نقدینگی و تورم؛ رویکردی دیگر
شاید اگر بخواهیم یکی از معدود گزارههای اقتصادی را نام ببریم که اجماع اقتصاددانان بر آن است، میتوان از همبستگی مثبت و قوی میان نقدینگی و تورم به خصوص در بلندمدت نام برد.
پویا جبل عاملی
شاید اگر بخواهیم یکی از معدود گزارههای اقتصادی را نام ببریم که اجماع اقتصاددانان بر آن است، میتوان از همبستگی مثبت و قوی میان نقدینگی و تورم به خصوص در بلندمدت نام برد. به عبارت بهتر، اگر بازهای مثلا پنج دههای را از این دو متغیر در نظر بگیرید، میتوان با یک مدل خطی ساده نشان داد این رابطه معنیدار است. به این اعتبار، شاید کمی غیرعلمی باشد که ادعا شود در یک سال نقدینگی فلان مقدار است و تورم پایین تر از آن و به این شکل بخواهیم این رابطه را نقد کنیم؛ البته مشخص است که این بیان هم تنها به خاطر توجیه سیاستهای انبساط پولی است و باز هم شاید بتوان حق داد به اقتصاد در جا زدهای که به جای توسعه بلندمدت، سیاستگذارانش مجبورند فکر امروز کنند و ای بسا حاضرند برای فرار از فشارهای غیرکارشناسی، از هزینه تورمیبلندمدت چشمپوشی کنند. این هم یکی از هزاران مشکلی است که در بستر اقتصاد سیاسی کشورهای در حال توسعه بروز میکند؛ اما برای چندمین بار، اقتصاد ایران نیازش سرمایه است و این گوهر در آسمانخراش میرداماد موجود نیست.
پول و نقدینگی، سرمایه مالی نیستند؛ هرچند شاید شکل ظاهری اینان یکی باشد. در این مجال، راقم در پی تعریف تمایز این دو نیست؛ اما بر سیاستگذاران پولی است که آدرس دیگری برای آنانی که به دنبال سرمایه هستند، بدهند؛ هر چند امروز آن آدرسها هم بسته است و هر چه میگذرد آدرسها هم گم میشود؛ اما این دلیل نمیشود اگر سرمایهای نباشد، کام از نقدینگی بگیریم. اقتصاد ایران چون اقتصادهای توسعه یافته نیست که در دوران رکود بتوان با شوک نقدینگی راهش انداخت که رکود مزمن ما از طرف عرضه و فقدان انباشت سرمایه و از طرف آنها کمبود تقاضا است. آمدن سرمایه نیازمند عوامل مختلفی است؛ اما بالاتر از همه داشتن پیوندی ناگسستنی و قوی با اقتصاد جهانی است و تا این نباشد، سرمایه نیست و تنگناهای عرضه سرجایش هست، تولید هم اگر هزاران هزار کارگر آماده به خدمت داشته باشد که حاضر باشند ۱۸ ساعت در روز کار کنند، فلج است و رشد اقتصادی مایه شرمساری.
اما از این نکته که بگذریم، مساله قابل توجه دیگر آنکه، اگر حتی بپذیریم نقدینگی میتواند در کوتاه مدت، اثر واقعی در اقتصاد - منظور از اثر واقعی تاثیر بر رشد اقتصادی یا بیکاری است - داشته باشد، بسیاری نشان دادهاند این اثر نامتقارن است؛ به این اعتبار که وقتی اقتصاد در رکود باشد یا رونق، اثر واقعی یک درصد افزایش در نقدینگی، متفاوت است. روی دیگر این مساله آن است که بسته به اینکه اقتصاد در رکود باشد یا رونق، اثر تورمی نقدینگی در کوتاه مدت متفاوت است. از آنجایی که تئوری قابل اتکایی برای این رویکرد وجود ندارد، اغلب اقتصاددانان متوسل به ابزار سنجی برای نشان دادن این اثر نامتقارن میشوند و از بردارهای رگرسیونی غیرخطی غیرساختاری استفاده میکنند. نگارنده در تحقیقی از این روش برای اقتصاد ایران بهره برد و با تاکید بر اقتصاد نفتی ایران، قیمت نفت را پایه تمایز بین دو وضعیت قرار داد. نتایج نشان داد که حتی اگر قائل به اثرات واقعی نقدینگی در کوتاه مدت مثلا برای سه ماه آتی باشیم، این اثر در قیمتهای بالای نفتی (تخمین حد مرزی قیمت در حدود ۲۲ دلار بهدست آمد) بیمعنی است و تنها وقتی قیمت نفت پایین باشد، در این بازه زمانی بسیار کوتاه تاثیر نقدینگی بر تورم ناچیز است و میتوان اثر واقعی را انتظار داشت.هر چند میتوان بر این مدل نقد کرد؛ همچنان که بر هر مدلی، اما این مدل هم با رویکردی جدید، سنجشی بدست میدهد که نمیتوان انتظار اثرات واقعی کوتاه مدت را از نقدینگی به خصوص در قیمتهای بالای نفتی در اقتصاد ایران داشت.
ارسال نظر