دکتر‌اصغر شاهمرادی*

چنان که از شواهد پیدا است، لایحه هدفمند کردن یارانه‌ها (یا طرح تحول اقتصادی) به هر صورت به مراحل تصویب و اجرا نزدیک می‌شود. در چند هفته اخیر کارشناسان و اقتصادخوانان و اقتصاددانان نظرات مخالف و موافق زیادی را مطرح کرده‌اند که مجال بحث آنها در این مقال نیست. آنچه نگارنده در پی آن است، این که به نظر می‌رسد در یک سو بدنه کارشناسی دولت، اجرای طرح تحول را نقطه پایان بر تمام آلام و دردهای اقتصادی کشور یا حداقل آغازی بر اصلاح امور می‌دانند و در سوی دیگر، عده‌ای اجرای این طرح را سرآغاز گرفتاری‌های بسیار بزرگ و شاید غیرقابل مهار می‌پندارند، لذا بر طبل زنهار می‌کوبند و خلایق را از عوارض آن انذار می‌دهند.

این قلم بدون آنکه قضاوتی بین این دو گروه انجام دهد، گزاره دیگری را طرح می‌کند و سوال مقدری را مطرح می‌کند و امید دارد که هر دو گروه در پاسخ آن برآیند. آیا به راستی مشکل اقتصاد ایران تنها پایین بودن قیمت‌های انرژی یا پرداخت یارانه به کالاهای اساسی است؟ آیا گرفتاری عمده اقتصاد کشور پایین بودن بهره‌وری و رشد واقعی اقتصاد نیست؟ آیا تمایل دولت به هرچه بزرگ‌تر شدن یا تامین مالی کسری بودجه ایجادی با سیاست‌های منفعل پولی و بانکی، گرفتاری عمده این اقتصاد نیست؟ چگونه است که این موضوعات مهم کاملا به کناری گذاشته شده و تنها دغدغه فکری دولت و کارشناسان به نحوه جمع‌آوری و سپس بازتوزیع مبالغی است که قاعدتا در اقتصاد حضور داشته است؟ توجه داشته باشید که در صورت اجرای این طرح، ثروت جدیدی در کشور تولید نخواهد شد! در واقع در اصل ماجرا فرض بر آن است که کیک یارانه از سبد عده‌ای خارج و سپس مستقیم یا غیرمستقیم به سفره دیگری وارد شود! در واقع کیک جدیدی تولید نخواهد شد و همان کیک قدیم باز توزیع یا به ادعای طرح، بهتر توزیع خواهد شد. دقت کنیم که گرفتاری عمده در اقتصاد ایران اساسا کوچک بودن کیک‌ها است و نادیده گرفتن این مساله غیر ممکن است.

در بهترین حالت با اجرای طرح، وضعیت قیمت‌ها شبیه بسیاری از کشورهایی خواهد شد که در آنها قیمت کالاهای اساسی و انرژی با قیمت‌های جهانی برابری می‌کند. آیا مصرف انرژی در این کشورها بهینه است؟ یا رشد اقتصادی بالایی دارند؟ آیا همه این کشورها در رفاه و آسایش به سر می‌برند؟ بسیاری از کشورهای خاورمیانه و آفریقا و آمریکای لاتین چنین وضعی دارند، آیا این کشورها در بزرگراه رشد و توسعه قرار دارند؟ نکته اینجا است که تعالی اقتصادی یک کشور تنها محصول اصلاح قیمت‌های نسبی بخشی نیست. اصلاح سیاست‌های مالی و پولی، نظام‌مندی سیاست‌های ارزی و نیز وجود ثبات در سیاست‌های توسعه‌ای احتمالا می‌تواند کمکی باشد تا کشور در جهت توسعه و شکوفایی گام بردارد.

نگارنده براین باور است که کارشناسان محترم دولت باید به فردای اجرای طرح نیز نظری داشته باشند. در آن روز واقعیات نه‌چندان خوشایند اقتصاد ایران همچنان باقی خواهد بود. البته بعید است کسی باور داشته باشد که تنها با اصلاح چند قیمت و بازتوزیع یارانه‌ها بتوان نرخ بیکاری را کاهش داد یا تورم را کنترل کرده یا رکود تورمی حاضر از پیش پا برداشته شود. دوستان کارشناس دولت که سخت در تلاش برای اثبات مدعای خود هستند، می‌کوشند به یاد داشته باشند که رشد اقتصادی تنها و تنها راه‌حل برای برون‌رفت از معضلات اقتصادی کنونی است.

متاسفانه واقعیات اقتصادی به‌رغم آرزوها و آمال ما، خود را بر ما تحمیل می‌کنند. آیا این اولین درسی نیست که در علم اقتصاد آموخته‌ایم؟!

* عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران