بیشتر میشود. طبق این تعریف، هر چه تعداد تهیدستان و فاصله درآمدی افراد کمتر شود، جامعه به وضع تعادل و توازن نزدیکتر میشود. آن جمعیت میانهای که حدفاصل تهیدستان و ثروتمندان قرار میگیرند، اصطلاحا طبقه متوسط نامیده میشوند. در وضعیت تعادل سیاسی که تصمیمهای اصلی از طریق انتخابات گرفته میشود، نیروی تعیینکننده، همین طبقه متوسط است، زیرا این طبقه به لحاظ کمی بر طبقات فرودست و فرادست تسلط دارد و دیگر اینکه تغییرات تدریجی سیاسی بر وضع اقتصادی و اجتماعی این طبقه تاثیر بیشتری میگذارد و همین تاثیرپذیری باعث میشود، طبقه متوسط برای مشارکت در انتخابات انگیزه بیشتری داشته باشد.
ایران به لحاظ سطحبندی قشرها و طبقات اجتماعی، هنوز جامعه متعادلی نیست. زیرا شمار افراد کمدرآمد و غیرشاغل آن زیاد است. اما در سه دهه اخیر حرکت به صورت تدریجی به سوی تعادل بوده است و امروزه براساس آخرین جدول درآمد و هزینه خانوار که مرکز آمار ایران منتشر کرده، حدود دو سوم جمعیت کشور به لحاظ سطح برخورداری از ضروریات زندگی زیر عنوان طبقه متوسط قرار میگیرند. حدود نیمی از این جمعیت، به لحاظ شیوه زندگی و برخورداری از مظاهر نوین زندگی هم جزو طبقه متوسط به شمار میروند و در نهایت یکچهارم این جمعیت از وسایل تجملی و رفاهی نظیر اتومبیل و کامپیوتر و تفریحات و سفر برخوردارند.
آنگونه که از این مقال برمیآید، طبقه متوسط ایران به لحاظ جمعیتی، توانایی زیادی برای تاثیرگذاری بر انتخابات و کشاندن جامعه به سوی تعادل دارد.
اما بهرغم این توانایی، طبقه متوسط ایران به ویژه گروههای بیشتر برخوردار، معمولا شوق چندانی برای حضور در انتخابات نشان نمیدهد.
علت آشکار و قابل درک این بیشوقی، فقدان نیروهای بسیجگر یعنی احزاب و تشکلهای طبقه متوسط است.همین فقدان سازمان سیاسی و اجتماعی باعث شده است که طبقه متوسط از منابع خود به ویژه در انتخابات، آگاهی چندانی نداشته باشد، وگرنه اگر اعضای این طبقه پرجمعیت بدانند که تنها ابزار آنها برای تاثیرگذاری به سرنوشت فردی و اجتماعی، انتخابات است، سیمای انتخابات به لحاظ جمعیت رایدهنده و آثار اقتصادی و اجتماعی آن دگرگون خواهد شد.
ارسال نظر