پویا جبل عاملی

یکی از ویژگی‌های انتخابات در ایران انتشار نظرسنجی‌هایی است که بعضا اختلاف‌های شدیدی دارند و در بسیاری از موارد کاندیدایی وضعیت بهتری دارد که مورد حمایت ارگان نظرسنجی‌کننده باشد. این مساله در کشورهای توسعه یافته و حتی در حال توسعه یا وجود ندارد یا به شکل خفیف‌تری رخ می‌نماید. به عنوان مثال در انتخابات اخیر ایالات متحده تمامی‌ نظرسنجی‌ها چه آنها که از سوی ارگان‌های مستقل انجام شده بود و یا آنهایی که از سوی سازمان‌ها و رسانه‌های نزدیک به هر یک از کاندیداها به دست آمده بود، بر برتری باراک اوباما تاکید داشتند. شاید تنها تمایز در میزان شکاف میان دو نامزد بود، یعنی آنکه اختلاف رای در نظرسنجی فاکس نیوز که به جمهوری خواهان نزدیک است، به مقداری کمتر از نظرسنجی‌های دیگر بود. بدین شکل در بسیاری از مواقع در این کشورها نتیجه رای‌گیری با نظرسنجی‌های انجام شده مطابقت دارد و اختلاف در چند درصد است. اما چرا در ایران این گونه نیست؟

اولین مساله دوره کوتاه انتخابات است. این دوره کوتاه که به صورت قانونی کمتر از یک ماه است، باعث می‌شود تا مردم عادی که آنچنان اخبار را پی‌گیری نمی‌کنند، در متن انتخابات قرار نگیرند و تنها در چند روز منتهی به روز رای‌گیری با کاندیداها آشنا شوند و تصمیم خود را بگیرند. بدین شکل می‌توان عنوان کرد که با وجود ثبات سایر شرایط، یافتن اختلاف معنادار میان یک نظرسنجی که چند ماه قبل از انتخابات انجام شده و آن یکی که در نزدیکی روز رای‌گیری صورت گرفته، منطقی به نظر می‌رسد. البته این مورد در همه انتخابات در سراسر جهان وجود دارد، اما به دلیل آنکه انتخابات ایران سریع شروع می‌شود و پایان می‌یابد و در نتیجه پرسش‌شوندگان اکثرا در روز‌های آخر تصمیم می‌گیرند، عملا این اختلاف را از نظر آماری معنادار می‌کند. به دیگر سخن شاید بتوان تنها برای دانستن روند انتخابات و سرعت محبوب شدن یا برعکس آن، از نظرسنجی‌های چندین ماه قبل از روز رای‌گیری استفاده کرد، اما عملا این نظرسنجی‌ها برای تخمین نتیجه نهایی ناکارآمد هستند.

دومین مورد عدم وجود نهادهای مستقل فراگیر برای انجام نظرسنجی است. در یک اقتصاد دولتی البته باید انتظار چنین موردی را داشت و اگر اقتصاد دولتی هزاران مشکل دارد، این هم یکی از آنها است. جایی که رسانه‌های خصوصی و سازمان‌های غیردولتی و مدنی رشد نمی‌کنند و محدوده ای برای کار دارند، نمی‌توان انتظار داشت آنان بتوانند سرمایه لازم را برای تشکیل یک کمیته تخصصی برای انجام نظرسنجی گردآورند. این درحالی است که در غرب یکی از نهادهای اصلی انجام نظرسنجی‌ها خود رسانه‌ها هستند و البته آنچه بیش از همه برای آنان مهم است، اعتماد مخاطبان‌شان است و این اعتماد وقتی رقم می‌خورد که اختلاف میان نتیجه انتخابات و نظرسنجی ناچیز باشد، بنابراین منفعت بلندمدت آنان را از این کژی بر حذر می‌دارد تا کاندیدای مورد حمایت خود را در نظرسنجی شان بالا ببرند، ضمن آنکه وقتی همه رقبا در عرصه نظرسنجی به دنبال برآورد بهتر هستند، یک موسسه نمی‌تواند بر خلاف جهت آب حرکت کند، چرا که با یک مقایسه ساده می‌توان متوجه شد که نمی‌توان بر نظرسنجی وی اتکا کرد. اما وقتی در یک کشور هر ارگان ساز خود را می‌زند، دیگر یافتن تخمین زننده بهتر و منطبق بر واقعیت کاری سخت و حتی ناممکن است.

نه اینکه آماردان‌های خبره نداشته باشیم، که اگر همین حالا قدرت لازم به کارشناسان بانک مرکزی یا مرکز آمار ایران داده شود، آنان می‌توانند تخمین‌های نزدیک به واقعیت را برآورد کنند و حتی باید قادر باشند تا فاصله اطمینان تخمین خویش را هم بیان کنند، اما به همان دلایل گفته شده و چه بسا عدم انگیزه واقعی برای انجام درست نظرسنجی باعث آن است تا از علم بهره نبریم و تنها نگاهی غیرمطمئن به نظرسنجی‌های هر ارگان بیاندازیم. البته باید به این مورد هم اشاره شود که منظور راقم این نیست که یک ارگان حتما در نظرسنجی دستکاری می‌کند، بلکه عدم رعایت موازین علمی‌در بسیاری از مواقع باعث آن است که نمونه‌های مورد پرسش، تخمین مناسبی از جامعه آماری نباشد و البته خودبه‌خود هر ارگان به سمت نمونه‌هایی که به خود نزدیک است، گرایش داشته باشد و این باعث ایجاد نظرسنجی‌های غیرقابل اتکا می‌شود.

با این وجود، برخی از واقعیت‌های فراگیر وجود دارد که در تمامی‌نظرسنجی‌ها رخ می‌نماید، مثل آنکه در انتخابات گذشته در همه نظرسنجی‌ها پیش‌بینی دور دوم شده بود و این اتفاق افتاد و در همه آنها یک کاندیدا در صدر دور اول رای‌گیری بود که این هم محقق شد. بنابراین حتی با وجود تمامی‌موارد گفته شده اگر مشترکاتی بین چند نظرسنجی وجود داشته باشد و این مشترکات تا روزهای منتهی به رای‌گیری ادامه یابد، آنگاه احتمال وقوع آن بسیار بالا است، پس شاید تنها بتوان به این وجوه یکسان در نظرسنجی‌ها اتکا کرد.