علی سرزعیم

پس از طرح‌ این دیدگاه که باید به جمعیت ‌ایران افزوده شود، نقدهای متعددی بر ‌این دیدگاه مطرح و در رسانه‌های مختلف منعکس شد. به‌رغم همه‌این نقدها، ظاهرا ‌این دیدگاه به اجرا در آمده و مقرر شده است از نیمه شعبان پرداخت‌هایی در ‌این راستا صورت گیرد تا انگیزه‌ای برای افزایش جمعیت فراهم شود.

برخلاف همه کسانی که نسبت به‌ این مساله شدیدا ابراز نگرانی می‌کردند،‌ به نظر می‌رسد که جای چندان نگرانی وجود ندارد؛ چرا که پاداش در نظر گرفته شده آن‌چنان زیاد نیست که بتواند در تصمیم مهمی ‌چون بچه‌دار شدن، تاثیر قابل توجهی داشته باشد. اصولا تصمیم به داشتن فرزند، تصمیم بسیار مهمی ‌است و مسوولیت بلندمدتی به دنبال دارد. از ‌این رو انسان‌ها با حساسیت زیاد نسبت به ‌این مساله تصمیم‌گیری می‌کنند. می‌توان ادعا کرد که گری بکر، استاد ممتاز دانشگاه شیکاگو و برنده جایزه نوبل اقتصاد، نخستین کسی بود که تحلیل اقتصادی بچه‌دار شدن را در کانون مباحث اقتصاد خانوار وارد نمود. وی در مقاله‌ای مهم به سال ۱۹۹۰ نشان داد که اصولا دو حالت تعادلی پیش روی جوامع قرار دارد و جوامع ناگزیر به‌ این نقاط تعادل سوق خواهند یافت. در تعادل بد،‌ نرخ باروری بالا و میزان انباشت سرمایه انسانی پایین است. ‌این وضعیت مشخصه اکثر کشورهای فقیر است که از جمله آنها می‌توان به نیجریه،‌ موزامبیک،‌ مالی،‌ اوگاندا،‌ تانزانیا و امثالهم اشاره کرد. در‌ این حالت تعادل،‌ هزینه بچه‌داری و بازدهی تحصیلات پایین است و از ‌این رو، داشتن بچه بیشتر به صرفه به نظر می‌رسد؛ خصوصا ‌اینکه در جوامع فقیر بچه یک عامل نیروی کار به نظر می‌رسد و بیش از آنکه هزینه‌زا باشد، منبع درآمد قلمداد می‌شود. در تعادل خوب، ‌نرخ باروری پایین بوده و نرخ انباشت سرمایه بالا است؛ به ‌این معنی که افراد سال‌های تحصیل بالایی دارند. دلیل‌این وضع نیز روشن است. بازار کار برای زنان مساعد است و بچه دار شدن برای زنان و درآمد خانوار بسیار هزینه‌زا است. فرزند در اقتصاد جدید بیشتر هزینه‌زا است تا درآمد‌زا. اقتصاد در وضعیتی قرار دارد که مهارت‌ها یا همان سرمایه انسانی از اهمیت بسزایی برخوردار است و به تعبیر دیگر، نرخ بازدهی سرمایه انسانی بالا است و صرف نیروی کار ساده اهمیت چندانی ندارد. به همین دلیل، اندازه خانوارها در اقتصادهای مدرن غربی کوچک است و فاصله میان فرزندان کم در نظر گرفته می‌شود تا هزینه بزرگ کردن آنها برای والدین خصوصا مادران به حداقل تقلیل یابد.

جواد صالحی اصفهانی و سرگئی‌گوریف (‌۲۰۰۳) برای آزمون ‌این پیش‌بینی تئوریک، مطالعه‌ای را سامان دادند به ‌این ترتیب که نرخ باروری را در محور عمودی و متوسط سال‌های تحصیل را در محور افقی تعریف کردند و کشورهای در حال توسعه را در چنین صفحه مختصاتی جایابی کردند. همان‌گونه که پیش‌بینی می‌شد،‌ عمده کشورها در دو موقعیت تعادلی پایدار قرار گرفتند.

کشورهای آفریقایی و آسیای جنوبی در تعادل بد و اکثر کشورهای آسیای شرقی و تا حدی آمریکای لاتین در تعادل خوب جایابی شدند. وضعیت خاورمیانه چیزی بینابین بود؛ به‌ این معنی که نرخ تحصیلات بالا و در عین حال نرخ باروری نیز بالا بود. پیش‌بینی ‌این نویسندگان ‌این بود که وضعیت کشورهای خاورمیانه بی‌ثبات است؛ به ‌این معنی که یا نهایتا نرخ باروری را کاهش داده یا ناگزیر می‌شوند نرخ تحصیلات را بکاهند (امری که بسیار بعید به نظر می‌رسد). اما خبر خوشحال‌کننده‌ این است که وضعیت ‌ایران در میان کشورهای خاورمیانه به مراتب بهتر است و بیش از بقیه به حالت تعادل مطلوب نزدیک می‌باشد. بنابراین به نظر می‌رسد به رغم انتقادهای وارده بر چنین تصمیمی، جای نگرانی نیست و منطق اقتصادی در زندگی روزمره، عموم انسان‌ها را حداقل در ‌ایران متقاعد کرده و می‌کند که تعداد فرزندان را کم نگه دارند.