یارانه سوخت هواپیما
در فضای موجود، توجه افکار عمومی چنان به مقوله بنزین جلب شده که مسائلی چون گازوئیل و سوخت هواپیما مغفول مانده است.
علی سرزعیم
در فضای موجود، توجه افکار عمومی چنان به مقوله بنزین جلب شده که مسائلی چون گازوئیل و سوخت هواپیما مغفول مانده است. در واقع به مرور زمان مشکلی که در مورد بنزین ایجاد شد، در مورد این دو سوخت دیگر نیز ظاهر شده و پیشبینی میشود که در آینده با ابعاد بزرگتری پیش روی مسوولان قرار گیرد.
نمایندگان مجلس بالاخره پس از چند سال تصمیم مهمی گرفتند و اعلام کردند که هواپیماها باید سوخت خود را به قیمت بینالمللی تامین کنند و یارانهای که در گذشته پرداخت میشد صرف تجهیز و تکمیل فرودگاهها خواهد شد. این تصمیم البته با واکنش وزیر راه و ترابری همراه بود که ظاهرا اعتقاد دارند: «برای جلوگیری از افزایش هزینههای خانوار، دولت با هرگونه افزایش قیمت بلیت در هریک از شقوق حملونقل مخالف است». برای ارزیابی این دیدگاه باید به چند نکته توجه نمود:
۱ - یارانه در حکم مسکن را دارد و داروی موقتی است. طبیعی است که هیچکس نمیتواند با داروی موقتی در طولانی مدت زندگی کند. لذا دیر یا زود باید این یارانه قطع شود. سوال این است که چه زمانی برای قطع سوبسید بهتر است: امروز یا فردا؟ با توجه به روند قیمت انرژی در جهان، میتوان مطمئن بود که قیمت جهانی در آینده به مراتب بالاتر خواهد بود. لذا حذف سوبسید هواپیما امروز راحتتر از فردا خواهد بود کما اینکه حذف آن در گذشته راحتتر از امروز بوده است. اگر گریزی از حذف سوبسید هواپیما نیست، چه بهتر که با شجاعت این تصمیم را زودتر اتخاذ کرد. میتوان مطمئن بود که شرکتهای هواپیمایی نیز از این تصمیم استقبال میکنند.
۲ - حملونقل هوایی در مقایسه با حملونقل ریلی و دریایی، خدمتی لوکس به نظر میرسد و هزینه آن در سبد اغلب شهروندان جامعه اهمیت ناچیزی دارد. لذا نباید در مورد افزایش هزینه این خدمت چندان دلنگران بود و نمیتوان با استناد به آن، افزایش هزینه خانوار را توجیهی برای تداوم سوبسید به شرکتهای هواپیمایی قلمداد کرد.
۳ - فرض کنید که یارانه هواپیما قطع شود و قیمت تمام شده بالا رود که نتیجه آن افزایش قیمت بلیت باشد. چه اتفاقی میافتد؟ آیا لزوما هر افزایش قیمتی بد است؟ اگر تصور کنیم که تقاضای حملونقل هوایی شدیدا پرکشش باشد و با افزایش قیمت بلیت تقاضای آن افت کند، آیا لزوما باید وضعیت را منفی قلمداد کرد؟ تصور رایج در میان عموم سیاستمداران و سیاستگذاران کشور این است که این مساله امری منفی است و یک عقب رفت اقتصادی به شمار میآید. در پاسخ باید گفت که اصلا اینگونه نیست. تقاضای حملونقل هوایی متشکل از چند بخش است: تقاضای ضروری و تقاضای غیر ضروری. طبیعی است که تقاضای غیرضروری با افزایش بلیت هواپیما حذف میشود. این واقعیت اصلا چیز بدی نیست. اگر عموم مردم برای تفریحات عید به سوئیس نمیروند دلیل بر این نیست که اتفاق بدی افتاده چرا که چنین سفری اساسا غیرضروری است و قیمت موجود بلیت هواپیما به انضمام هزینههای سفر آن را منتفی کرده است. بخشی از تقاضای حملونقل هوایی ضروری است. طبیعی است که با افزایش قیمت بلیت بخشی از آن متوجه روشهای جایگزین میشود که این نیز لزوما امر بدی نیست. بعید است که سیاستهای وزارت راه، حملونقل هوایی بر حملونقل ریلی را ارجح دانسته باشد. بخشی از تقاضای موجود که ضروری است ناچار به اضافه کردن این افزایش هزینه در زمره هزینههای خود میشوند. مثلا کسانی که در عسلویه کار میکنند و ناچار به تردد مستمر میان تهران و عسلویه هستند، ناچار میشوند این افزایش هزینه را بپردازند. آنها نیز طبیعتا وارد چانه زنی با کارفرمای خود میشوند تا دستمزد آنها را به نحوی تعدیل کند تا جبران این افزایش هزینه را بکند. این مساله در یک زنجیره موجب میشود که کارفرمایان با افزایشی در هزینه نیروی انسانی خود روبهرو شوند. مساله کلیدی در این نقطه است. در اینجا کارفرمایان یا ناچار به تعدیل نیروی انسانی میشوند و یا این افزایش هزینه را پذیرا میگردند. آنچه اتفاق میافتد تبلور دقیق آن چیزی است که اصلاح ساختار اقتصادی خوانده میشود. اقتصاد در بخشهایی ناچار میشود تا دوباره سازماندهی شود به نحوی که با قیمتهای واقعی در مورد سرمایه گذاری، جذب نیروی انسانی، انجام یا رد پروژه تصمیم گیری کند. به عبارت دیگر سیگنالی که در اثر واقعی شدن قیمت بلیت هواپیما به اقتصاد داده میشود موجب میگردد که ساختارهای اقتصادی به نحوی آرایش جدید بیابند که با قیمتهای درست و واقعی اقتصادی سازگار شوند. این تغییر نه تنها منفی نیست بلکه پدیده میمون و مبارکی است و تجلی حرکت اقتصاد به سمت رهایی از بیماری تلقی میشود.
۴ - آخرین نکته آنست که از منظر عدالت اجتماعی توجیهی برای دادن سوبسید به پرواز وجود ندارد. اگر این خدمت بیشتر توسط اقشار مرفه جامعه مورد استفاده قرار میگیرد، چه توجیهی وجود دارد تا از جیب مردم مستضعف سوبسیدی برای آن پرداخت شود. مگر نه این است که سوبسید قرار است بنا به تعریف به بخشهای ضعیف جامعه منتقل شود؟ کدام تئوری میتواند دادن سوبسید به بخشهای غنی جامعه را توجیه کند. در واقع بیعدالتی که در مساله بنزین وجود دارد، با شدت بیشتری در سوخت هواپیما دیده میشود.
با توجه به نکات گفته شده ضروری است تا با حساسیت از نمایندگان مجلس خواست تا بر تصمیم اولیه خود باقی بمانند و به قطع این سوبسید غیرمنطقی رای دهند.
ارسال نظر