علی سرزعیم

این روزها که مساله انتخابات به مساله اول کشور تبدیل شده، طبیعی است که مسائل اقتصادی در حاشیه قرار گیرد. از این‌رو شاید بد نباشد که از زاویه اقتصادی به تحلیل مسائل سیاسی بنشینیم و قوت منطق اقتصادی را در تحلیل پدیده‌های اجتماعی عرضه کنیم.وقتی مسائل سیاسی نظیر انتخابات مطرح می‌شود، این سوال در ذهن برخی افراد نقش می‌ بندد که چرا برخی چهره‌های سیاسی همواره در عرصه سیاست حضور دارند، کاندیدا، انتخاب یا منصوب می‌شوند و در مواقع قرار داشتن در بیرون از قدرت، از طریق اظهارنظرهای سیاسی به حیات سیاسی خود ادامه می‌دهند. رمز تداوم این فعالیت چیست؟ پاسخ ساده‌ای در فرهنگ سیاسی معاصر ما وجود دارد که بیش از آنکه بخواهد چنین پدیده‌ای را تبیین کند، از طریق برچسب زدن و متهم کردن پاسخی ساده برای ذهن‌های ساده‌اندیش فراهم می‌کند. پاسخ مذکور این است که سیاستمداران در عرصه قدرت هستند، چون قدرت طلبی آنها ارضا نمی‌شود. عجالتا باید گفت که این پاسخ قابل قبولی نیست، چرا که قدرت خواهی و قدرت طلبی همانند دیگر غرایز در هر انسانی وجود دارد و انسان‌ها به این خواسته طبیعی خود در سطوح مختلف توجه می‌کنند. معلمی که در کلاس از موقعیت خود برای ایجاد انقیاد استفاده می‌کند، مدیری که خواسته خود را بر زیرمجموعه خود تحمیل می‌کند، پدر اقتدارگرایی که نظم مورد نظر خود را بر اعضای خانواده الزام می‌کند و ... همگی به شکلی پاسخی به این خواسته طبیعی می‌دهند.

لذا وجود این نیاز تبیینی برای چرایی پدیده فوق نیست و در مقایسه با تبیینی که ارائه خواهد شد، قوت کمتری دارد.

از دید اقتصادی همه انسان‌ها با محدودیت منابع روبه‌روهستند. در اینجا می‌توان منابع را به وقت، انرژی، نیروی جوانی، تمرکز ذهنی، پول و ... ترجمه کرد. هر کس در هر پیشه‌ای که قرار گیرد، با توجه به وقت و انرژی که در آن کار صرف می‌کند، تجربیاتی می‌اندوزد. به عنوان مثال یک پزشک در دوران دانشگاه حداقل‌هایی را برای طبابت می‌آموزد اما وقتی شروع به کار می‌کند، تجاربی می‌اندوزد که به سادگی قابل آموزش نیست و از خلال سال‌ها فعالیت حرفه‌ای و صرف وقت و انرژی و تمرکز ذهنی به دست می‌آید. فرق پزشکان ماهر و متخصص و پزشکان نوآموز در بهره‌ای است که این صرف وقت و انرژی به ارمغان آورده است.

سیاستمداری نیز همانند دیگر مشاغل جامعه نیازمند برخی مهارت‌های خاص است. هنر سخنوری در برابر توده مردم، هنر پیش‌بینی و تحلیل انگیزه‌های سیاسی فعالان سیاسی و اجتماعی، توانایی روبه‌روشدن با خبرنگاران و دیپلماتیک سخن گفتن، توانایی نقدکردن و پاسخ گویی به انتقادات سهمگین مخالفین و از همه مهم‌تر توان تحلیل رفتار جامعه در سطحی کلان از مهارت‌هایی هستند که هیچ کس از بدو تولد واجد آن نیست. شاید از معدود مشاغلی که فاقد آموزش رسمی باشد، مدیریت سیاسی جامعه یا سیاستمداری است. انسان‌ها در خلال سال‌ها فعالیت سیاسی، روزنامه خواندن و پیگیری اخبار، توجه و تحلیل پدیده‌های سیاسی در کشورهای دیگر یا دوران گذشته مهارت خود را در مسائل فوق تقویت می‌کنند. احزاب مراکزی هستند که کسب تجربه فوق را تسریع می‌کند و روالی نظام‌مند برای آن فراهم می‌سازد.

در ایران سیاستمداری علاوه بر مسائل فوق لوازم دیگری نیز دارد. یکی از مهم‌ترین لوازم سیاستمداری در ایران شناخت شخصیت فعالان سیاسی است، چرا که ساختارهای سیاسی آنچنان قوام نیافته که مستقل از افراد عمل کند. هنوز نقش نخبگان و افراد در تعیین سرنوشت کشور بیش از ساختارها و نهادها اهمیت دارد. در چنین شرایطی شناخت بازیگران سیاسی از نزدیک یک ضرورت است. لذا دیدارهای چهره به چهره و گفت‌و‌گوهای دوستانه و گعده‌نشینی‌ها نقش مهمی در انتقال چنین اطلاعاتی ایفا می‌کند. علاوه بر آن در ایران سیاستمداری عرصه‌ای پر ریسک به شمار می‌رود تا حدی که برخی عطای این حرفه را به لقای آن می‌بخشند. به قول حافظ «شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است‌/کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ارزد».

سیاستمداران این دیار به تجربه و با مشاهده تجربیات تلخ دیگران نرخ بهینه خطر کردن را می‌آموزند تا بتوانند در کشاکش روزگار نه تنها جان بدر کنند و کمترین آسیب را به ببینند، بلکه به پیروزی برسند و از مواهب قدرتمندی بهره‌مند شوند. حال به سوال اول بر می‌گردیم که چرا عده‌ای که به عرصه سیاست وارد می‌شوند به سختی از آن خارج می‌گردند. جواب با مقدمات گفته شده تقریبا روشن است. انسان‌هایی که وارد عرصه سیاست می‌شوند، باید بخش مهمی از عمر خود را در این راه صرف کنند تا مهارت‌های لازم را برای سیاستمداری فرا گیرند، چرا که سیاست بازی بزرگان است و بزرگ شدن مستلزم صرف زمان درازی است. ورود به این عرصه اختیاری است اما خروج از آن به سادگی میسر نیست، چرا که وقتی فردی وارد این عرصه شد و چند سال برای کسب این مهارت‌ها زمان صرف کرد، معادل همین زمان از همطرازان خود در پیشه قبلی‌اش باز می‌ماند. فرض کنید فردی ابتدا پزشک بوده و بعد به عرصه سیاستمداری وارد می‌شود. طبیعی است که همقطاران وی در این مدت تجربیات پزشکی خود را افزوده‌اند در حالی‌که او مهارت‌های سیاسی کسب کرده است. لذا اگر عرصه پزشکی رقابتی باشد و مهارت افراد ملاک موفقیت آنها در بازار اقتصادی باشد، این فرد نسبت به همقطاران خود از نظر پزشکی نه تنها مزیت نخواهد داشت بلکه با عقب ماندگی روبه‌رو است. از این رو احتمال موفقیت خود را در عرصه رقابت پزشکی کم خواهد دید. این وضعیت فرد را ترغیب می‌کند تا سرمایه‌گذاری خود را در کسب مهارت سیاستمداری تداوم بخشد و موفقیت خود را در این عرصه رقم زند. در این شرایط انتخاب بهینه و عقلانی برای یک فرد سیاسی همواره این خواهد بود که در عرصه‌ای که مزیت یافته، باقی بماند. به این ترتیب سیاستمداران در عرصه سیاسی ماندگار می‌شوند و به ندرت به مشاغل دیگر بازگشت می‌کنند. هرچه یک اقتصاد رقابتی‌تر باشد، سیاستمداران نیز حرفه‌ای‌تر خواهند شد، به این معنی که نمی توانند به‌سادگی میان این شغل و مشاغل دیگر پل بزنند و رفت و آمد کنند. در مواردی هم که بخواهند به شغل سابق خود برگردند، موقعیت‌هایی را جست‌و‌جو خواهند کرد که از تجربیات سیاسی‌شان بهره‌گیری کند. مثلا نماینده جامعه مهندسان یا پزشکان شدن از جمله موقعیت‌هایی است که نیازمند برخی مهارت‌های سیاسی است.اینک در فصل انتخابات شورا که حجم نامزدها بیش از هر انتخاب دیگری است، ضروری است تا یادآوری شود که ورود به این عرصه، کاملا انتخابی است اما قدم در راهی است که بازگشت از آن هزینه نسبتا زیادی در بر دارد.