چرا سخن اقتصاددانان ثقیل است؟
پل کروگمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد، یک بار گفته بود که بزرگترین چالش برای استادان اقتصاد در کلاس اقتصاد خرد پایه، راضی کردن دانشجویان سال اول به چشم پوشی از پیش ذهنیتهایی است که در مورد اقتصاد دارند.
پویا جبل عاملی
پل کروگمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد، یک بار گفته بود که بزرگترین چالش برای استادان اقتصاد در کلاس اقتصاد خرد پایه، راضی کردن دانشجویان سال اول به چشم پوشی از پیش ذهنیتهایی است که در مورد اقتصاد دارند. اما کدام پیش ذهنیتها است که نه تنها او بلکه بسیاری از اقتصاددانان را میآزارد و آنها را مانعی بر سر راه تعلیم و فهم علم به دانشجویان تازه قلمداد میکند.
برای دریافتاین پیشذهنیتها باید میان برداشت عموم از یک سو و اقتصاددانان از سوی دیگر مقایسهای کنیم. نزدیک به یک دهه پیش، سه موسسه واشنگتن پست، بنیان خانوادگی کیسر و دانشگاههاروارد، یک نظرسنجی از یک نمونه تصادفی ۱۵۱۰ نفره از افراد عادی و ۲۵۰ دکترای اقتصاد انجام دادند. دراین نظرسنجی ۳۷ سوال پرسیده شد که در اکثریت آنها اختلاف فاحشی میان نظر عموم و اقتصاددانان بود. برای نمونه در پاسخ بهاین سوال که آیا فلان عامل موجب وضعیت بد اقتصاد میشود یا خیر و با در نظر گرفتن جوابهای بله (۱۰۰)، تا حدی (۵۰) و خیر(۰)، در مورد کمکهای خارجی، میانگین پاسخ مردم ۷۶ و اقتصاددانان ۹ بود. در مورد مهاجران جویای کار، میانگین پاسخ مردم ۶۱ و اقتصاددانان ۱۱؛ در مورد اختلاف طبقاتی، میانگین پاسخ مردم ۸۰ و اقتصاددانان ۳۵؛ و در مورد سود تجاری زیاد میانگین پاسخ مردم ۶۴ و اقتصاددانان ۹ بود.*
این قیاس نشان میدهد که اختلاف فاحشی میان برداشت عموم و کارشناسان از ساز و کار اقتصاد وجود دارد.این برداشت همان پیش ذهنیتی است که دانشجویان اقتصاد باید از آن بر حذر باشند. لیکن اگر بخواهیم در یک دستهبندی کلان این اختلافها را صورت بندی کنیم و در واقع ریشهای برای آنها جستوجو کنیم، میتوان به چند منبع اشاره کرد؛ اولین منبع اختلاف، وجود عقاید ضدبازاری در جهان بینی اکثر افراد است. به عبارتی، کارکرد بازار برای بسیاری ناشناخته است و اغلب افراد، بازار و فعالان آن را کسانی میدانند که بیش از آنکه به جامعه خدمت برسانند، در جستوجوی نفع خویش، منجر به تضییع حقوق عمومی میشوند. به همین خاطر است که در نظرسنجی ذکر شده، سود تجاری از نظر افراد باعث نگون بختی اقتصاد میشود.
از سوی دیگر، بازار در نگاه عمومی یک طرفه است و آنان تنها عرضهکنندگان و تشکلهای مربوط به آنان را بازار میپندارند، در حالی که در ذهن یک اقتصاددان، بازار نشان دهنده تعادل میان عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان است و خود مردم عادی بخشی از آن هستند. از همین رو است که افراد غالبا میانگارند که قیمت در بازار را تنها عرضهکنندگان (عدهای محدود) تعیین میکنند و بدین شکل اقتصادی که بر پایه بازار شکل بگیرد در ذهن آنان نمیتواند یک اقتصاد مساعد و عادلانه باشد.
ریشه دیگر به گرایشهای ضد غیر خودی یا ضدخارجی بر میگردد. این مساله نه به مفهوم رایج نژادپرستی است، بل به همان تئوری توطئه باز میگردد. از منظر عموم، خارجیان دلسوز کشور میزبان نیستند و در دادوستد با آنها و در فعالیتهای آنان باید کمال هوشیاری را به خرج داد. از سوی دیگر گرایش عمومیبر آن است که امکانات یک کشور ازآن شهروندان آن کشور است و از این رو ورود کارگران خارجی عاملی است در جهت ضایع شدن حقوق شهروندان کشور. ازاین زاویه اصولا بحث کارآیی و ایجاد فرصتهای دیگر در اقتصاد به واسطه نقش آفرینی نیروهای خارجی اما کارآمد، مطرح نیست. به همین شکل است که برخی از احزاب سیاسی در اقتصادهای توسعهیافته به دنبال ایجاد موانع بسیار برای مهاجران هستند و اتفاقا در دوران رکود این احزاب با استقبالی بیش از گذشته مواجه میشوند. اما برای اقتصاددانی که بازار را موجب کارآیی میداند، هر عاملی که قادر باشد، در آن فعال باشد باید بدون توجه به ملیت و نژادش از او استقبال کرد واین فعال حتی اگر یک مهاجر باشد، نه تنها باری بر اقتصاد داخلی نیست، بلکه نعمت است.
از دیگر ریشههای اختلاف میتوان بهاین اعتقاد که تنها کارایجاد ارزش میکند، اشاره کرد که هر چند محور اصلی در مارکسیسم است؛ اما گویی اعتقادی فراگیر در بین توده مردم است. از نظر عموم، پذیرشاینکه فردی تنها با سرمایه اشایجاد درآمد کند، بسیار سخت است؛ هر چند خود آنان در تلاش هستند به چنین مزیتی دست یابند.این مورد نشان دیگری است براینکه چرا مردم بهره را یکی از علتهای درست عمل نکردن اقتصاد میدانند.
گزارههای ذکر شده تنها ریشههای اختلاف نیست، اما میتواند بسیاری از تفاوتها را پاسخ گوید. این ریشهها است که پیش ذهنیتی را ایجاد میکند تا سخن اقتصاددانان برای مخاطبانشان ثقیل باشد و از همین رو است که کروگمن نیز نقش اساسی معلم اقتصاد را در سال اول در زدودن این پیش ذهنیتها میبیند. شاید بسیار سخت باشد، اما اگر واقعا قصدی برای دریافت توصیههای علم اقتصاد است، قبل از آن مخاطب عام ناگزیر است از برداشتهای اعتقادی خود چشم پوشی کند یا حداقل آنها را در جایگاه حقیقت قرار ندهد. اگر چنین شود، چه بسا توصیههایی مبتنی بر آزادی سرمایهدار، رها کردن بازار حتی در قیمتهای تعادلی بالا، عدم تعیین حداقل دستمزد، خط بطلان بر سیاستهای حمایتی و .... برای مخاطبان ثقیل نباشد.
• برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
Caplan, B., (۲۰۰۷), The Myth of the Rational Voter, Princeton University Press.
ارسال نظر