محمود صدری

تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۴ سنگ بنای یک «برج توهم» را نهاد و اکنون این برج سر به آسمان می‌ساید و دیگر کسی یارای به زیر کشیدن بنایان و معماران آن ندارد. توهم از آنجا آغاز شد که از میان نامزدهای متعدد انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۴ دست کم ... ... سه نامزد با وعده‌های اغوا‌کننده اقتصادی به میدان آمدند و مسابقه‌ای سهمگین را در برابر دیدگان رای دهندگان به نمایش گذاشتند. یکی وعده توزیع پول داد، دیگری رقم پیشنهادی را بالاتر برد و سومی گفت پول کافی نیست، همه چیز باید بین مردم تقسیم شود.

از یک ماه پیش که تبلیغات غیررسمی انتخابات ۲۲خرداد ۸۸ شدت گرفته، وعده‌های سال ۸۴ با غلظت بیشتری باز تولید شده و حالا دست کم دو نامزد بر سر میزان بخشش خود به رای‌دهندگان، مسابقه گذاشته‌اند. در این مسابقه، چنان به واقعیت‌های اقتصادی ایران بی‌اعتنایی شده که مسعود نیلی، طراح «توزیع سهام نفت میان مردم»، ناچار شده است برای مردم توضیح دهد که منظور او غیر از آن چیزی است که نامزدهای انتخابات آن را به چه چیزی در حد «توزیع پول» تنزل می‌دهند.

وعده‌های اقتصادی که اکنون مانند ریگ بیابان به زبان برخی نامزدها جاری می‌شود، تنها یک روی سکه‌ای را به نمایش می‌گذارد که ظاهرا برای عموم اغواکننده است و روی دیگر سکه را که همان آزادسازی قیمت‌ها است از نظرها پنهان نگه می‌دارد.

در حالی که طرح هدفمند کردن یارانه‌ها هنوز به نتیجه نرسیده و معلوم نیست در دولت اراده حذف یارانه‌ها و در مردم اراده قبول این تحول وجود دارد یا نه، سخن از توزیع پول‌های جدید گفته می‌شود و در این میان کسی به این پرسش پاسخ نمی‌دهد که اگر ایرانیان این همه پول و ثروت دارند، چرا در عصر طلایی اندوخته‌های نفتی، بودجه دولت ۱۷هزار و ۵۰۰میلیارد تومان کسری دارد. مگر نه اینکه قرار بوده است این کسری با حذف یارانه‌ها و افزایش درآمدهای دولت، تامین شود؟ حال اگر قرار باشد ضمن پابرجا بودن این کسری بودجه، دولت آینده (با هر رییس‌جمهوری) باز هم بر تعهدات خود بیفزاید، با چه معجزه‌ای می‌خواهد به این تعهدات پاسخ دهد؟سالی که در آن قرار داریم، علاوه بر کسری بودجه قطعی کنونی، با خطر تاثیرپذیری از بحران جهانی و استمرار نفت ارزان و شاید ارزان‌تر در آینده، روبه‌رو است و اگر رییس‌جمهور آینده بخواهد به بذل و بخشش بپردازد، پیش از پایان سال کیسه‌اش از ارز و ریال لازم برای اداره دستگاه دیوانی و اجرای طرح‌های عمرانی هم تهی خواهد شد، چه رسد به این که مازادی هم برای اعطا به مردم داشته باشد. ایرانیان، علاوه بر آنچه که خود در طول یک سال مالی، تولید و دادوستد می‌کنند، تنها یک کالا، یعنی نفت و مشتقات آن را برای عرضه در بازارهای جهانی دارند و سایر اقلام تولیدی ایران در قیاس با نفت آنقدر ناچیز است که نمی‌توان به عایدات آنها امیدی داشت.

اگر ملتی در سه سال اخیر توانسته باشد قریب ۳۰۰میلیارد دلار عایدات نفت را مصرف کند و برای گرسنه نماندن خود ناچار به کاهش بودجه طرح‌های عمرانی شده باشد، حالا چه معجزه‌ای در راه است که قرار است با نصف شدن درآمدهای نفتی در چشم‌انداز سه ساله آینده، امور به خیر و خوشی پیش رود و گنجینه‌های اضافه‌ای هم برای تقسیم وجود داشته باشد، اگر رجال سیاسی ما چه آنان که اکنون در قدرتند و چه آنان که پاشنه‌ها را برای تصاحب کرسی قدرت کشیده‌اند، برای جلوگیری از بالاتر رفتن این «برج توهم» چاره‌ای نیندیشند، دیر نیست روزی که میلیون‌ها دست و دهان گشوده به سوی آنان فریاد برکشند که «پس چه شد آن همه وعده؟».