سرزمین عجایب
علی میرزاخانی
(جایگاه عدالت در اندیشه اقتصاد آزاد)
علی میرزاخانی میلتون فریدمن، مشهورترین تئوریسین معاصر اقتصاد آزاد که دیروز در سن ۹۴ سالگی درگذشت، برای توضیح نگاههای نادرست به مفهوم عدالت از نتیجهگیری کارتون «آلیس در سرزمین عجایب» استفاده میکند که «همه برنده شدهاند و همه باید جایزه بگیرند»!
او نزدیک به دو دهه مفهوم «برابری درآمدها یا دستاوردها برای همه مردم» را که از سوی محافل روشنفکری به ویژه چپ ترویج میشد به چالش علمی و اخلاقی طلبید و مفهوم «برابری در حقوق» را که منشا دینی دارد، به جای مفهوم چپ عدالت پیشنهاد کرد.
از دیدگاه فریدمن حتی «برابری در فرصتها» هم، البته با معنای ظاهری آن، اصولا خلاف مشیتالهی است. کودکی کور زاده میشود و کودکی دیگر بینا، یکی زشت به دنیا میآید و دیگری به غایت زیبا، یکی والدینی دارد که عمیقا نگران آینده کودکشان هستند و هرگونه زمینه تعالی فرهنگی و اخلاقی را برای او فراهم میکنند و دیگری در دامان والدینی هرزه و بیبند و بار رشد میکند و غیره. واضح است که از هنگام تولد فرصتهای مساوی در برابر این کودکان وجود ندارد و هیچ راهی هم برای یکسان کردن فرصتهای آنان وجود ندارد.
به همین دلیل، از نگاه میلتون فریدمن، برابری فرصتها را نباید در مفهوم ظاهریش در نظر آورد، بلکه با مفهومی عمیقتر باید به آن نظر کرد. به این صورت که هیچ مانع خودساختهای نباید انسانها را از دست یافتن به موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی که لیاقتش را دارند، بازدارد.
به اعتقاد میلتون فریدمن، نابرابری در زمینه ثروت و درآمد در همه جای دنیا و در همه اعصار و قرون آشکارا به چشم میخورد و بسیار کماند افرادی که تفاوت میان مردمانی که از تجملات لذت میبرند و کسانی را که از فقر در رنج هستند، ببینند و یکه نخورند و عذاب نکشند، اما پرسش آنجا است که چگونه میتوان رنج از فقر و نداری را به حداقل ممکن کاهش داد؟
چه بسا پاسخ نادرست به این پرسش باعث شود که نه تنها تعداد مبتلایان به این مصیبت افزایش یابد، بلکه امکانات لازم برای تلاش جمعی در راستای مبارزه با فقر نیز به شدت کاهش یابد.
مثال بارز این پاسخ نادرست، ایده کمونیسم بود که نزدیک به یک قرن، نیمی از جهان را در باتلاق خود فرو برد و «زبالهدانی تاریخ» آخرین جایی بود که از سوی اندیشمندان بزرگ علمی و دینی برای سرنوشت این ایده پیشبینی و حتی پیشگویی شد که تحقق عینی آن را بشریت امروز شاهد بود.
البته اندیشمندان معاصر هنوز وضعیت عادی جهان را در برابر این خطر نمیپذیرند، چرا که معتقدند امکان بازتولید این ایده، همچنان در هر ملیت و مذهبی در لباسهای مختلف وجود دارد و چنین خطری را به دلیل توصیه پیشوایان کمونیسم برای بومیسازی این ایده نباید در هیچ زمانی دستکم گرفت.
فریدمن با استناد به اندیشههای دینی از وجود دو گرایش بسیار متفاوت در دل انسان سخن میگوید که به اعتقاد او جوهره تمام مذاهب را تشکیل میدهد: اولی، گرایشی روحانی و معنوی است که مسابقهای عمومی در جهت ارتقا و تعالی روحی و اجتماعی بین انسانها را رقم زده و باعث میشود تا همه آرزو کنند به جایگاه بالای انسانهای خودساخته، محترم و قدرتمند (از لحاظ اجتماعی و توان کارآفرینی و تولید ثروت) ارتقا یابند.
اما نباید فراموش کرد که در قلب هر انسانی نوعی گرایش نامطلوب نیز بهسوی نوعی برابری ویرانگر وجود دارد و این نوع گرایش خیل بیمایگان را برمیانگیزاند تا تلاش کنند بقیه را به سطح بیمایگی خویش تنزل دهند و تمام کوشش پیامبران و عالمان در جهت تقویت گرایش اول و نابودسازی گرایش دوم متمرکز بوده است.
دیدگاههای میلتون فریدمن باعث گشوده شدن مجدد باب بحث درباره موضوع عدالت و برابری در جوامع در حال توسعه شد که برای مدتها بسته شده بود. چرا که پیشوایان ایدههای مخرب چنان اولویتی را برای نابودسازی نظامهای حاکم و جایگزینی نظامهای کمونیستی در محافل روشنفکری تزریق کرده بودند که کمتر کسی در این محافل به تبیین ایجابی عدالت میاندیشید. اما به تدریج مساله «تبیین عدالت» در دستور کار محافل علمی کشورهای در حال توسعه قرار گرفت و مسیر توسعه در برخی از این کشورها که توانستند به تولید فکر در این زمینه بپردازند، هموار شد.
اندیشمندان معاصر ایران به ویژه شهید مطهری نیز «عدم تبیین دقیق از عدالت و تفسیرهای نادرست از آن» را یکی از مصائب بزرگ اسلام دانستهاند.
به اعتقاد استاد مطهری نباید گرفتار شدن جهان اسلام به انواع بیعدالتیها در سالهای پس از پیامبر بزرگوار اسلام را با این توضیح ساده که اکثریت خلفا سوءنیت داشتند، به بحثی مختومه تبدیل کرد. چرا که این توضیح اگرچه بخشی از علت است اما تمام علت نیست و علت مهم دیگر که اگر اثرش بیش از آن علت نباشد کمتر نیست، همان «تفسیر نادرست از عدالت» است.
متاسفانه سرمایه عظیم «فقه اسلامی» که با تکیه بر اصول دقیق دینی در طی قرنها انباشت شده است، در سالهای پس از ورود اندیشههای وارداتی به ایران مورد هجمه تخریبی بسیار وسیع قرار گرفت و علمای اصیل دینی را در وضعیت تدافعی قرار داد. این وضعیت روزگار سختی را رقم زد که برخی روشنفکران سطحینگر با تکیه بر جملهای عربی و منسوب به برخی اصحاب و انصار تمامیت این سرمایه عظیم دینی را به چالش طلبیدند که آثار و پیامدهای ویرانساز آن همچنان پابرجا است.
به نظر میرسد هنوز از کار فکری در زمینه تبیین دقیق عدالت بینیاز نیستیم و برای حرکت در این مسیر نباید فراموش کرد که سرمایه فقهی موجود سرچشمهای بسیار زلال در اختیار میگذارد و انباشت علمی بشری نیز جز نردبانی برای رسیدن به این سرچشمه زلال نیست که به فرموده پیامبر اعظم (ص): علم را باید طلبید هر چند که در چین (کنایه از دورترین جاها) باشد.
ارسال نظر