تخصیص تسهیلات بانکی
در حال حاضر مهمترین موضوع روز اقتصادی، بسته سیاستی بانک مرکزی است.
علی سرزعیم
در حال حاضر مهمترین موضوع روز اقتصادی، بسته سیاستی بانک مرکزی است. حول مفاد این بسته سیاستی صف آرایی مختلفی در نظام تصمیمگیری ایجاد شده است. یکی از مباحثی که مخالفین این بسته سیاستی مطرح کردهاند، بحث تخصیص تسهیلات بانکی به بخشهای مختلف اقتصاد است. ظاهرا بانک مرکزی مصوب کرده که بخشهای مختلف اقتصاد سهم مشخصی از تسهیلات بانکی داشته باشند در حالی که مخالفین بسته سیاستی معتقدند که این راه حل جوابگو نخواهد بود و عملا تسهیلات بانکی متوجه بخش بازرگانی خواهد شد و بخش تولید از تسهیلات بانکی محروم خواهد ماند. استدلال آنها این است که سود بخش بازرگانی بیشتر از تولید است، لذا بانکها تمایل بیشتری برای اعطای تسهیلات به بخش بازرگانی خواهند داشت و در عمل سهم بخش تولید از تسهیلات اعطایی کمتر خواهد شد. به نظر اینجانب، این استدلال کاملا صحیح است و اگر از بالا نظارتی بر بانکها اعمال نشود و مداخلهای در جهت محدود کردن فعالیت بانکها صورت نگیرد در عمل همین اتفاق میافتد چرا که منطق اقتصادی موید این روند است. هر جا سود بیشتر باشد، بانکها تمایل بیشتری به فعالیت خواهند داشت.
حال بانک مرکزی خود را متعهد کرده که مانع از وقوع چنین مسالهای شود و با نظارت بر روال وامدهی، وامها را به سمت بخشهای مختلف به طور نسبتا برابر سوق دهد.
نکته مهمی که مخالفین بسته سیاستی به آن توجه نمیکنند آنست که چرا سوددهی برخی از بخشهای اقتصاد بالاتر از بقیه است؟ از تئوری اقتصاد میدانیم که اگر اقتصاد آزاد حاکم گردد، سود نرمال در بخشهای مختلف اقتصاد حاکم خواهد شد و در بلندمدت هیچ بخشی بر بخشهای دیگر برتری نخواهد داشت. حال سوال این است که چرا این مساله در ایران محقق نیست؟ توجه به این سوال ما را به سیاستهای غلطی رهنمون میشود که موجب گردیده تا سود فعالیتهای تولیدی در مقایسه با فعالیتهای بازرگانی اندک باشد. به عبارت دیگر سیاستهای اقتصادی در عرصههای مختلف تعادل و توازن مورد نظر را بر هم زده و سود غیرنرمالی را در اقتصاد ایران به وجود آورده است. نمونه آشکار آن سود فوقالعاده بخش مسکن است که اصلا قابل مقایسه با دیگر فعالیتهای تولیدی و صنعتی نیست. در چنین وضعی طبیعی است که انسانهای عقلایی منابع خود را در بخش مسکن سرمایهگذاری کنند. از این حرف نمیتوان نتیجه گرفت که نباید وام به بخش مسکن داد بلکه باید به این مساله توجه کرد که چرا قیمت مسکن دائما رشد میکند، اما بخش تولید در حال ضعیف شدن است؟ پاسخ به این سوال مهمتر و در عین حال سازنده تر از پاسخ به آن سوال است.
نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که در نوع نگاه موجود به تسهیلات بانکی، یک نوع رانت و امتیاز مشاهده میشود. لذا عدهای این مساله را مطرح میکنند که این امتیاز یا رانت باید به طور برابر به بخشهای مختلف اقتصاد تزریق شود. درحالیکه تسهیلات بانکی فی نفسه هیچ مزیت یا امتیازی نیست بلکه تسهیلات بانکی ابزاری مالی در کنار دیگر ابزارهای تامین مالی است که از خلال آن بنگاهها میتوانند مدیریت بهتری بر منابع خود اعمال کنند. کسانی که به نوعی از انحاء چنین نگاهی به تسهیلات بانکی دارند، ناخودآگاه و غیرمستقیم تایید میکنند که بهره بانکی موجود کمتر از نرخ تعادلی آنست و اگر کسی از این تسهیلات بهرهمند شود، باید خود را متنعم بداند. نکته جالب و خواندنی این است که همین افراد غالبا در زمره حامیان کاهش نرخ سود بانکی ظاهر میشوند.
با توجه به توضیحات گفته شده یک نوع تناقضی در موضع گیری مخالفین بسته سیاستی بانک مرکزی مشاهده میشود که باید مورد توجه قرار گیرد و زمینهای برای اصلاح نگرشهای اقتصادی فراهم سازد.
ارسال نظر