خلق نظام اقتصادی جدید!؟
در اجلاس اخیر سران کشورهای اسلامی در ترکیه، ایران خواستار خلق نظام جدید اقتصادی شد.
پویا جبل عاملی
در اجلاس اخیر سران کشورهای اسلامی در ترکیه، ایران خواستار خلق نظام جدید اقتصادی شد. چه موافق این خواسته باشیم و چه نباشیم، ناگزیر از منظر علمی باید به یک امر کلیدی در به وجود آمدن یک نظام اقتصادی توجه کنیم. نکتهای در پاسخ بهاین پرسش نهفته است: آیا کسی یا گروهی یا قانون و تئوری خاصی در زمان مشخصی باعث شد تا نظام اقتصاد کنونی به وجود آید؟
شاید تصور کنید که پاسخ آری است، اما این جواب بهاین مفهوم است که شما معتقدید نظام اقتصاد سرمایهداری بر مبنای یک عقل کل ساخته و سازه دستی است که به طور اختیاری این نظام را پایهریزی کرده است و این بیتردید پاسخی به بیراهه است. برای روشنتر شدن بحث دراین سوال غور کنید که آیا زبان فارسی یک خالق و مخترع داشته است؟ زبان امروز اگرچه شاید وام دار بسیاری باشد؛ اما نمیتوان مدعی بود کسی از قبل برای بهوجود آمدنش برنامه ریزی کرده است. این جا است که واژه «خودجوش» هایک رخ مینماید. بسیاری از ساختارها و پدیدههای جامعه انسانی برآمده از یک عقل فراگیر و برنامهریز نبودهاند، بسیاری از سنتها، هنجارها وغیره دارای یک مخترع نیستند. خلق آنها در گذر زمان و بر اساس تجربه بشری بوده است؛ اگرچه شاید افرادی در برهههایی از زمان نقش بیشتری در تکوین آن داشتهاند. از همین رو است که آن را باید چون موجودی زنده پنداشت که خود، خویشتن را در طول زمان اصلاح میکند.
نظام اقتصادی کنونی جهان نیز دارای چنین خصیصهای است؛ پدیدهای که نتیجه تجربه بشری است و با آزمون و خطاهای بیشمار به اینجا رسیده است. در حقیقت این نظام به طور تدریجی و بدون یک تصمیم از پیش تعیین شده از نظام فئودالیته سابق منبعث شده است و هیچ کسی در نظام قبلی نبوده است که بیاید و پیشنهاد بدهد که این نظام مشکل ماهوی دارد و بیایید از فردا براین مبنا، نظام اقتصادی سرمایهداری را بهوجود آوریم؛ اگرچه سهم نظریهپردازان در وضعیت کنونی بیش از دیگران است؛ اما این به آن معنا نیست که فردی با نقشه از پیش تعیین شده اقدام به ساخت آن کرده باشد.
باید عنوان کرد که این دیدگاه منکر ایجاد یک نظام اقتصادی از قبل برنامهریزی شده بر مبنای عقیدهای خاص نیست؛ اما مساله آن است که حیات چنین سیستمی نمیتواند در بلندمدت تضمین شود؛ همچنان که تاریخ بشری شاهد سقوط یکی ازاین سیستمها بوده است. علت اصلی حیات کوتاه مدت نیز انفصال از آموختن خطاها و جزمی شدن در اصول از پیش تعیین شدهای است که آن نظام را به وجود آورده است؛ در حالی که دیگران با ادامه وضعیت موجود و انبانی از تجربهها و اصلاح آنچه وجود دارد روزگار را براین نظام تازه تنگ میکنند.
در واقع اگر به دنبال نظامی باشیم با ماهیتی کاملا دگرگون شده از آنچه تا به امروز جامعه انسانی بدان دست یافته است و بخواهیم بر ثمره این تاریخ چند صدساله خط بطلان بکشیم و بر آن چشم بپوشیم، چه بسا خود قربانی چشمپوشی تاریخ شویم و تنها مقطعی را به خود اختصاص دهیم و باز نظم خودجوش به راه خویش بازگردد. بدین سبب توصیهای که میتوان کرد براین محور است که اگر خواهان تغییر هم هستیم، فارغ از تحول انقلابی و ماهوی باید در جهت پربارتر کردن نظم موجود گام برداریم و حتی اگر میخواهیم آن را به سمت مطلوبهای عقیدتی خود نزدیک کنیم.
ارسال نظر