چرا سفر پوتین مهم است؟
اجلاسی که قرار است امروز با حضور سران کشورهای حاشیه دریایخزر در تهران برگزار شود،به لحاظ تاثیرگذاری بر منافع آتی ایران، از سفر ولادیمیر پوتین به تهران مهمتر است،
محمود صدری
اجلاسی که قرار است امروز با حضور سران کشورهای حاشیه دریایخزر در تهران برگزار شود،به لحاظ تاثیرگذاری بر منافع آتی ایران، از سفر ولادیمیر پوتین به تهران مهمتر است، اما این سفر بر اجلاس و مسائل آن سایه انداخته است. چرا؟
مباحثی که در دستور کار و حاشیههای اجلاس تهران قرار دارد، عمدتا معطوف به رژیم حقوقی دریای خزر، ترتیبات امنیتی، انرژی، حملونقل، شیلات و نظایر اینها است. این موضوعات غالبا سابقه بحثهای دیرینه و معاهدات دوجانبه و چندجانبه دارد و کسی انتظار ندارد اجلاس تهران و حتی نشستهای آتی به نتیجهای برسد، بلکه همگان به آنها به عنوان مسائل همیشگی نگاه میکنند که کشورهای حاشیه دریایخزر ناگزیرند سالها درباره آنها مذاکره کنند و در هر دور مذاکره گام کوچکی به پیش بردارند.
اما سفر ولادیمیر پوتین، رییسجمهوری روسیه به تهران، رویدادی است که ایران از آن انتظار نتایج زودرس دارد. ایران امیدوار است در این سفر، پوتین را متقاعد کند که در مسائل بینالمللی از جمله مساله هستهای و مناقشه خاورمیانه به گونهای عمل کند که رفتار ایالاتمتحده و همراهان اروپایی آن تعدیل شود و فشار بر ایران کاهش یابد.
برنامه هستهای ایران و تحولات خاورمیانه عربی به علاوه دو داعیه دیگر آمریکا علیه ایران یعنی مباحث حقوق بشر و تروریسم، مهمترین موضوعاتی هستند که در سه دهه اخیر روابط تهران و واشنگتن را شکل دادهاند. آمریکا مدعی است ایران در پی دستیابی به سلاحهای کشتارجمعی است، حقوق بشر را نقض میکند، مانع تحقق صلح در خاورمیانه است و از تروریستها حمایت میکند. دو ادعای اخیر مکمل یکدیگرند.
زیرا از نظر آمریکاییها حمایت ایران از مبارزان فلسطینی، اقدامی تروریستی تلقی میشود.
آمریکا با بزرگنمایی برنامه هستهای ایران، اصرار دارد به جامعه جهانی بقبولاند که هدف نهایی این برنامه دستیابی به سلاح هستهای و تهدید اسرائیل است.
در چنین مناقشه سهمگینی، ایران امیدوار است از تضاد منافع روسیه و آمریکا در جهت تامین منافع خود و دفع خطر آمریکا بهره جوید و روسیه در پی آن است که منزلت از دست رفته خود را در صحنه بینالمللی، احیا کند.
انگیزههای تهران و مسکو برای چنین کاری زیاد است. زیرا هر یک از آنها مایلند با هزینه دیگری به هدفهای سیاست خارجی خود برسند. اما این اراده دوسویه و منافع مشترک، با موانعی آزاردهنده مواجه است که به درستی معلوم نیست چگونه میتوان بر آنها غلبه کرد. مانع اول، برآمده از این واقعیت است که اهرمهای روسیه برای هماوردی با آمریکا، محدود و بعضا حامل تناقضهای درونی است.
یکی از نقاط تلاقی آمریکا و روسیه، گروه کشورهای صنعتی یا گروه هفت سابق و گروه هشت کنونی است. این گروه سیاسی- اقتصادی که در واقع باشگاه توانگران جهان است، از کشورهای آمریکا، ژاپن، آلمان، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و کانادا تشکیل شده و در سالهای اخیر، روسیه هم به آن پیوسته است. تولید ناخالص داخلی هفت کشور اول به ترتیب ۱۳، ۲/۴، ۶/۲، ۲، ۹/۱، ۸/۱ و یکتریلیون دلار است. این رقم برای روسیه طبق معیار قدرت خرید ۴/۱تریلیون دلار است، اما بر اساس برابری مبادله، کمتر از ۷۵۰میلیارد دلار یعنی دوسوم ضعیفترین کشور عضو گروه هفت است. این ارقام نشان میدهند که روسیه در مهمترین عرصهای که آرزو دارد در کنار بازیگران بینالمللی عرض اندام کند، در آخر صف توانایی اقتصادی قرار دارد. به همین علت برای حفظ موقعیت خود در باشگاه کشورهای صنعتی ناگزیر است در برابر دیگر اعضای این باشگاه و به ویژه ایالات متحده منعطف عمل کند.
مانع دوم روسیه در بازیگری بینالمللی، ترتیبات امنیتی بالکان و آسیای مرکزی است. طرح سپر موشکی که با همکاری آمریکا و چند کشور اروپای شرقی در جریان است، روابط نزدیک آمریکا و جمهوری آذربایجان و علقههای اروپایی ترکیه و جمهوری آسیای مرکزی و قفقاز (به استثنای ارمنستان) اجزای متعدد استراتژی واحدی هستند که برای مهار روسیه در چارچوب مرزهای خود و جلوگیری از بسط نفوذ این کشور طراحی شده است.
تناقض سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه هم مزید بر این موانع شده و قدرت مانور این کشور را کاهش داده است. روسیه از سویی در کنار آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل، عضو کمیته چهار جانبهای است که میخواهد مسائل خاورمیانه به ویژه بحران فلسطین را حل و فصل کند و از سوی دیگر امیدوار است با برقراری روابط با کشورهای منطقه، نقش مستقل و موثری به عهده بگیرد که با هدفهای کمیته چهار جانبه تعارض دارد. همچنین روسیه در ترتیبات امنیتی آسیای مرکزی و قفقاز، روشی دارد که لزوما با هدفهای ایران، همپوشان نیست. این کشور مایل است اجزای سابق امپراتوری فرو ریخته اتحاد شوروی را در قالب جامعه کشورهای مستقل مشترکالمنافع، حول مرکزیت مسکو و فدراسیون روسیه متشکل کند.
این استراتژی، برای آن دسته از جمهوریهای سابق که در حاشیه خزر واقعند، این توقع را ایجاد میکند که در تدوین رژیم حقوقی خزر و در مواردی که با ایران مناقشه دارند، از آنها حمایت شود.
روسیه در این زمینه هر انتخابی بکند، به نارضایتی یک یا چند کشور حاشیه خزر میانجامد.
اما این موانع باعث آن نمیشود که روسیه را مسلوبالاختیار و تسلیم شده تلقی کنیم.
روسیه هنوز به علت پیوندهای سیاسی باقی مانده از عصر شوروی سابق و بیش از آن توان نظامی خود، در مسائل امنیتی اروپای شرقی، قفقاز و آسیای مرکزی و حتی حوزه پاسیفیک و شرق آسیا، عنصری تاثیرگذار و حتی گاهی تعیینکننده است.
روسیه شاید قدرت رفتارهای ایجابی نداشته باشد اما در زمینه بازدارندگی، نیروی مهمی است که آمریکاییها نمیتوانند آن را نادیده بگیرند به همین علت دو کشور ناچار به همکاری و تحمل یکدیگرند.
ایران اگر بخواهد از اهرم روسیه برای دفع خطر آمریکا استفاده کند، باید وزن اهرمها و گرفتاریهای روسیه را به درستی برآورد کند تا در میزان اتکای خود به این متحد تاکتیکی دچار خطای محاسبه نشود.
ارسال نظر