اگر نوبلیست اقتصاد داشتیم
بیایید فرض کنیم، امسال آکادمی سلطنتی سوئد یک ایرانی را از دانشگاههای طراز اول دنیا مفتخر به دریافت نوبل اقتصاد کند،
پویا جبل عاملی
بیایید فرض کنیم، امسال آکادمی سلطنتی سوئد یک ایرانی را از دانشگاههای طراز اول دنیا مفتخر به دریافت نوبل اقتصاد کند، آیا فکر میکنید اقتصاد ایران میتواند از این نابغه بهره ببرد. ابدا بحث بر سر این نیست که وی این طومار تو در توی مشکلات را با پیشنهادهای خود به نقطه سامان یافتهای برساند، بلکه میپرسیم که آیا وی میتواند قوه محرکهای باشد برای رسیدن به نقطهای مطلوب؟
میدانید از فردای اعلام این خبر چه خواهد شد؟ پیشبینی آن است که از همان آغاز صبحگاه نمایندگان و تلفنها وایمیلها است که کجایی استاد بزرگوار، ایران در انتظار توست! از مشتاقان علمی بگیر تا مردم عادی! وانگهی مشکلات دیار بسیار است و نخبگانی چون شما نایاب و هر آنچه خواهید، فراهم است تا شما دست به کار عظیمیشوید. بیتردید وی نیز به ندای وجدان پاسخ خواهد داد و خواهد آمد. میتوان تصور کرد دعوت دانشکدهها و مراکز علمی را که پر از مشتاقان، مستمعین و تبریکها است که بر سر وی آوار خواهد شد. دراین میان، نقشه کلی است که وی برای نجات، در سخنرانیها خواهد گفت و شاید هم برای وزارتخانههای مربوط طرحهایی پیشنهاد دهد.
پرسش: آیا فکر میکنید طرحهای وی نتیجه خواهد داد؟ بگذارید فرض کنیم با توجه به سابقه این نوبلیست، طرحهای وی راهگشا است و باز فرض کنیم وی با اطلاع از وجود نارساییهای ساختاری اقتصاد ایران این پیشنهادها را ارائه میدهد.
اگر پاسخ شما آری باشد، به این مساله اعتقاد دارید که ایراد کار از عدم وجود کارشناسان نخبه است و اگر خیر، ایراد را در سیستم اجرایی جستوجو میکنید؛ اما شاید اگر مخاطبان در متن تحولات اقتصادی این چند سال اخیر باشند، آنچنان مشکلی برای پاسخگویی نداشته باشند. در حقیقت، مشکلات امروز که بسی بیش از گذشته است، چه در عرصه سیاستگذاری پولی و مالی تا معضلاتی که در بازارهای مختلف از نیروی کار گرفته تا مسکن وجود دارد، همواره مورد توجه کارشناسان بوده و پیشنهادهایی ارائه شده که مورد اجماع اقتصاددانان بوده است. این مطلب به خصوص در نامه آخر اقتصاددانان که از طیفهای مختلف فکری بودند، نمود بارزتری داشت.
به عبارت بهتر، بدنه کارشناسی اقتصاد ایران، برای برون رفت، کار خود را انجام داد لیک باید پرسیده شود که کدام یک از پیشنهادها، جامه عمل به خود دید؟ آیا آزادسازی اقتصاد صورت گرفت؟ آیا اصلاح نرخ ارز انجام شد؟ آیا قیمت حاملهای انرژی واقعی شد؟ آیا سیاستهای انقباضی در دولت و بانک مرکزی مورد توجه قرار گرفت؟ و ...
در چنین وضعیتی که توصیههای کارشناسانه عملی نشده است، شاید به دور از تعقل باشد که کسی وجود مشکلات امروز را به خاطر فقدان نخبگان بداند. با اطمینان نیز میتوان مدعی بود که نوبلیست ما هر پیشنهادی کند، از همین اسلوب خارج نخواهد بود و همین توصیهها را خواهد کرد. البته شاید یک تفاوت وجود داشته باشد و آن اینکه سیستم اجرایی به نخبگان داخلی اعتماد نداشته و بنابراین در جهت توصیههای آنها گام بر نداشته؛ ولی محتمل است که با وجود در دست داشتن بزرگترین افتخار علم اقتصاد این بار توصیههای نوبلیست به عمل نزدیک شود؛ لیک این تفاوت نیز کمرنگ خواهد بود، زیرا انحصارات، گروههایی که منفعتشان در عدم رشد سیستم بازار است و از همه مهمتر، بنیان فکری- اعتقادی که فارغ از اسلوب علمیاست، باعث آن است تا روند گذشته ادامه یابد. تا این زنجیرهها وجود دارد شاید دهها و صدها طرح و مقاله سودمند نیفتد و شاید حتی چندین و چند نوبلیست هم به کار نیاید. دست آخر هم داستان به اینجا رسد که نوبلیست ما پس از چند ماهی به سراغ کرسی خود رود و چون گذشته به فعالیت علمیخویش پردازد و اقتصاد ایران همین باشد که هست.
ارسال نظر