محمود صدری

مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه ۱+۵ که قرار است امروز در ژنو آغاز شود، ادامه کشمکشی هفت‌ساله است و نگاهی اجمالی به پیشینه این پرونده و بررسی مواضع و خواسته‌های طرفین، نشان می‌دهد که نمی‌توان انتظار چندانی به نتیجه آن داشت. بازیگران اصلی این مناقشه یعنی ایران و آمریکا، بخت خود را در دوران حکمرانی دولت‌های مختلف آزموده‌اند. جمهوری‌خواهان و دموکرات‌های آمریکایی با پراگماتیست‌ها و اصلاح‌طلبان ایرانی ستیزه کرده‌اند و اصول‌گرایان ایرانی با جمهوری‌خواهان و دموکرات‌های آمریکایی کشمکش کرده‌اند.

در این دوران هفت ساله، در کنار تغییر دولت در ایران و آمریکا، در آلمان و روسیه هم تغییرات سیاسی و جابه‌جایی رهبران رخ داده است. روابط بازیگران جهانی به ویژه آمریکا و روسیه هم ثابت نبوده است. در واقع مذاکرات قدرت‌های جهانی با ایران یا مذاکرات بازیگران جهانی درباره ایران در قالب انواع و اشکال سناریوها دنبال شده و هنوز پیشرفتی رخ نداده است. حتی می‌توان گفت نرمش‌های اولیه جای خود را به سختگیری‌های تازه داده است و تقریبا هیچ قرینه‌ای که نشان از روزنه‌ای به سوی مصالحه باشد، به چشم نمی‌خورد.

اما با وجود این فضای مایوس‌کننده، هنوز طرفین مناقشه از یافتن راه‌حل ناامید نشده‌اند و به کوشش‌های خود ادامه می‌دهند. علت پیشرفت نکردن مذاکرات کاملا روشن است.

آنچه طرفین از یکدیگر می‌خواهند، مانع‌الجمع است و بعید است کسی بتواند راه‌حلی مرضی‌الطرفین و مبتنی بر منافع دوسویه نشان دهد. ایران دستیابی به تکنولوژی‌ هسته‌ای صلح‌آمیز را حق مسلم خود می‌داند و با صراحت گفته است تحت هیچ شرایطی از این هدف دست نمی‌کشد. کشورهای غربی هم با روشن‌ترین عبارات گفته‌اند از هسته‌ای شدن ایران بیمناکند. آمریکا و اروپا علت مخالفت خود را گرایش احتمالی برنامه هسته‌ای ایران به سوی هدف‌های نظامی اعلام می‌کنند و در عین حال، رفتارهایی از خود بروز می‌دهند که نشان می‌دهد آنان برنامه‌ هسته‌ای مسالمت‌آمیز جمهوری اسلامی را نیز موجب هژمونی منطقه‌ای می‌دانند و با آن موافق نیستند.

وقتی مناقشه‌ای به این نقطه حاد می‌رسد و راه‌حلی برای آن متصور نیست، مذاکره تنها ابزاری برای حفظ وضع موجود است و از آن نمی‌توان انتظار معجزه‌ای داشت. ایران و غرب اگر در مذاکرات ژنو تنها بتوانند یکدیگر را به خویشتنداری متقاعد کنند، کاری مهم انجام داده‌اند؛ زیرا اکنون رابطه ایران و غرب به ویژه تهران و واشنگتن، رابطه‌ای غیرعادی و مبتنی بر بدگمانی و بی‌اعتمادی شدید است و در شرایط بدگمانی و بی‌اعتمادی امید به گشایش، خوش‌بینی افراطی و گمراه کننده است.

حداکثر کاری که اکنون از دیپلمات‌های ایرانی و همتایان بین‌المللی آنان در گروه ۱+۵ برمی‌آید، بهره‌گیری از دو تکنیک شناخته شده در دنیای دیپلماسی است. تکنیک اول، محدود کردن موضوع مذاکره حول قاعده «مذاکره برای مذاکره» است. یعنی اینکه طرفین فرصت گفت‌وگو را مغتنم بشمارند و مانع توقف آن شوند. تکنیک دیگر، قبول قاعده «توافق بر سر عدم توافق» است. طبق این قاعده که سال‌ها است به رسمیت شناخته شده، وقتی طرفین مذاکره به هدف‌های حداکثری خود دست نمی‌یابند، ادامه اختلاف‌ را از منظری خوش‌بینانه نگاه می‌کنند و عدم موافقت حریف را با خواسته‌های خود به رسمیت می‌شناسند. از تلفیق این دو دسته قاعده، تمدید مذاکرات حاصل می‌شود و طرفین به یکدیگر فرصت می‌دهند که چندی بعد با تامل و تعمق بیشتر پشت میز مذاکره بازگردند.

به نظر می‌رسد از مذاکرات ژنو انتظاری بیش از این نمی‌توان داشت. زیرا هیچ نشانه‌ای مبنی بر تغییر گفتار و رفتار ایران و طرف‌های مذاکره به چشم نمی‌خورد و اگر این قواعد دوگانه به کار مذاکره‌کنندگان نیاید، لاجرم عناصر دیگری مانند تحریم و تهدید از سوی جبهه غرب و رویگردانی و نکول از سوی ایران، جای قواعد آشتی جویانه «مذاکره برای مذاکره» و «توافق به سر عدم توافق» را خواهد گرفت.