آیا مهار پولی تداوم مییابد؟
میلتون فریدمن، اقتصاددان شهیر، رای قاطعی درباره پولی بودن تورم دارد: «واقعیت اصلی این است که تورم همیشه و در همه جا یک پدیده پولی است».
حمید زمانزاده
میلتون فریدمن، اقتصاددان شهیر، رای قاطعی درباره پولی بودن تورم دارد: «واقعیت اصلی این است که تورم همیشه و در همه جا یک پدیده پولی است». در باب پول و اثرات آن بر عملکرد اقتصاد ایران، در دولت نهم بحث و جدل فراوان میان تئوریسینهای اقتصادی دولت و کارشناسان اقتصادی منتقد صورت گرفت. در سالهای ابتدایی دولت نهم، تئوریسینهای اقتصادی این دولت، نظریههای پذیرفتهشده علم اقتصاد در زمینه اقتصاد پولی را به کناری نهادند و تحلیلهای خاصی در باب پول و اثرگذاری آن بر اقتصاد ایران ارائه نمودند و بر مبنای همین تحلیلها، سیاستهای پولی دولت طراحی و پیگیری شد.
با گذشت چند ماهی از شروع به کار این دولت و با روشن شدن سیاستهای انبساط پولی- مالی دولت، نقدها و هشدارهای کارشناسان در مورد پیامدهای ناگوار ادامه چنین رویهای برای اقتصاد ایران به سوی دولت گسیل شد. یکی از محورهای این هشدارها بر رابطه فیشر (رابطهای که بیانگر رابطه مستقیم و قوی میان رشد نقدینگی و تورم میباشد) مبتنی بود که بر مبنای آن رشد بالای نقدینگی ناشی از سیاستهای دولت در نهایت به تورم بالاتر در اقتصاد کشور منتهی میگردد. اما رییس وقت سازمان مدیریت سابق در مهرماه سال ۱۳۸۵، به عنوان یکی از تئوریسینهای اقتصادی دولت با رد صحت رابطه فیشر در اقتصاد ایران اعلام مینماید که «ما نگران افزایش نقدینگی و افزایش نرخ تورم ناشی از آن نیستیم، چون این رابطه (رابطه فیشر) در ایران به اثبات نرسیده و این سوال مطرح است که آیا نقدینگی فعلی کفایت لازم برای اداره امور اقتصادی کشور را دارد یا خیر؟».
وی در پاسخ به این سوال ادامه میدهد: «یک واحد تولیدی پیدا کنید که بگوید مشکل نقدینگی جاری (سرمایه در گردش) ندارد. بنابراین باید گفت چرا از افزایش نقدینگی هراس داریم، در حالی که پاسخ سوال مطرح شده را نمیدانیم. و در نهایت اینکه جای بحث گستردهای وجود دارد، چراکه اقتصاد ایران تک معادله و تک متغیر نیست، بلکه چند معادله و چند متغیری است».
بر مبنای همین تحلیلها از کارکرد پول در اقتصاد ایران بود که دولت خلق و تزریق بیرویه پول به اقتصاد ملی را در دستور کار قرار داد. اما سوال این است که سرانجام این سیاستها چه شد؟! رویدادهای سال ۸۶، پاسخ این سوال را فراهم نمود؛ ابتدا قیمتها در بازارهای دارایی و به خصوص مسکن رو به فزونی گذارد، به نحوی که تلخترین سناریو برای بازار زمین و مسکن در این سال کلید خورد و سپس آتش تورم، اندک اندک بالا گرفت، تا همگان اگرچه نه با پشتوانه مبانی نظری، بلکه با چشمان خود ببینند که رشد نقدینگی نهایتا چه پیامدهایی را برای اقتصاد ملی ایران بر جای خواهد گذارد. واقعیات اقتصاد ایران، برخلاف تصور دولت که «ما نگران افزایش نقدینگی و افزایش نرخ تورم ناشی از آن نیستیم، چون این رابطه در ایران به اثبات نرسید»، نشان داد که هشدارهای کارشناسان اقتصادی درباره آثار تورمی افزایش رشد نقدینگی صحیح بود.
البته همین تئوریسین اقتصادی دولت، حدود یک سال بعد (آذر ماه ۱۳۸۶)، با مشاهده اوجگیری تورم، به تحلیل تورم و علل آن در اقتصاد ایران میپردازد.
وی مهمترین دلایل افزایش نرخ تورم را انبساط مالی دولت، تورم پولی و علل روانی ذکر میکند و میگوید: «تورم با شعار، حرف، نصیحت یا تهدید پایین نمیآید». وی تورم پولی را ناشی از افزایش نقدینگی و عدم هدایت مناسب آن به سمت تولید میداند و میافزاید: «در صورتی که رشد نقدینگی با افزایش تولید ملی همراه نشود، اثر خود را روی قیمتها بر جای خواهد گذاشت». وی با اشاره به تورم پولی در کشور با تاکید بر مدیریت نقدینگی تصریح کرد: «گرچه رشد نقدینگی باعث افزایش سطح عمومی قیمتها میشود، ولی مهمتر از رشد نقدینگی، ضعف مدیریت نقدینگی برای هدایت آن به سمت تولید است که منجر به ضعف توان تولیدی کشور شده است.» وی ادامه میدهد: «دولت در سیاستهای پولی خود باید به گونهای رفتار کند که یا نرخ رشد نقدینگی را کنترل و مهار کند یا این که نقدینگی موجود را به سمت تولید و افزایش عرضه کل هدایت کند.» و میافزاید: «چنانچه افزایش نقدینگی به سمت تولید و افزایش عرضه کل حرکت کند، خود یک عامل ضدتورمی خواهد بود.»
اینکه «تورم با شعار، حرف، نصیحت و یا تهدید پایین نمیآید» و پذیرش ضمنی رابطه فیشر در این عبارت که «در صورتی که رشد نقدینگی با افزایش تولید ملی همراه نشود، اثر خود را روی قیمتها بر جای خواهد گذاشت»، یک گام رو به جلو است؛ اما این ادعا که «چنانچه افزایش نقدینگی به سمت تولید و افزایش عرضه کل حرکت کند خود یک عامل ضدتورمی خواهد بود»، قابل بحث است.
سوال این است که نقدینگی اضافی را چگونه میتوان به سوی تولید و افزایش عرضه اقتصاد سوق داد؟ پاسخ احتمالا در طرحهایی مانند طرح بنگاههای زودبازده نهفته است. اما واقعیت گریزناپذیر این است که سیاستگذاران اقتصادی دولت باید بدانند که اقتصاد و عملکرد آن منطق خاص خود را دارد که باید آن را به خوبی درک کرد و بر مبنای آن برای بهبود عملکرد اقتصادی تصمیم گرفت و سیاستگذاری کرد، اقتصاد صرفا آنگونه که سیاستمداران و سیاستگذاران اقتصادی میگویند و میخواهند، عمل نمیکند، بلکه سیستم اقتصادی فارغ از خواست دولتمردان، فرآیندهای حاکم بر خود را دارا میباشد که نمیتوان با صدور فرامینی که با فرآیندهای حاکم بر سیستم اقتصادی ناسازگار میباشد، آن را تحت اختیار گرفت و به بهشت وعده داده شده برد.
حدود یک سال بعد، یعنی در پایان اسفند ماه ۱۳۸۷، نرخ تورم رکورد ۲۵درصد را ثبت نمود. بله، پولهایی که برای افزایش تولید ملی خلق و به اقتصاد کشور تزریق شد، در نهایت خود را در افزایش قیمتها به نمایش گذارد و نشان داد که با وجود همه تلاشها برای مدیریت و هدایت نقدینگی به سوی تولید از طریق راههای متفاوت مانند طرح بنگاههای زودبازده، خلق پول در اقتصاد، در نهایت و به هر ترتیب به افزایش قیمتها (تورم) منتهی شد.
شاید هشدارهای فریدمن برای احوالات امروز ما مناسب باشد: «ما با این خطر مواجه هستیم که به سیاست پولی نقشی وسیعتر از آنچه میتواند انجام دهد، محول کنیم. آری ما با این خطر مواجه هستیم که انجام وظایفی را از این سیاست بخواهیم که از توان آن خارج است و در نتیجه مانع انجام کمکی بشویم که توانایی انجام آن را دارد. استفاده از نرخ ثابت رشد پول در سطحی معقول، چارچوبی را پدید خواهد آورد که در آن کشور تورمی اندک و رشد بیشتری خواهد داشت. استفاده از نرخ ثابت رشد پول، ثبات کامل ایجاد نخواهد کرد، بهشتی در روی زمین به وجود نخواهد آورد، اما میتواند سهمی مهم در ایجاد اقتصادی باثبات داشته باشد». و اقتصاد باثبات، دقیقا آن چیزی است که ما امروز بیش از هر زمانی به آن محتاجیم.
خوشبختانه به نظر میرسد که بخشی از سیاستگذاران دولت نهم، از واقعیات اقتصاد ایران درس عبرت آموختهاند و در نهایت از اوایل سال ۸۷ مهار پولی را در دستور کار اقتصاد کشور قرار دادهاند؛ این سیاست به مرور اثرات ضد تورمی خود را آشکار نموده است. اما مساله اینجاست که تداوم چنین سیاستی به ناگزیر هزینههایی مانند ورشکستگی بنگاهها و افزایش بیکاری را در کوتاهمدت برای اقتصاد کشور در بر خواهد داشت.
برای درمان تورم و بازگشت ثبات به اقتصاد ایران، از مهار پولی با وجود همه هزینههای آن راه گریزی نیست؛ رکود هزینه سیاست اشتباه در مورد پول است که اقتصاد ایران باید آن را بپردازد. اما اکنون سوال اساسی این است که آیا دولت به مهار پولی با وجود پیامدهای رکودی آن در کوتاهمدت، پایبند خواهد ماند، یا آنکه افسار پول دوباره رها خواهد شد؟
ارسال نظر