سازهایمان کوک نیست
وقتی در یک کنسرت موسیقی مینشینیم،پیش از هر چیز صدای ناهنجار کوک کردن سازها را با یکدیگر میشنویم.اگر این صدای ناهنجار ابتدایی ایجاد نشود،نمیتوان انتظار شنیدن نوای خوش و آهنگی دلپذیر را داشت.این بالانس اولیه سازها است که شنیدن را دلپذیر میکند.
فریدون ارجمند
وقتی در یک کنسرت موسیقی مینشینیم،پیش از هر چیز صدای ناهنجار کوک کردن سازها را با یکدیگر میشنویم.اگر این صدای ناهنجار ابتدایی ایجاد نشود،نمیتوان انتظار شنیدن نوای خوش و آهنگی دلپذیر را داشت.این بالانس اولیه سازها است که شنیدن را دلپذیر میکند. یکی از مهمترین اهداف اقتصاد کلان کنترل تورم است که برای یافتن جایگاه نخست در بین پنج هدف اصلی با بیکاری یا به عبارت بهتر کنترل بیکاری، رقابت تنگاتنگی دارد. از دید اقتصاددانان متصل به مکتب کینزی، نخستین هدف یا به عبارت دیگر مهمترین هدف کاهش بیکاری و از دید اقتصاددانان منتسب به مکتب کلاسیک اولویت اصلی، کنترل تورم است و نکته جالب بده بستان بین بیکاری و تورم است؛ به این معنی که برای تورم و بیکاری رابطهای معکوس متصور است که در بسیاری از اوقات کنترل یکی به هزینه افزایش دیگری اتفاق میافتد. به هر حال کنترل تورم در هر دو نگاه اهمیت دارد و بالا تر از رشد اقتصادی، توزیع عادلانه درآمد و بهبود تراز پرداختها، در کنار بیکاری بالاترین اولویت را دارد.
اینک تورم بیماریای است که در بسیاری از کشورها داروی آن مشخص و درمان آن آسان شده است. اما ایران سالهاست که از تورم دو رقمی رنج میبرد و تعدد این سالها به قدری است که این بیماری را مزمن بدانیم و سالهاست که مسوولانی که راه علاج این بیماری را آسان و یا حداقل مشخص میشمارند، در پی علاج این بیماری اند. اما سئوال اینجا است که چرا تاکنون موفق به کنترل تورم نشده ایم؟ چه دلیلی وجود دارد که در آینده قادر به علاج این بیماری اکنون مزمن شده باشیم؟
برای درمان یک بیماری ابتدا باید دلایل به وجود آمدن آن بیماری را یافت و سپس راه درمان آن را جست؛ اما پیش از آن نیت به درمان و خواست بهبودی اهمیت دارد. آیا ما واقعا میخواهیم تورم را کنترل کنیم و حاضریم هزینههای آن را بپردازیم؟ به فرض آن که برای دلایل به وجود آمدن تورم به نتیجه واحد رسیدهایم و برای کنترل آن نیز سازهایمان را کوک کردهایم، آیا حاضریم هزینههای کنترل تورم را بپردازیم؟ آیا گروهمان را گرد هم آوردهایم و انتخابمان را بین شور و ماهور و مرکب خوانی انجام دادهایم که حال بگوییم سازهایمان کوک است پس میتوانیم. به نظر میرسد که در برداشتن این نخستین گام ما در شک هستیم و بین موضوعاتی چون رشد و یا توسعه، عدالت، تورم، بیکاری و بعضا موضوعاتی که اقتصادی نیستند اما به کمک اقتصاد دست یافتن به آنها ممکن است، سرگردانیم. ما در مرحلهای پیش از روشهای علاج یک بیماری درگیر ماندهایم، نمیدانیم که میخواهیم بیماریمان را معالجه کنیم یا میخواهیم این بیماری را رها کنیم و به بیماریهای دیگر بپردازیم.
صرفنظر از تمام ناهماهنگیهایی که در سیستم دولتی و حاکمیتی کشور ما برای عملی کردن یک برنامه وجود دارد، نخست باید اولویتهای اهداف را تعیین کنیم و میباید اولین درسهای اقتصاد را به یاد بیاوریم که «هیچ چیز بی هزینه نیست». این صحیح است که کنترل تورم اینک در دنیا مساله حل شدهای است؛ اما باید به این نکته نیز توجه کنیم که هر کشوری که تورمش را کنترل کرده از یک نگاه بلندمدت به مسائل اقتصادی بهره جسته است. با علم به وجود هزینهها به اعمال سیاست پرداخته و با بروز اولین آثار منفی و اولین هزینهها پای از میدان پس نکشیده است. هیچ کشوری در دنیا در کمتر از یکسال یا در کوتاهمدت و بدون تحمل هزینه نتوانسته است، یک تورم مزمن را به صورت پایدار کنترل کند. در بهترین شرایط نیز نباید چنین انتظاری را برای یک کشور داشته باشیم چه اینکه سازهایمان نیز ناکوک باشد. برای حل معضل تورم ابتدا باید اولویت اهدافمان را مشخص کنیم و با یک نگاه جامع و علمی هزینههای ناشی از کنترل تورم را که به عنوان مثال میتواند ضرورصرفهجویی در هزینههای دولتی باشد، به دقت ببینیم. سپس به این اتفاق نظر برسیم که با وجود تمام هزینههایی که یافتهایم و با آگاهی تمام، حاضر به اعمال سیاست در جهت هدفمان هستیم. آنگاه وارد میدان شویم و با پایداری برای رسیدن به اهدافمان تلاش کنیم. شکی نیست که هر یک از این مراحل خود به قدر وافر زمانبر و بسیار سخت است؛ اما این سختی نمیتواند دلیل بر حذف صورت مساله باشد. اگر هدفمان را مشخص کنیم، آن گاه شاید بتوانیم در مورد راهها بحث کنیم.
ارسال نظر