عصر بلر
اطلاق واژه «عصر» بر دورههای کاری زمامداران، شاید مبالغهآمیز باشد. زیرا در ادبیات سیاسی – تاریخی «عصر» اشاره به دورانی دارد که سیاست، فرهنگ، اقتصاد، هنر و دیگران ارکان زندگی جمعی انسانها با دورههای پیش و پس آن تفاوت دارد.
محمود صدری
اطلاق واژه «عصر» بر دورههای کاری زمامداران، شاید مبالغهآمیز باشد. زیرا در ادبیات سیاسی - تاریخی «عصر» اشاره به دورانی دارد که سیاست، فرهنگ، اقتصاد، هنر و دیگران ارکان زندگی جمعی انسانها با دورههای پیش و پس آن تفاوت دارد. به همین علت وقتی نام سیاستمداری را به واژه «عصر» میافزایند، اشاره به تاثیرگذاری بنیادی سیاستمدار بر سرنوشت مردم آن کشور و احیانا دیگر کشورها دارد. شاید تنها استثنا عنوان «عصر ویکتوریا» باشد که محل اطلاق آن فراتر از ملکه ویکتوریا است. در دهههای اخیر با نوعی مسامحه از عنوانهای «عصر ریگان» و «عصر تاچر» استفاده شده است و در روزهای اخیر «عصر بلر» هم به تدریج وارد متون مطبوعاتی شده است. ویژگی کار تونی بلر چه بود که او را شایسته پیوند خوردن با واژه پربار «عصر» کرد؟
سال ۱۹۹۷ که تونی بلر نخست وزیر انگلیس شد، در این کشور و سراسر اروپا دو بحث به صورت موازی در محافل دانشگاهی و مطبوعاتی رایج شده بود.
بحث نخست این بود که بریتانیا در دوران زمامداری مارگارت تاچر و جان میجر دو نخست وزیر محافظهکار، وارد عصر شکوفایی شده و تاچریسم به همراه ریگانیسم در حال پرگشودن به سوی دیگر کشورهای جهان است و این وضع برای فرانسه و آلمان رشکآور و برای دیگر کشورهای اروپایی غبطهآور شده است.
فرانسویها و آلمانیها در آن زمان هنوز دلبستگی خود را به سنتهای اروپایی یعنی اشکالی از دولت رفاه و تامین اجتماعی شبه سوسیالیستی حفظ کرده بودند. بحث دوم این بود که بلر برای حفظ میراث تاچر و افزودن چیزی بر آن چه باید بکند؟ اگر بخواهد به راه تاچر ادامه دهد، عدول از ایدئولوژی کارگری تلقی میشود و اگر بخواهد بر چپگرایی حزب کارگر اصرار بورزد فرصتهای رونق از کف خواهد رفت.بلر و نظریهپردازان حامی او بدون هراس از انتقاد چپگرایان راه اول را برگزیدند. آنها با ابداع اصطلاح حزب کارگرنو، پا جای پای تاچر گذاشتند و طرح خصوصی سازی بزرگ را ادامه دادند.
این کار خشم چپگرایان اروپایی به ویژه فرانسویان را برانگیخت و طولی نکشید که نشریهای مانند لوموند که سخنگوی چپگرایان اروپایی است، به صف منتقدان بلر پیوست. حتی مجله اکونومیست که ارگان لیبرالهای انگلیسی است، حرکت پرشتاب بلر به سوی روشهای محافظهکاران انگلیس را گاه نکوهش کرد.رویگردانی سوسیالیستها و انتقاد آرام لیبرالها نشان داد که بلر مرزهای جسارت خود را بسیار فراخ و دور از انتظار تعریف کرده است.
از درون این جسارت، کامیابیها و ناکامیهایی نصیب بلر شد که برآیند آن برایش کارنامهای مثبت رقم زد. او به علت نزدیک شدن به نو محافظهکاران آمریکایی و شرکت در جنگ عراق، شماتت شد، اما به علت رونق بخشیدن به اقتصاد انگلیس و پشت سر گذاشتن رقیب دیرینه (فرانسه) ستایش شد. به علت رویارویی با جامعه مسلمانان بریتانیا پس از وقایع ۱۱ سپتامبر نکوهش شد اما به خاطر افزایش نقش انگلیس در تحولات اروپایی ستوده شد.
از این گونه موارد سیاسی باز هم در کارنامه بلر دیده میشود: مشارکت در سرنگونی اسلوبودان میلوسوویچ دیکتاتور پیشین یوگسلاوی، تاثیرگذاری بر تحولات تیمور شرقی، حل و فصل مسائل ایرلند، اسکاتلند و ولز.اما آنچه بلر را شایسته اخذ عنوان «عصر بلر» کرد تغییر بنیادی در ایدئولوژی حزب کارگر انگلیس و لاجرم تاثیرگذاری بر صورتبندی اجتماعی در این کشور و احیانا الگوسازی برای فرانسویان و آلمانیها است.
در دوران بلر اتحادیههای کارگری که سنگ بنای حزب کارگر بودند به مذاکرهکنندگانی واقعگرا و پیمانکارانی مصلحت اندیش تبدیل شدند که به جای تاکید بر توزیع ثروت، بر لزوم افزایش ثروت عمومی پای فشردند. این تغییر روش در واقع دیوار بلند ایدئولوژی را از میان حزب کارگر و حزب محافظهکار برداشت و نشان داد که افراد جامعه ناگزیر نیستند آن گونه که ایدئولوگهای چپگرا میپندارند همواره لشکر جنگهای طبقاتی تهیدستان و توانگران باشند. بلکه با تغییر روشهای مدیریت میتوان به افزایش تولید دست یافت و انگیزههای منازعه را از میان برد. آشتی دو ایدئولوژی متخاصم کاری است که میتوان دوران تحقق آن را دورانی متمایز با پیش و پس آن دانست و به تحلیلگران حق داد که از «عصر بلر» سخن بگویند.
ارسال نظر