استقلال بانک مرکزی؛ مساله همین است
سرمقاله روز یکشنبه هفته پیش به قلم دکتر اصغر شاهمرادی، با نگاهی بر مساله سیاستهای پولی مصلحتی (Discretionary) و قاعدهمند (Commitment) بر این نکته پافشاری کرده است که ...
پویا جبل عاملی
سرمقاله روز یکشنبه هفته پیش به قلم دکتر اصغر شاهمرادی، با نگاهی بر مساله سیاستهای پولی مصلحتی (Discretionary) و قاعدهمند (Commitment) بر این نکته پافشاری کرده است که ... ... پرسش اصلی انتخاب میان این دو است نه استقلال یا عدم استقلال بانک مرکزی. ابتدا باید عنوان کرد که ایشان به درستی بر سیاستهای قاعده مند - برای کاهش ناپایداریهای تورم و تولید و مساله تورش تورمی(Inflation bias) تاکید کردهاند، اما اتفاقا باید اذعان کرد که به خاطر اعمال همین سیاستهای قاعدهمند، بانک مرکزی باید مستقل باشد.
این گزاره صحیح است که ابتدا مباحث پیرامون قاعدهمندی سیاستهای پولی از اواخر دهه ۱۹۷۰ آغاز شد و پس از آن در یک دهه بعد به خصوص پس از توسعه نظری ادوار تجاری سیاسی عقلایی بر استقلال بانک مرکزی تاکید شد.
اصل قضیه هم این است که اگر واقعا مشتاق سیاستهای قاعدهمند هستیم، باید به دنبال استقلال بانک مرکزی باشیم وگرنه قدرت سیاسی احزاب برای رای آوردن در دورههای بعدی باعث میشود که سیاستهای پولی نه بیشینهساز رفاه عمومی که بیشینهساز مطلوبیت قدرت سیاسی از طریق رایآوری باشد. در واقع، خط تحلیلی این گونه است که اگر استقلالی وجود نداشته باشد، خودبهخود - در اقتصادهایی چون ایران- سیاست قاعدهمندی وجود نخواهد داشت، البته برعکس این مساله همچنانی است که نویسنده آن سرمقاله ذکر کردهاند و آن اینکه، بانک مرکزی مستقل به معنای سیاست قاعدهمند نیست. اما سخن اینجانب با ایشان آن است که راه قاعدهمندی، دروازهای به جز استقلال بانک مرکزی ندارد و اگر نخواهیم دروازه مناسب را انتخاب کنیم به هیچ طریق در جاده قاعدهمندی قرار نخواهیم گرفت.در اقتصادی که میدانیم اصولا سیاست پولی وجود ندارد و بانک مرکزی باید منتظر بنشیند تا دستور از دولت برسد و حتی ترکیب شورای پول و اعتباری که دو ماه است به راه افتاده، بیش از همه دولتی است، اولین و ضروریترین مساله استقلال است و اگر این تامین شد، آن وقت سهل است راضی کردن مسوولان اقتصاد خوانده بانک مرکزی برای اتخاذ سیاستهای با ثبات قاعدهمند.
پس اگر اکثریت اقتصاددانان ایران بر استقلال تاکید دارند، دلیلی نیست که نمیدانند ریشه و هدف اصلی کجاست، اما برای رسیدن به آن هدف همچنانی هم که علم این توصیه را میکند، مساله استقلال بانک مرکزی است. اگر بخواهیم نسبت مقاله مذکور را با حالووضع اقتصاد ایران برای مخاطب عام مشخص کنیم، شاید بهتر باشد مثالی بزنیم. میدانیم مساله اصلی سازمانهای امدادرسان جهانی و فعالان حقوق بشر برای کودکان آفریقای مرکزی، تامین غذا است، حال فرض کنید این وسط کسی بیاید و بگوید این یک مساله فرعی است و اصل حفظ حیات است، زیرا معلوم نیست که اگر کودکی غذای مناسب داشته باشد از حوادث غیرمترقبه نمیرد! آری حفظ حیات اصل است، اما بدون تامین غذا هرگز.سیاست قاعدهمند جایی است که باید به آن برسیم ولی بدون استقلال بانک مرکزی هرگز به آن نخواهیم رسید و این ضرورت امروز اقتصاد ایران در بخش پولی است.
ارسال نظر