محمدصادق جنان‌صفت
رشد حیرت‌انگیز ۷۲درصدی مطالبات معوق بانک‌ها در یک سال منتهی به آبان ۱۳۸۵ یک اتفاق تلخ در اقتصاد است

که زنگ خطر را برای جامعه و نظام بانکداری به صدا درآورده و باید آن را جدی گرفت.
اینکه چرا مطالبات معوق بانک‌ها این رشد شگفت‌انگیز را تجربه کرده است، چند دلیل می‌تواند داشته باشد.
یکم: وام‌گیرندگان توانایی بازپرداخت وام‌های دریافت شده را ندارند. این اتفاق می‌تواند نشانه رکود بازار و تولید و کسب و کار باشد. کاهش رشد تولید ناخالص داخلی از 1/6درصد در 6 ماه اول 1384 به 4/5درصد در نیمه اول امسال شاید این ادعا را اثبات کند.
دوم: دریافت‌کنندگان وام از بانک‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که نرخ سود پرداختی حتی اگر جریمه دیرکرد نیز بر آن افزوده شود باز هم از نرخ سود پول در بازار غیررسمی پایین‌تر است و نگهداشتن وام‌های دریافتی یک رفتار اقتصادی به حساب می‌آید. کاهش نرخ سود بانکی به دستور دولت در سال ۱۳۸۵ و احتمال کاهش دستوری آن در سال ۱۳۸۶ این فرضیه را تقویت می‌کند.
سوم: واقعیت این است که بخشیدن بدهی برخی از اقشار و گروه‌های اجتماعی به بانک‌ها در 15 ماه گذشته یک رویه شده است. این رویه و روش شاید بدهکاران بانک‌ها را متقاعد کرده است در صورتی که خود را از پرداخت طلب بانک‌ها ناتوان نشان دهند مشمول بخشودگی خواهند شد و با این امید از پرداخت بدهی خود امتناع کرده یا آن را با تاخیر انجام می‌دهند. دلیل پرداخت نکردن بدهی بانک‌ها هر کدام از دلایل یادشده و یا دلایل دیگر باشد ، نشانه خوبی برای جامعه نیست و تعادل اخلاقی را متلاشی می‌کند و موجی از رفتارهای رندانه را ترویج می‌کند. در چنین فضایی خوش حساب‌ها، با انصاف‌ها و کسانی که حلال و حرام سرشان می‌شود نیز احساس غبن می‌کنند.
یکی دیگر از پیامدهای رشد ۷۲درصدی مطالبات معوق بانک‌ها که به ۱/۱۰درصد کل تسهیلات پرداختی بانک‌های تجاری، ۱/۱۲درصدی تسهیلات پرداختی بانک‌های تخصصی و ۲/۸درصدی تسهیلات موسسه‌های اعتباری رسیده است بی‌معنا شدن فعالیت‌های اقتصادی بانک‌ها شده است. بانک‌های ایران در وضعیت فعلی بیش از آنکه بنگاه اقتصادی تلقی شوند به بنگاه‌های خیریه شباهت دارند با این تفاوت که از این خیریه فقط افراد دست و پادار و آگاه استفاده می‌کنند و گروه‌های تهیدست راهی به آن ندارند. همه کسانی که توانایی و قدرت تاثیرگذاری بر سیاست‌های بانکی و پولی دارند باید دست به دست داده مانع از فروپاشی کامل سیستم‌ بانکی شوند تا روزگار بازار پول و به دنبال آن سایر بازارها ناخوش‌تر از روزگار امروز نشود.بدترین اتفاقی که در این فرآیند رخ داده و هرگز مورد توجه قرار نمی‌گیرد این است که آنچه طلب معوقه بانک‌ها نامیده می‌شود در حقیقت طلب میلیون‌ها سپرده‌گذار است. ادامه این روند حسن و قبح رفتارهای خوب و بد را نیز به هم می‌ریزد و خوش‌حساب وبا انصاف از بد حساب و بی‌انصاف باز شناخته نمی‌شوند.